کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۲۷۸۶۴۸
تاریخ خبر:

هشت فیلم شایسته احترام...

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | فیلم‌های خوب و گاه بسیار خوبی که به آنچه شایسته‌اش بودند در فضای انتقادی سینما دست نیافتند.
هر سال فیلم‌های مشخصی در کانون توجه تماشاگران و منتقدان قرار می‌گیرند و در این میان فیلم‌های خوبی هم هستند که از کانون انتقادی مورد انتظار دور می‌مانند. موجی از کلمات و افکار منفی این فیلم‌ها را در برمی‌گیرد یا در گرداب بی‌تفاوتی و اهمال در تبلیغات غرق می‌شوند. هفت فیلم را برایتان انتخاب کرده‌ام از دهه ۹۰٫ فیلم‌هایی که به نظرم شایسته توجه انتقادی مضاعفی هستند؛فیلم‌هایی خوب و گاه حتی خیلی خوب.

* یک: دراکولا
به نظرم فیلم درخشانی بود. سوژه حضور نوادگان دراکولا در تهران و اینکه اعتیاد به خون دراکولا و خانواده با اعتیاد به موادمخدر جانشین می‌شود جاذبه فیلم را افزون کرده بود هرچند بعضی زیاده‌روی‌های دراماتیک عطاران به عنوان کارگردان طعم خوش فیلم را تلخ کرده است. به‌خصوص پایان تلخ فیلم.

به هرحال این کنایه که خون آشام بودن قابل اصلاح‌تر از معتاد بودن است ایده درخشانی است. فیلم آکنده است از صحنه‌های مواد کشیدن عطاران و سیامک انصاری و لوون هفتوان و شوخی‌های سنگین با این مبحث. آنقدر درفیلم صحنه‌های مواد کشیدن وجود دارد که خانواده‌هایی که با فرزندانشان به دیدن فیلم آمده بودند مدام باید چشم آنها را می‌گرفتند. دراکولا فیلم متفاوتی در سینمای ایران بود.

* دو: مادر قلب اتمی
از قبل خودم را آماده کرده بودم که فیلم را ببینم و بدم بیاید اما در انتهای فیلم با حال خوبی سالن را ترک کردم. بازی و کاراکترهای خوب ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی و نقش آفرینی شگفت انگیز محمدرضا گلزار و دیالوگ‌های مایل و پرکنایه، فیلم را جلا داده بود. یک فصل نفرت‌انگیز در فیلم وجود دارد که سه سرنشین اتومبیل (ترانه و پگاه و مهرداد صدیقیان )با هم ترانه مشهور پاپ آمریکایی را می‌خوانند و به یکباره لحن شورشی فیلم را درپای ابراز ارادت به فرهنگ پاپ آمریکایی ذبح می‌کنند. اما به جز این فصل بقیه فیلم در مرز مالیخولیا و واقعیت حرکت می‌کند و فضای متفاوتی برای تماشاگر خو کرده به سینمای مرسوم ایران خلق می‌کند. فیلمی‌به غایت سرگرم‌کننده.

* سه: مصادره
این فیلم مهران احمدی در نقد و بررسی‌های سینمایی مورد ظلم واقع شد.کنایه‌هایش به اپوزیسیون خارج از کشور موجب شد تا آن‌وری‌ها فرمان بایکوت فیلم را صادر کنند اما حقیقتا مصادره از فیلمنامه بسیار درخشانی سود می‌برد و روند داستان حساب شده است و متناسب با سیر حرکتی روایت،‌شوخی‌های مناسبی هم در فیلمنامه گنجانده شده است. مصادره هم فصل‌های ضعیفی دارد مثل ماجرای سخیف ختنه کردن پسر و … اما در نهایت مصادره از معدود فیلم‌هایی است که تلفیق مناسبی از روایت و شوخی و شخصیت سازی را آن هم در قالب یک فیلم کمدی پرفروش عرضه می‌کنند.

* چهار: پل چوبی
‌این ملودرام پرستاره مهدی کرم پور لایق توجه بیشتری بود. هرچند مخاطب عام راهش را برای ارتباط با فیلم پیدا کرده بود. داستان یک ماجرای عاشقانه در تهران که با وقایع سال ۸۸ همزمان می‌شود. همین گره خوردن این اتفاق و تصویر بی‌طرفانه‌ای که کارگردان در فیلمش از دو سوی ماجرا ترسیم می‌کند موجب شد تا در دعواهای سیاسی،هردو گروه فیلم را به تهمت‌های سیاسی آلوده کنند.

