مورد عجیب میرزا و کلنل
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | اعتراف میکنم که در مورد میرزا کوچکخان جنگلی و کلنل محمد تقی پسیان همیشه احساس دوگانهای داشتهام. میدانم که مثلا میرزا کوچک جنگلی چه شخصیت خستگی ناپذیر و چه مبارز بزرگی بوده و چه با سلطنت پوسیده قاجار و چه با لشگر رضا خانی جنگیده اما نمیدانم که واقعا ایجاد جمهوری جنگل در شمال ایران کار قابل توجیهی بوده است؟
آیا اتحادش با نیروهای بلشویکی و دورنمایی که از نهضت خود داشته جای دفاع باقی میگذارد؟ هیچ وقت نتوانستم این موضوع را با خودم حل کنم. معمولا در ترسیم مبارزات میرزا کوچک خان ماجرا به خیانت سرخها به او و همین طور نبردش با ارتش رضا خان به عنوان نماد ستمگری پرداخته میشود و کسی به ایجاد جمهوری جنگل آن هم در شمال ایران نمیپردازد.
آیا این حرکتی برای تجزیه ایران نبوده است؟ آیا مصالحه مشهور میرزا با سران ارتش سرخ در بهار سال ۱۲۹۹ یک حرکت جداییطلبانه واضح و آشکار نبوده است ؟ میفهمم بلبشوی آن سالها ناشی از فقدان قدرت مرکزی و همینطور هرج و مرج حاکم بر جهان در سالهای پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی و امپراتوری تزاری در روسیه است اما به هرحال نکته پرسش برانگیز و عجیبی است.
در مورد کلنل پسیان هم من سرگشته و حیرانم. او هوانورد شجاعی بود که به ولایت خراسان منصوب شد اما در دوسال پرتنش به خاطر اختلافات ریشه دارش با قوام السلطنه (که والی قبلی خراسان بود و مافوق پسیان بود.
اما در دوره سید ضیا خلع شد و توسط پسیان دستگیر و به زندان فرستاده شد و در دوره بعد دوباره نخستوزیر شد!) یک جور جمهوری خودمختار در خراسان به راه انداخته بود که خب تا پاییز ۱۳۰۰ مقاومت کرد و در نهایت کشته شد. مرگ او تقریبا همزمان با شهادت میرزا کوچک خان جنگلی بود. دو یاغی شجاع که در شهامت و غیرتشان شکی نیست اما در اندیشههای سیاسیشان ابهامهای فراوانی وجود دارد.