نگاهی به بهترین بازیهای سینمای معاصر ایران
روزنامه هفت صبح | در قسمت اول به ۱۵فیلم مابین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۸۳ اشاره کردیم که از بازیهای خوب بازیگرانشان منتفع شده بودند. امروز از سال ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۰ را مرور میکنیم. با این اشاره که نقش آفرینی زیبای عزتالله انتظامیدر فیلم حاجی واشنگتن باید به فهرست فیلمهای بخش اول اضافه میشد و ذکر این نکته که افزایش کیفیت بازیها در دهه نود قابل لمس بوده است که بخشی ازآن مربوط به بلوغ کیفی بازیگرانی بوده که در اوایل دهه هشتاد به سینمای ایران اضافه شده بودند.
چه کسی امیر را کشت؟ فیلم عجیب مهدی کرمپور که برای اولین بار شاهد تلاش بازیگرانی مثل مهناز افشار و الناز شاکردوست برای ایفای متفاوت نقشهایشان هستیم. الناز شاکردوست میتواند تاسف بخورد که ۱۰سال میان چه کسی امیر را کشت و خفهگی را به تن دادن به فضای سینمای تجاری بیخودو بیجهت از دست داده است. خسرو شکیبایی هم در این فیلم یکی از آخرین درخششهای خود به عنوان یک بازیگر همه فن حریف و تکرار ناشدنی را به نمایش میگذارد.
رئیس: رئیس از ضعیفترین و نامحبوبترین فیلمهای مسعود کیمیایی است اما یک نقش ۱۵ دقیقهای شگفتانگیز از خسرو شکیبایی در ابتدای این فیلم وجود دارد که به واقع از یاد نرفتنی است و در طول فیلم اختلاف کلاس بازی شکیبایی با بقیه بازیگرها به تدریج مشخص میشود.
درباره الی : سخت است بتوانید بازی متمایزی در این فیلم پرستاره اصغر فرهادی پیدا کنید. کیفیت بازیها به شکلی یکنواخت خیره کننده است. از گلشیفته فراهانی تا مانی حقیقی و پیمان معادی و ترانه علیدوستی. کتمان نمیکنم که شیوه بازی صابر ابر در فصل انتهایی به نظرم اوردوز محسوب میشود و کمیاز هارمونی حاکم بر بازی بازیگران کاسته است.
جدایی نادر از سیمین: درباره بازیهای درخشان پیمان معادی و شهاب حسینی در این فیلم زیاد گفته شده است و خب بازی هردو جای تحسین دارد. اما در دو سبک کاملا متفاوت. پیمان معادی درونگرا و کنترل شده و شهاب حسینی برونگرا و انرژیک و غیرقابل مهار.
سیانور: مهدیهاشمی. بازیگر کارکشته سینمای ایران در یک نقش منفی سخت در قالب مامور پرتجربه ساواک حیرتانگیز ظاهر میشود. او میتواند سمپاتی تماشاگر را نسبت به نقش برانگیزد و برای اولین بار در سینمای پس از انقلاب ایران، تماشاگر نگران یک مامور ساواک میشود.
بیخود و بیجهت: نگار جواهریان تقریبا بازی بد ندارد اما در بیخود و بیجهت در نقش یک دختر خانواده سنتی و مذهبی که میخواهد به نوع دیگری از زندگی وارد شود فوقالعاده بازی میکند. تک گویی او مقابل مادر مذهبی و سنتیاش در دفاع از همسر نه چندان مقیدش از فرازهای بازیگری نگار جواهریان باقی مانده است.
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو : ترانه علیدوستی راحت و رها و دور از قید و بندهای دهه هشتادیاش نقش زنی نه چندان مقید با شخصیتی چند بعدی و پیچیده را ایفا میکند. زنی که دلش ثروت میخواهد و ماجراجویی و هیجان و آماده است که به عرف و هنجار پشت کند و خب چنین کاراکتری در نگاه خاص روحالله حجازی، قطب منفی فیلم را میآفریند.
به دنیا آمدن: الهام کردا در این فیلم مهجور دوست داشتنی فوقالعاده ظاهر میشود و نوعی شیفتگی و انرژی و پختگی مثبت را به نمایش میگذارد که برای کارگردان و البته تماشاگران فیلم غنیمت محسوب میشود.
در دنیای تو ساعت چند است: یکی از عاشقانهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران بر مبنای شیمی قدرتمند لیلا حاتمی و علی مصفا شکل میگیرد. مواجهههای این دو نفر با تکیه بر روابط زناشویی طولانیشان آکنده از برخوردهای سریع و اکتهای فشرده و جذاب است. قدم زدن لیلا حاتمی با کت و شلوار پدری و کلاه شاپو در حیاط خانه از صحنههای به یاد ماندنی سینمای معاصر است.
خشم و هیاهو: بدترین بازی نوید محمدزاده همزمان شد با درخشش طناز طباطبایی. طباطبایی در دو روایت متفاوت بیان شده در فیلم را به خوبی درک کرده و هردو ایده را به بهترین شکل ممکن اجرا میکند. طباطبایی میتواند به یک پدیده بازیگری در تاریخ سینمای ایران بدل شود و به نظرم تنها دنبال فرصت مناسب باید باشد.
رگ خواب: یک بازی درخشان دیگر از لیلا حاتمی. لیلای ۴۵ساله نقش دختری بیست و چند ساله را ایفا میکند که فاقد اعتماد به نفس است. درخشش او در این فیلم سیمرغ بلورین دیگری برای لیلا به ارمغان میآورد. کوروش تهامی در نیمه ابتدایی فیلم همپای حاتمی است اما در نیمه دوم تاچ خود را از دست میدهد.
قصر شیرین: این فیلم به سادگی حامد بهداد را به جایگاهی میرساند که سالها بود از دست داده بود. نقشی خاکستری که به تدریج و با دقت، حرکت به سمت روشنی را انجام میدهد. کنترل بهداد بر نقش آن هم در حالیکه مشهور بود او نقشها را پای جلوه بیشتر خودش قربانی میکند نشانه بلوغ ذهنی بهداد در عرصه بازیگری است.
سرخپوست: نوید محمدزاده در این فیلم یکی از نقاط عطف بازیگری سینمای ایران را شکل میدهد. در نقش سرگرد خوش سلیقه یک زندان که در میان پیدا کردن یک زندانی مخفی شده در ساختمان زندان و اشتیاقش برای ترفیع درجه و دلبستگیاش به مددکار برازنده زندان سرگردان مانده است. محمدزاده این نقش را به شکلی فوقالعاده و با اعتماد به نفسی منحصر به فرد ایفا میکند و به نقطه قوت فیلم جذاب نیما جاویدی بدل میشود. از نقش پریناز ایزدیار هم نباید ساده گذشت.
خروج : فرامرز قریبیان درآستانه هشتاد سالگی بهترین پرتره از یک قهرمان را به نمایش میگذارد. خونسرد، کم حرف و با بهترین میمیکهای صورت که در سینمای ایران دیدهایم. بازی او شایسته حضور در یک وسترن کامل کلاسیک است. او برعکس گذشته تلاش نمیکند که از چشمهایش بیش از حد لزوم کار بکشد و در انتها حاصل کار او در یک کلام درخشان است.
روزهای نارنجی: بازگشت دوباره هدیه تهرانی به اوج. در نقش یک زن فعال در دنیای کاملا مردانه بارفروشان و میوه فروشان شمال او نقشی سهل و ممتنع را بدون حتی یک غلط ایفا میکند و نشان میدهد که از چه توانایی شگفتانگیزی در عرصه بازیگری برخوردار است.
تی تی : الناز شاکردوست در ادامه بلوغ بازیگریاش که از خفهگی شروع شده بود و در دو فیلم نرگس آبیار یعنی شبی که ماه کامل شد و ابلق ادامه داشت در تی تی اوج تواناییهای غافلگیر کننده بازیگری خود را نشان میدهد. در مرز سادگی و تیزهوشی. در سایه روشن کوانتوم و زندگی روزمره. سینمای ایران حالا یک بازیگر فوقالعاده توانا دارد.
هت تریک : این فیلم آپارتمانی و کم خرج از بازیهای بسیار خوبی سود میبرد بهخصوص امیر جدیدی که در نقشی متفاوت از بقیه بازیهایش تزلزل و عصبیت جالبی را به شخصیت فیلم بخشیده بود. امیر جدیدی در فیلم جدید فرهادی یعنی قهرمان هم بسیار خوب است و نشان میدهد دایره وسیعی از نقشها را میتواند بازی کند. در اژدها وارد میشود و تنگه ابوقریب هم این توانایی در بازی در نقشهای متنوع را میتوانیم مشاهده کنیم. نقطه سیاه کارنامه جدیدی بازی درفیلم قانون مورفی بود.