هرچند بازی و دیالوگ‌های بد هدیه تهرانی و کاراکتر تخت بهرام رادان هم این روند را تشدید کرد. پل چوبی در اجرا فیلمی ‌دقیق و ظریف است که می‌خواهد درامی‌ انسانی را ورای قیل و قال‌های سیاسی به تصویر بکشد و تا حد زیادی هم موفق می‌شود.

* پنج: ناهید
در وهله اول فکر می‌کنید ناهید می‌تواند هیچ جلوه‌ای نداشته باشد. همان ملودرام زن دردمند به دام افتاده در پیش فرض‌های مردانه شهر کوچک و تلاشش برای نجات از سایه شوم مرد قبلی‌اش و آویختن از عشق تازه‌اش. اما هنر آیدا پناهنده به عنوان فیلمساز اینجاست که می‌تواند این داستان تکراری را با موقعیت‌ها و میزانسن‌ها و ژست‌های بکر به تماشاگر ارائه کند. ناهید فیلمی‌ کوچک و تاثیرگذار است با بازی‌های خوبی از پژمان بازغی و نوید محمدزاده و بازی متوسطی از ساره بیات و با استفاده‌ای هوشمندانه از فضای شهر انزلی.

* شش: خوک
‌این کمدی مانی حقیقی را بدون تبلیغات روی پرده بردند و به سرعت از پرده پایین کشیدند و انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته. کمدی دیوانه واری که در آن یک فیلمساز ممنوع الکار در یک وضعیت عاطفی از هم گسیخته با سایه قاتلی سریالی روبه‌رو می‌شود که در جست‌وجوی چهره‌های مشهور سینما و کشتن آن‌هاست. فیلمی گرم و خنده‌دار با بازی‌های خوب حسن معجونی،‌لیلا حاتمی‌،‌لیلی رشیدی، پریناز ایزدیار و سیامک انصاری و شیرین یزدانبخش. فیلم از پایان بد و استعاری‌اش و اشاره‌های پیش پا افتاده به جنون اینستاگرامی ‌ضربه خورد. به آنچه سزاوارش بود دست نیافت.

* هفت: آذر شهدخت پرویز و دیگران
فیلمی ‌نرم و ملایم و فرانسوی! یک کمدی خانوادگی مشنگ که از هیچ‌کدام از راه‌های مورد انتظار تماشاگران عبور نمی‌کند و با لحنی شوخ و پخته تا انتها تماشاگر را مهمان قهر و آشتی‌های این خانواده عجیب می‌کند. خط داستانی منعطف و نحیف فیلم تماشاگر ایرانی را گیج می‌کند .

اما در نهایت فیلمساز از دل اختلاف مرد خانواده و همسرش (فخیم‌زاده و خیراندیش) و علقه عاطفی دختر متارکه کرده از لندن بازگشته (مرجان شیرمحمدی) و یک گالری دار محجوب (رامبد جوان) فیلم خودرا پیش می‌برد و دقایق سرگرم‌کننده و خوشی را برای تماشاگران می‌آفریند. بخشی از بی‌اعتنایی به فیلم به خاطر خط مشی گیج‌کننده بهروز افخمی‌در فضای سیاسی کشور بوده است.

* هشت: به دنیا آمدن
ملودرام متواضعانه محسن عبدالوهاب مستحق توجه بیشتری بود. داستان اختلاف زن و شوهر برای سقط یا نگه داشتن بچه که با زیبایی و ظرافت و به دور از تکانه‌های عاطفی هیستریک مرسوم سینمای ایران پرداخته می‌شود. ملودرامی ‌واقع‌گرایانه بی‌آنکه در دام سیاهی و تلخی غیرقابل تحمل سقوط کند. بازی‌های خوب الهام کردا و هدایت هاشمی‌ و میزانسن‌های دلپذیر فیلمساز و مهم‌تر از آن پایان درخشانش،‌این فیلم را شایسته توجه انتقادی بیشتری ساخته است.

کدخبر: ۲۷۸۶۴۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر