پایان دوران طلایی و آغاز زمستان طولانی ورزش
روزنامه هفت صبح، کمال بردبار | تیم بسکتبال به فرانسه باخت. با اختلاف ۱۷امتیاز. این اختلاف منطقی است. و خب حالا این تیم به ایران باز میگردد و با اعلام رسمی خداحافظی صمد نیکخواه بهرامی، دیگر باید یک نسل پراستقامت بسکتبال ایران را در انتهای خط دانست. برو بچههای خوبی که یک دوره دهساله بسکتبال ما را به سقف آسیا رساندند. بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۷ ( ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۶)این بسکتبالیستها سه بار قهرمان آسیا شدند، یک بار نایب قهرمان و دوبار هم به مقام دوم بازیهای آسیایی رسیدند.
دستاوردی بزرگ و بینظیر. کامرانی، ارسلانیان، حامد حدادی، اوشین ساهاکیان و البته صمد نیکخواه بهرامی و… و خب دیگر تمام شد. والیبال ایران هم بین سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۷ چهاربار قهرمان آسیا (جام ملتها و بازیهای آسیایی) شد و چهار بار نایب قهرمان.
بسکتبال مثل والیبال احتیاج به پیدا کردن چهرههای جدید و مستعد دارد. در شرایط فعلی نه بسکتبال ایران و نه والیبال تیم اول قاره نیستند. به وضوح ژاپنیها در هردو رشته پیشی گرفتهاند و چینیها و کرهایها هم درآستانه عبور از ایران هستند.
ژاپنیها در فوتبال هم این سبقت را کامل کردهاند. در واقع خیزش والیبال و بسکتبال ایران در دهه هشتاد و نود بیشتر به یک معجزه شبیه بود. استعدادهایی که در یک دوره آرام و به نسبت مرفه اقتصادی بارور شدند، از مربیان خوب خارجی بهرهمند شدند و توانستند ده سال و شاید هم بیشتر مردم را شاد کنند و به هیجان بیاورند. در فوتبال هم این شانس را داشتیم که با حضور کیروش دورهای بلند مدت از سلطنت درآسیا را تجربه کنیم.
در همین دوران فوتبال ما دوبار پیاپی به جام جهانی صعود کرد و یک بار هم به نیمه نهایی جام ملتهای آسیا رسید. در سه ورزش مهم گروهی و توپی یعنی فوتبال و والیبال و بسکتبال برقدرتهایی مثل ژاپن و چین و کره جنوبی برتری داشتیم و این موضوع اعتماد به نفس ما را افزایش داده بود. جذب همزمان کی روش و ولاسکو و باورمن و چند مربی خوب کروات و صرب و همین طور بوگانیکوف و ایوانکوویچ رشد ورزشهای مهم گروهی را در ایران تضمین کرده بود.
خب متاسفانه دو سه سالی بود که قوس نزولی را احساس میکردیم و نتیجهاش بحران فوتبال بود که با درایت اسکوچیچ به شکل موقت از آن خارج شدیم و در والیبال و بسکتبال به نظر نمیرسد راه خروجی در آینده نزدیک داشته باشیم. صمد نیکخواه و حامد حدادی و سعید معروف و محمد موسوی میروند و حقیقت این است که جانشینانی در قد و قواره خود ندارند. کما این که در فوتبال هم شاید سه چهار سال دیگر با این بحران به شکل سختتری دست و پنجه نرم کنیم.
وقتی که به جای طارمی و آزمون و وحید امیری و قلیزاده و جهانبخش بازیکنهای جانشین مناسب در اختیار نداشته باشیم. زمستان بر بخشی از ورزش ایران خیمه زده است. این پایان یک دوران طلایی است که البته نشانههای سقوط را چند سالی بود که احساس میکردیم. این فراز و فرود دلایل خاص خودرا دارد اما تکرار آن دوره درخشان که نتایجش را در المپیک لندن بهتر از همیشه و همین طور در دو المپیک ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ هم احساس کردیم به این سادگیها نخواهد بود.
مدیرانی که عقیده دارند ظرفیت ورزش ایران همین قدر است نمیتوانند یک دوره درخشان دیگر را رقم بزنند. موفقیتهای فوتبال و والیبال و بسکتبال و همین طور درخششهای موقت در کشتی فرنگی و وزنهبرداری و تکواندو و کاراته و دو و میدانی نشان میدهند که ظرفیت ورزش ما بیشتر از اینهاست.
این ظرفیت مدیران ماست که در المپیک ثمره کارشان را به عینه میبینیم. مدیرانی نیکوکار و با اخلاق اما بدون حس جاهطلبی. کاش میشد مستندهایی مثل لست دنس و یا آلکس فرگوسن را برای مدیران خسته ورزش ایران پخش کرد تا ببینند موفقیت در ورزش بدون تلاش طاقت فرسا و حس بینهایت از جاهطلبی امکانپذیر نیست.