هنر خلق شخصیت و شمایل با لباس و عینک و کلاه
روزنامه هفت صبح | این واقعیتی است که سینمای پس از انقلاب ایران در خلق ژستها و فیگورها و شمایلهای سینمایی خیلی موفق نبوده است. تعهد شگفتانگیز سینمای ایران به واقعیت و یا بهتر بگوییم توهم واقعیت و این تفکر که هر عنصر غیر معمول مربوط به سینمای تجاری است موجب شده تادر بسیاری از فیلمهای ایرانی با مجموعهای مشابه از شخصیتها روبهرو باشیم که به طرزی «معمولی » مثل هم لباس میپوشند و ژستهای معمولی میگیرند. تلاشی بیپایان برای حذف هرگونه عنصر نمایشی. اینجا نمونههایی موفق از استفاده درست لباس و طراحی لباس را در خلق و قوام و تثبیت شخصیتها نقل کردهایم. مواردی که فیلمساز توانسته از زیر سایه تاریک معمولی بودن و واقعی بودن خارج شود و به یامان بیاورد که سینما در درجه اول خلق جذابیت و درام است.
*** مسعود کیمیایی در فیلم سرب فارغالبال توانست به همان نوع لباس و اکسسواری که میخواهد دست پیدا کند. زمان وقایع فیلم که اواخر دهه بیست است به او این اجازه را داد که در هیبت هادی اسلامی نوع لباس مخصوص فیلم نوآرهای محبوب آمریکایی را بپوشاند. پالتوهای بلند و کلاههای شاپو و اتومبیلهای قدیمی. سرب حتی امروز هم با شمایل هادی اسلامی در نقش نوری به یاد ما میآید. فتحعلی اویسی و امین تارخ نیز از این آزادی در طراحی لباس بهره بردند. بهخصوص فتحعلی اویسی که در نقشی منفی از کلاه لبهدار بزرگتری برخوردار بود. تا قبل از نوری فیلم سرب شاید لباس بلوچی مهدیهاشمپور و سر تیغ زدهاش در فیلم تاراج، از بهترین استفادهها از پوشش و چهره به عنوان یک عنصر جذاب تصویری به شمار میآمد.
*** در سال ۱۳۶۷ در فیلم عروسی خوبان پوشش رویا نونهالی بسیار جوان چادر مشکی است اما متناسب با طبع پرشور نقش، یک روسری آبی روشن که لبههایش از چادر بیرون است چهره او را قاب میگیرد که با رنگ چشمان بازیگر همنواست و این هارمونی به یاد ماندنی، در ذهن تماشاگر حک میشود.
*** در سالهای ۶۸ و ۶۹ لباس عروس به کمک طراحان لباس آمد تا از رئالیسم فلج کننده حاکم بر سینمای ایران و مقررات ممیزی کمی فرار کنند. در فیلم هامون بیتا فرهی که یک طراح لباس است در صحنهای از فیلم با یک لباس عروس اشرافی و زیبا جلوی مشتریهای مزون میخرامد. در همین فیلم او در نقش یک زن ثروتمند دمدمی مزاج، با بستن گره روسری پشت سرش در حال نقاشی کردن، توانست جلوه طبیعیتری از حضور یک زن در مقابل همسرش در فضای محفوظ خانه به نمایش بگذارد. هرچند ژست تاریخی و به یاد ماندنی فیلم هنوز هم حمید هامون درمانده با کت و شلوار سدری است که با تفنگ شکاری همسر سابق خود را که در حال بالارفتن از پلههای خانه است، نشانه رفته …
*** یک سال بعد بهروز افخمی در فیلم عروس برای جلوه بیشتر به بازیگر جوان فیلم خود در همان فصول ابتدایی از لباس عروس استفاده فوق العادهای کرد و اسم فیلم و پوسترهای فیلم هم همه از همین فصل نه چندان بلند ابتدایی برداشت شده است.
*** در فیلم زیبای زیر درختان زیتون استفاده از لباس زیبا و پوشیده محلی برای قهرمان زن فیلم دیگر در حافظه سینمایی ما تثبیت شده است. همنوایی این لباس با طبیعت اطراف و گلدانهای گل کنار پنجرهها، آن را به نمونهای موفق از به کارگیری لباس محلی در سینما بدل ساخته است.
*** در فیلم سلطان مسعود کیمیایی بار دیگر ثابت میکند که اگر داستان جذاب و باب طبع خود را پیدا کند چه طراح لباس درجه یکی است. لباس فریبرز عرب نیا در نقش یک جیب بر لوطی خرده پا که با موتور سایدکار خود تردد میکند هنوز در حافظه سینما دوستان نقش بسته است. او سوار بر مرکب خود کاملا یک شمایل تصویری جذاب خلق میکند. کیمیایی در اعتراض و حکم و رئیس هم این شم زنده خود در کار با پوششهای مردانه و ساخت ژستهای سینمایی را به نمایش میگذارد.
*** در این سالها هدیه تهرانی، مبتنی بر کاراکتر خونسرد و متکی به نفس و طغیانگرش؛ با استایل لباس خاص خود بر فیلمها ظاهر میشود که اکثرا مبتنی بر مانتو و کاپشنهای کوتاهتر از حد مرسوم است. در فیلم قرمز، فریدون جیرانی پارا فراتر میگذارد و برای هدیه تهرانی در صحنههای داخلی پوشش شلوارجین و پولیور را طراحی میکند و یک صحنه هم فرار با پای برهنه در خیابان انقلاب و پریدن از روی نردههای وسط خیابان.
*** تقوایی در دهه شصت با تکیه بر پوشش بومی ناخدا خورشید یکی از شمایلهای به یاد ماندنی سینمای ایران را خلق کرده بود اما در فیلم کاغذ بیخط (۱۳۸۰) او با چالش مهمی دست و پنجه نرم میکرد. یعنی استفاده از عناصر پوشش برای ترسیم شخصیت قهرمان فیلم خود یعنی هدیه تهرانی. در نهایت ناصر تقوایی از پوشش هدیه تهرانی نوعی عنصر تصویری ثابت برای فیلم خود خلق میکند. آن هم برای شخصیتی که در بیشتر زمان فیلم در خانه و در کنار بچهها و همسرش است و آن چالش حفظ حجاب مقابل همسر، در تمام فیلم ذهن تماشاگر را درگیر میکند. بستن روسری از پشت سر، پیراهنهای بلند گشاد و جلیقه از تلاشهای تقوایی برای رسیدن به هدفش بوده.
*** داریوش مهرجویی در درخت گلابی سلیقه خوب خود را در پوشش گلشیفته فراهانی به نمایش میگذارد. دختری نوجوان و بازیگوش و پرشور در دهه سی شمسی. استفاده از یک کلاه مستعمل که در بسیاری از لحظات بر سر دخترک است نقش او را برای تماشاگر بسیار پذیرفتنی میسازد. مهرجویی بعدها در مهمان مامان هم سلیقه خاص خود در خلق یک شخصیت با استفاده از عناصر پوششی بهخصوص کلاه نشان داد. در کاراکتر پارسا پیروزفر که کلاه لبهداری که بر سر میگذارد کاراکتر جذاب او را به خوبی به تماشاگر معرفی میکند.
امین حیایی هم با عینک قاب خاص خود هارمونی جذابیت را در مهمان مامان آن هم در زندگی خانوادههای فقیر و مستند ساکن یک خانه قدیمی تکمیل میکند. مهرجویی در فیلم سنتوری با تکیه بر شمایل خاص بهرام رادان مجموعهای از شمایلها و ژستهای سینمایی را به نمایش میگذارد. مو و ریش بلند به رنگ روشن و عبایی که بر دوش میاندازد همه موجب شدند تا هالهای از علی سنتوری در ذهن تماشاگرانش نقش ببندد.
*** در فیلم بیخود و بیجهت در ترسیم شخصیت پانتهآ بهرام گذاشتن کلاه پلاستیکی (مخصوص حفظ آرایش مو) نقش مهمی در تبیین شخصیت بهرام داشت و به او تشخصی بخشید که بقیه کاراکترها ازآن بی بهره بودند.
نوید محمدزاده در فیلم رسوایی، ده نمکی تلاش کرد با استفاده از الناز شاکردوست که آن سالها بازیگر سینمای تجاری محسوب میشد، یک آرم و برند برای فیلم خود یعنی رسوا شده خلق کند. خب تلاشش خیلی جالب توجه از آب در نیامد. المانهای اغواگری محدود شدند به شلوار و مانتوی جین و روسری قرمز.
*** الناز شاکردوست در فیلم خفهگی هم به آرم تصویری فیلم جیرانی بدل شد. کاراکتر شاکردوست در این فیلم، با چهره سفید و با اغراق در کک و مکهای صورت و چارقد روشن و در فضای پرکنتراست سیاه و سفید، به حیات خود در ذهن تماشاگر ادامه میداد.
***در فیلمهای پله آخر و در دنیای تو ساعت چند است تلاش شد تا برای لیلا حاتمی یک ژست سینمایی با تکیه بر لباس، کلاه و توری شکل بگیرد که اوج آن در صحنه کت و شلوار پوشیدن لیلا حاتمی در فیلم در دنیای تو ساعت چند است رخ داد. در سریال ناکام نهنگ آبی هم برای شمایل سازی از لیلا حاتمی تلاش شد که خب به جایی نرسید. حرف سریال شد موفقترین شمایل سازیها با تصویر هومن سیدی شکل گرفته است. با عینکهای آفتابی دورگرد و دستمال گردنهایی که بر سر میبندد و …
***یکی از بهترین استفاده از المانهای پوشش برای خلق یک شمایل از کاراکتر در فیلم ماجرای نیمروز ساخته محمد حسین مهدویان رخ داد. شخصیتی که جواد عزتی آن را بازی کرد. پیراهن گشاد سیاه و عینک با قاب بزرگ این شخصیت را برای تماشاگر به چهرهای جذاب بدل ساخت و به نوعی به آرم و نشانه بصری این فیلم بدل شد.
***فیلم اژدها وارد میشود یکی از صریحترین و جسورانهترین فیلمهای ایرانی در استفاده از لباس در ترسیم شخصیتها و همینطور تثبیت حال و هوای فیلم است. کت و شلوار برازنده و کلاه شاپوی کمی بزرگ امیر جدیدی در مقابل کت و شلوار کهنه. کلاه کوچکتر چارکی مامور مرموز امنیتی در قشم. یا لباسهایی که بر تن همایون غنیزاده و بهخصوص بر تن احسان گودرزی است. نوعی ورود حس و حال زنانه در پوشش گودرزی که تمایلات مادرانهاش در حفظ آن کودک اهل قشم را به نمایش میگذاشت. در لباس کیانا تجمل هم این صراحت مانی حقیقی و فرارش از قید و بند بیهوده واقعگرایی و یا بهتر بگوییم توهم واقعگرایی وجود دارد.
***یکی از معروفترین طراحی لباسهای این سالها به فیلم سرخپوست بر میگردد. گریم و لباس آراسته نوید محمدزاده در نقشی سخت بیشک موفقیت بزرگی بود اما شمایل اصلی فیلم با پریناز ایزدیار خلق شد. با دامن و پیراهن نسبتا تنگ و کلاه سبز در نقش یک مددکار اجتماعی. این چهره تا همیشه شمایل تثبیت شده فیلم سرخپوست برای مخاطبان باقی خواهد ماند.