کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۹۷۷۰۷
تاریخ خبر:

پایان بلند پروازی‌های بانکدار تنها؟

روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | عبدالناصر همتی، سفیر ایران در چین تارنمای سفارتخانه ایران در پکن را بررسی می‌کند تا مطمئن شود پیامش به مناسبت برگزاری انتخابات به‌درستی روی تارنما قرار گرفته است.سپس همانطور که پشت میزش نشسته به آینده کاری‌اش می‌اندیشد.خودش می‌داند که در دولت آقای رئیسی سفارتخانه مهمی مانند پکن متقاضیان بسیاری خواهد داشت.در نتیجه آقای همتی دیر یا زود باید به ایران بازگردد.

اما او خیلی هم نگران نیست چرا که پیش‌تر هم او در چنین موقعیتی قرار داشته است.پس از کنار رفتن از بیمه مرکزی در دولت آقای احمدی‌نژاد، او به مدیرعاملی بانک سینا منصوب شد.این نشان می‌دهد سابقه کاری نسبتا موفق و بی‌حاشیه بودن او را به مدیر اقتصادی محبوبی در بخش‌های مختلف حاکمیت تبدیل کرده است. همه اینها می‌توانست واقعا برای آقای همتی روی دهد اگر او تنها چند روز پس از آنکه به‌عنوان سفیر ایران راهی چین شد فراخوانده نمی‌شد تا ریاست بانک مرکزی را برعهده بگیرد.

اتفاقی که او را به یکی از مهم‌ترین شخصیت‌ها در مقابله با فشار حداکثری تبدیل کرد، پای او را به انتخابات ریاست جمهوری کشاند و در نهایت او را به بانکداری تنها تبدیل کرد. پذیرش ریاست بانک مرکزی (آن‌هم در حالی که عهده‌دار سفارت ایران در چین بود)، به اندازه کافی نشان‌دهنده جسارت و البته جاه‌طلبی آقای همتی است. آقای همتی در شرایطی در مرداد سال ۱۳۹۷ ریاست بانک مرکزی را بر عهده گرفت که سه ماه پیش آمریکا از برجام خارج شده بود و بخش نخست تحریم‌های مربوط به خروج آمریکا از برجام قرار بود از مردادماه اجرایی شوند.

بازار ارز به‌هم ریخته بود. سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی همراه با ممنوعیت خرید و فروش ارز ناکارآمدی خود را نشان داده بودند. همان روزهای نخستی که آقای همتی وارد ساختمان بانک مرکزی در خیابان میرداماد شد، معاون ارزی بانک مرکزی دستگیر شد. ولی‌الله سیف، کسی که آقای همتی جایگزینش شده بود، هم تحت فشار شدیدی قرار داشت که در نهایت به ممنوع‌الخروجی او انجامید.

در همان روزهای پرتلاطم، آقای همتی به تلویزیون رفت و با آرامشی مثال‌زدنی گفت حرفی درباره قیمت ارز نخواهد زد، چراکه قیمت توسط بازار تعیین خواهد شد. او آنقدر مختصر و مفید حرف‌هایش را زد که مجری برنامه از اضافه آمدن وقت گفت و اینجا بود که آقای همتی به مجری تلویزیون گفت «در زمان باقی مانده آهنگ پخش کنید مردم صفا کنند.» او البته دو کار مهم دیگر هم انجام داد؛ یکی اینکه برای دریافت اختیارات ویژه به جلسه سران قوا رفت.

او می‌دانست برای مقابله با آنچه بعدها فشار حداکثری لقب گرفت، نیازمند اختیارات بیشتری است. به گفته خود آقای همتی، در جلسه سران قوا به او گفته می‌شود که درخواست‌هایش برای سامان دادن به بازار ارز مورد بررسی قرار خواهد گرفت اما او گفته بود تا زمانی‌که این درخواست‌ها مورد قبول قرار نگیرد، او اجازه نخواهد داد کسی از جلسه خارج شود. او همچنین اعلام کرد «ذخایر ارزی ناموس بانک مرکزی است».

هدف آقای همتی مشخص بود، او آمده بود که به هر قیمتی اجازه ندهد ذخایر ارزی بانک مرکزی به‌طور کامل از دست برود، اتفاقی که بعدها فهمیدیم در دوران ریاست آقای سیف در آستانه روی دادن بود. سال ۱۳۹۷ برای آقای همتی خیلی خوب پیش رفت و او اعتبار را به بانک مرکزی بازگرداند. برنامه‌های بلندپروازانه آقای همتی برای بانک مرکزی هم در همین دوران شکل گرفتند؛ ادغام بانک‌های نظامی و اجرای عملیات بازار باز و هدفگذاری نرخ تورم. مورد نخست خیلی خوب پیش رفت و سازوکارهای مربوط به عملیات بازار باز هم ایجاد شدند، اما مهار تورم در دوران فشار حداکثری و کرونا بیشتر به عملیات غیرممکن شبیه بود. ‌

روزگار آقای همتی در سال‌های ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ به‌خوبی سال ۱۳۹۷ نبود. اختلاف‌نظرها بر بخش‌های دیگر دولت مانند سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد آرام آرام آشکار شدند. اراده‌ای کلان برای اصلاح بودجه وجود نداشت و هزینه آن را باید بانک مرکزی می‌پرداخت. پرونده اف‌ای‌تی‌اف هم به نمادی از عدم تصمیم‌گیری در میان نهادهای حاکمیتی تبدیل شد. حوادث دردناک آبان ۱۳۹۸ عملا هر ایده‌ای برای اصلاحات اقتصادی را به حاشیه برد و دامنه فشار حداکثری هم روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شد:

مهر ۱۳۹۸ بانک مرکزی با برچسب تروریستی در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار گرفت و یک‌سال بعد ۱۸ بانک ایرانی دیگر هم به فهرست تحریم‌ها افزوده شدند تا نظام بانکی ایران تقریبا به‌طور کامل تحریم شود. با این‌ حال رئیس کل بانک مرکزی امیدوار بود اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۹ به مدار رشد اقتصادی بازگردد تا اینکه ویروس کرونا همه‌چیز را با خود برد. حتی کشورهای در حال توسعه‌ای که با تحریم مواجه نیستند هم در مواجهه با ویروس کرونا با خطر ورشکستگی مواجهند.

اما ایران باید بدون کمک خارجی و حتی اجازه خرید تجهیزات پزشکی با کرونا مقابله می‌کرد. تعطیلی گسترده کسب و کارها و کاهش شدید قیمت نفت، اقتصاد ایران را به چاله تازه‌ای وارد کرد. باید به این فهرست ناخوشایند ترکیدن حباب بورس را هم اضافه کرد. اما شکست آقای ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شرایط را تغییر داد. احتمالا اینجا بود که آقای همتی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین افراد خط مقدم مقابله با فشار حداکثری این توان و اعتماد به نفس را در خود دید که برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام کند.

بالاخره او ریاست بانک مرکزی را در یکی از سخت‌ترین دوران برعهده گرفته بود و به نوبه خود جلوی فروپاشی کامل اقتصادی ایران را گرفته بود. البته نام‌نویسی آقای همتی در انتخابات شاید قرار نبود که تا این حد اهمیت یابد اما عدم احراز صلاحیت نامزدهای مورد حمایت اصلاح‌طلبان و حتی افراد میانه‌‌رویی مانند علی لاریجانی، آقای همتی را در موقعیت ویژه‌ای قرار داد. ترکیب جسارت و جاه‌طلبی که پیش‌تر هم در او دیده بودیم، او را متقاعد کرد خودش را به‌عنوان مهم‌ترین رقیب آقای رئیسی مطرح کند.

شاید او با در نظر گرفتن شدت و گستردگی فشار حداکثری و بحران‌هایی که بانک مرکزی با آنها مقابله کرده بود، انتظار داشت که حالا در میان نخبگان سیاسی و جامعه همچون یک قهرمان مورد استقبال قرار بگیرد. اما آنچه روی داد کاملا برعکس بود. در واقع تنهایی آقای همتی از اینجا آغاز شد. رئیس‌جمهور خیلی راحت به آقای همتی گفت باید میان نامزدی در انتخابات و ریاست بانک مرکزی یکی را برگزیند و هنگامی که آقای همتی از استعفا دادن طفره رفت، هیات دولت خیلی راحت او را کنار گذاشت.

اتفاقی که بنابر مصاحبه سپیده شبستری (همسر آقای همتی) به عصبانیت شدید آقای همتی منجر شد. او که خود را به‌عنوان منجی دولت می‌دید، حتی بدون مراسم تودیع از بانک مرکزی اخراج شد. دولت میانه‌رو خیلی راحت نامزدی یکی از اعضای هیات دولت را نادیده گرفت. آغوش اصلاح‌طلبان هم خیلی سردتر از آنچه آقای همتی انتظار داشت،‌ بود. نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان در نهایت حاضر نشد از آقای همتی حمایت کند، آقای خاتمی در نهایت به‌طور مشخص نامی از آقای همتی نیاورد و برخی از مهم‌ترین چهره‌های اصلاح‌طلب حتی به‌طور غیرمستقیم هم از او حمایت نکردند.

حمایت حزب کارگزاران سازندگی و شخصیتی مانند مهدی کروبی هرچند برای آقای همتی ارزشمند بود اما برای پیروزی در انتخابات اصلا کفایت نمی‌کرد. او سپس به جامعه روی آورد، اما از منظر سیاسی آقای همتی کارنامه‌ای برای ارائه به جامعه مدنی نداشت و از نظر اقتصادی هم هرچند که کارنامه او قابل دفاع بود اما وقتی نرخ تورم بیش از ۴۰درصد است، چگونه می‌توان از مردم انتظار داشت که به رئیس بانک مرکزی که در نهایت مسئول نرخ تورم شناخته می‌شود، رای بدهند؟

کارزار انتخاباتی آقای همتی هم بودجه چندانی نداشت که بتواند در کوتاه‌مدت شرایط را تغییر دهد. برخلاف چهار سال پیش، از بیانیه‌های شورانگیز از هنرمندان گرفته تا پژوهشگران برای دفاع از نامزد اصلاح‌طلبان هم خبری نبود. حتی رهبران اهل سنت که معمولا به نامزدهای اصلاح‌طلبان اقبال نشان می‌دهند هم این‌بار به نامزدهای اصولگرا نزدیکی بیشتری نشان دادند. سران برخی از رسانه‌های اصلاح‌‌طلب هم ترجیح دادند پیش از برگزاری انتخابات نه با آقای همتی بلکه با آقای رئیسی به‌عنوان نامزد احتمالا پیروز دیدار کنند.

شاید اگر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی زنده بود، شرایط برای آقای همتی متفاوت می‌شد. می‌دانیم که این دو رابطه نسبتا خوبی داشتند. آقای همتی بارها برای بحث درباره مسائل اقتصادی نزد آقای هاشمی رفسنجانی رفته بود و ایشان هم آنقدر به آقای همتی اطمینان داشت که چندین بار او را به‌عنوان گزینه مناسب ریاست بانک مرکزی به آقای روحانی پیشنهاد داده بود. آقای همتی در نهایت توانست حمایت بخشی از جامعه مدنی نزدیک به اصلاح‌طلبان (آنهایی که نمی‌خواستند بدون رای دادن شکست در انتخابات را بپذیرند) را جلب کند و این به رشد اقبال عمومی نسبت به او طی روزهای آخر انجامید. اما کارزار او را باید ناکام دانست.

او نه تنها نتوانست پیروزی آقای رئیسی را به چالش بکشد (کاری که واقعا انتظارش هم نمی‌رفت) اما حتی در پیروزی بر آقای رضایی هم ناکام ماند و آرای او حتی از آرای باطله هم کمتر بود. این احتمالا پایان بلندپروازی‌های آقای همتی باشد و بر تنهایی او بیفزاید. آنهایی که از نتیجه انتخابات سرخورده هستند، احتمالا او را شماتت خواهند کرد. آقای همتی در میان نامزدهای چند دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری بهتر از دیگران اقتصاد را می‌فهمید و کارنامه قابل دفاعی هم در مدیریت نهادهای اقتصادی داشت اما بانکدارها تقریبا در هیچ جای جهان محبوب نیستند و اقتصاددان بودن هم برای پیروزی در انتخابات کافی نیست حتی در کشوری که بهبود اقتصاد مهم‌ترین و ضروری‌ترین نیاز آن است.

کدخبر: ۳۹۷۷۰۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر