کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۰۰۱۸
تاریخ خبر:

نزاکت پسران جیمی در بازی تیم ملی با عربستان

روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | یک: برای نوشتن یک پیش‌‌درآمد از بازی پرسپولیس با الهلال عربستان ناگزیر باید به سال‌‌های میانی دهه ۵۰ سفر کرد. آنجا که تیم ملی حشمت‌‌خان اولین و دومین بازی خود با عربستان در طول تاریخ را در مقدماتی المپیک مونترال ۱۹۷۶ و جام‌‌جهانی ۱۹۷۸ با دو پیروزی ۳برصفر در تهران و ریاض مثل آب خوردن به پایان رساند. اگر می‌‌خواهید بدانید بردن عربستان در آن روزها برای ما چقدر سهل و ممتنع بود و سعودی‌‌ها در آغاز راه فوتبال‌‌شان چه داشتند، باید سفرنامه آقای بهمنش در رستاخیز ۲۰ دی ۱۳۵۵ را بخوانید.

‌هر دو پیروزی ۳برصفر البته با دبل غلامحسین مظلومی به پایان رسید. بهمنش بعد از پیروزی ایران بر عربستان گزارشی جذاب از ریخت و پاش آنها برای توسعه فوتبال و ساختن استادیوم‌‌های چمن مصنوعی دلربا و استخدام مربیان پنج میلیون دلاری نوشت.آن روزها مربی خارجی در ایران بالای صدهزار دلار در سال حق و حقوق نداشت اما عرب‌‌ها دیر آمده بودند و زود هم می‌‌خواستند بروند.

آنها برای ساختن قصر فوتبال خود ابتدا دست نیاز به سوی ستاره‌‌هایی چون فرانس پوشکاش افسانه‌‌ای و دی‌‌دی برزیلی دراز کردند و البته دیر دوزاری‌‌شان افتاد که آنها بیشتر از آنکه مربیانی زودبازده باشند، توپچی‌‌های اساطیری جهان بوده‌‌اند و نخواهند توانست موی خود را در راه پرورش نهال کوچک فوتبال عرب و تبدیل آن به درخت بزرگ گردو، سفید کنند. شاید سر این بود که آقای بهمنش تیتر زد «درخت گردو پس از صد سال، بار پس می‌‌دهد». سعودی‌‌ها در روزهای نخستین بنیانگذاری فوتبال -در حالی که ۷۰ سال بعد از پیدایش فوتبال در ایران به فکر مهندسی فوتبال خود افتادند- بعد از پوشکاش و دی‌‌دی، انگشت روی نام «جیمی هیل» مفسر فوتبال انگلیس و مربی وقت تیم کاونتری‌‌سیتی گذاشتند‌ اما به چه قیمتی؟ پنج میلیون دلار برای پنج سال!

جیمی انگار که از آسمان همیشه ابری لندن، پول قلمبه‌‌ای از سقف رختکنی‌‌ تیمش روی سرش افتاده، بلافاصله بله را گفت و رفت سراغ بیل مگاری (مربی معروف انگلیسی و رهبر پیشین تیم‌‌های واتفورد و ایپسویچ) که تازه دو ماه بود اتلتیک بیلبائوی اسپانیا را تعلیم می‌‌داد. بیل به محض شنیدن مبلغ قرارداد و اینکه خدا این پول تپل‌‌مپل را از کعبه مسلمین رسانده، اسپانیا را جا گذاشت و خودش را به ریاض رساند. او برای دستیاری خود سه و نیم میلیون دلار (برای پنج سال) گرفت یعنی دو مربی ‌در مجموع هشت و نیم میلیون دلار کاسب شدند تا بیایند درخت گردو در عربستان بکارند.

با اینکه همه از قدرت سازماندهی بیل مگاری سخن می‌‌گفتند اما بازیکنان چمن مصنوعی ندیده‌ ایران در همان بازی مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸ سه گل در دروازه سعودی کاشتند و عرب‌‌ها از غصه رفتند اشتران خود را بچرانند. پولی که عربستان به این مربیان داد بالاترین رکورد سودای فوتبال در حوزه مالی مربیان جهان بود. پنج میلیون دلار بی‌‌زبان برای پنج سال. خب البته آن روزها کمتر کسی حاضر بود در عربستان- با آن آب و هوای وحشتناک ۵۰ درجه گرمایش و امکانات مضحک عهدبوقی‌‌اش و جوان‌‌هایی که نا نداشتند قل بخورند ولی اکنون باید ۹۰دقیقه می‌‌دویدند- مربیگری کند. این یک تجارت محض گلخانه‌‌ای بود.

دو: آقای بهمنش ۴۵ سال پیش وقتی برای تهیه گزارش از بازی ایران -عربستان به ریاض رفته بود، گزارشی از ‌ خاصه‌‌خرجی سعودی‌‌ها برای پیشرفت فوتبال عربی نوشت که هنوز خواندنی است. عطاخان در تشریح چگونگی اوضاع آن روز فوتبال عربستان، بلافاصله با تماشای استادیوم ۳۵ هزار نفری «ملاز» در ریاض، از دیباچه گلستان سعدی وام گرفته بود که «فراش باد صبا را فرمود تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری…»وقتی پوشکاش و دی‌‌دی به ریاض رسیدند، تابلو بود که هر دوطرف اهل کارهای زیربنایی و دیربازده نیستند. هردو طرف بی‌‌حوصلگی کردند و همه چیز رفت روی هوا.

سپس جیمی هیل در قبال هشت و نیم میلیون دلار، چهار دستیار موبور و چشم‌‌آبی هم با خود آورد‌ اما همه چیز دنیا که پول نبود. با اینکه گزارش عطاخان از آن روزها- که در ریاض بنزین دو و نیم ریال و آب یک و نیم لیتری ۱۵ ریال فروخته می‌‌شد- حکایت از گرانی‌‌ها دارد اما هشدارهای او نشان می‌‌داد که پول به تنهایی کسی را خوشبخت نخواهد کرد. همان روزها که عرب‌ها حقوق هشت و نیم میلیون دلاری به مربیان بریتانیایی می‌‌دادند و نازشان را می‌‌خریدند که تکانی به «کرّه القدم» (فوتبال به زبان عربی) خود بدهند، فوتبال ما آقای آسیا بود و بارها و بارها طعم قهرمانی در جام ملت‌‌های آسیا، قهرمانی جام باشگاه‌‌های آسیا، قهرمانی جوانان آسیا و صعود به المپیک را چشیده بود و اگر با همان سرعت به پیش می‌‌رفت شاید تاکنون میزبانی جام‌جهانی را هم گرفته بود. البته حالا دیگر برای رویاسازی‌‌های حرمان‌‌آلود، دو ریال هم کف دست آدم نمی‌‌گذارند.

سه: ایران این بازی را مثل آب خوردن برد. تازه آس اصلی‌‌اش پرویز قلیچ‌‌خانی از حشمت اجازه گرفت که به میدان نرود. بهمنش در رستاخیز ۲۰ دی ۱۳۵۵ درباره چمن مصنوعی ریاض نوشت:«چمن،زیبا صاف، یکدست و دلفریب است اما وقتی بر آن پا می‌‌نهید ‌در زیر پای خود استحکام و مقاومتی را لمس می‌‌کنید که پس از مدتی تقلا،ماهیچه‌‌های پا ناراحت می‌‌شوند. این چمن جهش توپ را زیادتر می‌‌کند و برای بازیکنانی خوب است که پیش از این در زمین‌‌های خاکی بازی کرده‌‌اند.»

بهمنش بعد از دیدن بازی عربستان و پیروزی سه گله ایران نوشت که ما از کاه، کوه ساخته بودیم:«از من قبول کنید بعضی وقت‌‌ها عوامل زیا‌دی سبب می‌‌شود که ما در مورد یک تیم یا یک قهرمان، بیش از حد تبلیغ کنیم و خودمان کاری کنیم که از بیم شیر در دهان اژدها برویم. با اینکه تیم عربستان را سال پیش در مقدماتی المپیک در تهران دیده بودیم و می‌‌دانستیم که در حدی نیست که برای ما ناراحتی بار بیاورد اما برخی از دوستان در تهران عنوان می‌‌کردند که جیمی هیل سازمان دادن را بلد است و مک گاری گفته است که در آسیا فقط به استرالیا می‌‌اندیشد.

وقتی اولین تمرین عربستان را در رایت‌‌الشباب دیدم در هتل با بچه‌‌ها گفتم ناآشنایی و ناراحتی از چمن مصنوعی چنان نیست که ما از حریف کوهی بسازیم و با خیال راحت می‌‌توانیم عربستان را در خانه‌‌اش بزنیم. بازیکنان سعودی غالبا بین ۲۰ تا ۲۲ساله بودند. آنها دارند خانه خود را می‌‌سازند. خانه‌‌ای که یارای مقاومت در برابر توفان را ندارد. در بازی ریاض وقتی مظلومی در دقیقه ۱۵ گل نخستین را زد، چهره بازی عوض شد. ما در ۴۵ دقیقه دوم آموختیم که هر وقت بخواهیم می‌‌توانیم با یک توپ بلند یا «یک و دو» جلوی دروازه سعودی باشیم. در دقیقه ۶۱ روشن با گل زیبایش به سهولت دروازه عربستان را باز کرد و دقیقه ۷۸ وقتی مظلومی گل سوم را زد دیگر حریف تسلیم شده بود.» تیم ایران در این بازی چنان در نیمه دوم درخشید که مربی عربستان گفت آیا تیم نیمه دوم شما همان تیم نیمه اول‌‌تان است؟!

چهار: من هنوز این پاراگراف را از آقای بهمنش در آرشیوم به یادگار نگه داشته‌‌ام که در رستاخیز نوشته بود: «فوتبال ما همچون نگارخانه‌ای است که بر‌پاکنندگان آن تصویرهای زشت و زیبا را بر در و دیوار آن آویخته‌اند و تماشاگران پس از دور زدن و نگاهی سرسری، پی کار خود را می‌گیرند تا گشایش نگارخانه دیگر… اگر هنر بازی با توپ و انسانیت و ادب و نزاکت را از فوتبال بگیریم چه چیزی باقی می‌ماند؟ هیچی! لگد زدن به توپ.» اگر بدتان نیاید باید اعتراف کنم که من در فوتبال عربستان نزاکتی ندیده‌‌ام؛ گرچه این روزها تیم ملی‌‌شان فوتبال چشم‌‌نوازی بازی می‌‌کند.

کدخبر: ۴۲۰۰۱۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر