مواجهه سوم با سعید حجاریان
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | سعید حجاریان، در هفته گذشته یکی از سیاستمداران خبرساز ایرانی بوده است. چرا؟ ماجرا به اتهاماتی برمیگردد که یک نماینده مجلس و یک سخنرانی، هر دو از جبهه اصولگرا به او وارد کردهاند. علی خضریان گفته، حجاریان در واردات گندم نقش داشته و رانت دارد و رائفیپور گفته، شنیدم نسبتت یهودی است.
او البته ظاهرا گفته قصد ندارد از این «بچهها» شکایت کند هرچند که پسرش از آن نماینده مجلس شکایت کرده است. اما حجاریان کیست و چرا هنوز هم اینقدر برای اصولگرایان مهم است که به او حمله کنند و برای اصلاحطلبان ارزش دارد که باید از او دفاع کنند؟
سعید حجاریان متولد سال ۱۳۳۳ در نازیآباد تهران است. در خانوادهای تقریبا متوسط. پدر تاجر فرش بود و اصالتا کاشانی و مادر خانهدار. هر دو اما مذهبی و پابند به شریعت. آنها به غیر از سعید که فرزند اول است، چهار فرزند دیگر هم داشتند. مسعودی که پسر دوم است، سعد یا احمدی که فرزند سوم بود و موسس مدارس سلام و مدیر دبیرستان انرژی اتمی در تهران و حدود ۱۰سال پیش درگذشت و ساعدی که کوچکترین عضو خانواده است. به این جمع باید خواهری را اضافه کرد که در میانه دهه ۶۰ بهدلیل سرطان، خانواده را داغدار کرد و از جهان رفت.
او در سال ۵۱ در کنکور سراسری با رتبه دورقمی در رشته مکانیک دانشکده فنی قبول شد. هنوز علایق علوم انسانی در وی جدی نبود و بیشتر برای تامین زندگی به مهندسی روی آورد. در دانشگاه هم اگرچه در رشته مکانیک درس میخواند اما در کلاسهای مطالعات علوم انسانی شرکت میکرد. بعد از انقلاب هم دوباره در دور اولی که بعد از انقلاب فرهنگی برای فوق لیسانس کنکور برگزار شد، شرکت کرد و در سال ۱۳۷۲ با دفاع از پایاننامهای با عنوان «موعودیت در انقلاب ایران و روسیه» زیر نظر «حسین بشیریه» که حالا در خارج از کشور تدریس میکند، فوق لیسانس و دکترای علوم سیاسی خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گذراند.
حجاریان، تقریبا سهدوره فعالیت جدی دارد. در دوره اول، او در مشاغل اطلاعاتی فعال است و یکی از موسسین وزارت اطلاعات بهشمار میرود. این دوره تقریبا تمام دهه ۶۰ زندگی او را پوشش میدهد. در دوره دوم، او از اواخر دهه ۶۰ تا زمان پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ۱۳۷۶ در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام به کادرسازی و تئوریپردازی پیرامون «توسعه سیاسی» میپردازد و در دوره سوم، مثلث حضور در سه نهاد مدنی یعنی جبهه مشارکت، شورای شهر تهران و روزنامه صبح امروز. دوره دوم و سوم فعالیت او باعث شد که او بهعنوان یکی از اعضای حلقه کیان به بزرگترین تئوریسین سیاسی اصلاحطلبان تبدیل شد و یکی از بازوهای اندیشهای رئیسجمهور وقت باشد.
اما فردی به نام سعید عسگر در ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ در مقابل شهرداری تهران و هنگام ورود حجاریان به ساختمان شورای شهر او را ترور کرد. حجاریان پس انتقال به بیمارستان نجات یافت هرچند که این ترور وی را از لحاظ جسمانی بسیار ضعیف کرد. سعید عسگر پس از این ترور محاکمه و به ۱۵سال زندان محکوم شد.
همدست او که راننده موتورسیکلت حامل سعید عسگر بود، به ۱۰سال زندان محکوم شد. این ترور عملا باعث شد از تحرک او در فضای سیاسی کشور کاسته شود و لقب او از تئوریسین اصلاحات به جانباز اصلاحات تغییر کند. با اینحال او بعد از چندصباحی توانست، خود را بازسازی کند و حداقل از طریق یادداشتها به جریانسازی سیاسی در جریان اصلاحات بپردازد، بهنوعی که حتی با پس از حوادث سال ۱۳۸۸ هم به اتهام نقشآفرینی در آن حوادث بازداشت شد.
بازهم مدتی گذشت تا اینکه حجاریان از حدود سال گذشته توانست با یادداشتها و مصاحبههای متعدد در عرصه سیاسی کشور حضور جدی داشته باشد بهنوعی که جناح راست، بازهم به سراغ او برود و اینبار با فضاسازیهای رسانهای درباره فعالیت اقتصادی و نسب او بخواهند، حجاریان را فردی مشکوک، پنهانکار و در یک کلام «عنصر نامطلوب» توصیف کنند.
به غیر از این یادداشتها و مصاحبهها، حجاریان توانایی عجیبی در ساخت گزارههای سیاسی دارد که تا سالها بعد در خاطر مخاطبانش و البته اهالی سیاست و رسانه باقی میماند. مثلا «استراتژی فشار از پایین و چانهزنی در بالا» که او بهعنوان یک راهبرد برای دولت خاتمی بیان کرده بود یا ادعای وقوع «تدلیس سیستماتیک» در انتخابات سال ۱۳۸۸٫ با اینهمه باید منتظر ماند و دید که آیا او اینبار نیز اصولگرایان را شکست میدهد و در پس ترور ۷۸ و محدودیتهای ۸۸، در سال ۹۹ به تاثیرگذاری خود بر جریان اصلاحات ولو با یادداشتهایش ادامه خواهد داد یا اینکه زور اصولگرایان خواهد چربید و اینبار صدای حجاریان، خاموش خواهد شد.