کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۰۷۳۷۶
تاریخ خبر:

مهاجرت به روایت برادران سینماگر

روزنامه هفت صبح، زهرا فرآورده | گفت‌وگو با نوید محمودی کارگردان فیلم «مردن در آب مطهر». «مردن در آب مطهر» تازه‌ترین اثر برادران محمودی است که با آن وارد رقابت فجر شدند. «چند مترمکعب عشق»، «رفتن» و «شکستن هم‌زمان ۲۰استخوان» تعدادی از همکاری‌های پیشین این دو برادر در حوزه فیلمسازی است. آخرین حضور محمودی‌ها در جشنواره فجر مربوط به دوره سی‌ودوم است که موفق به دریافت سیمرغ بهترین فیلم در بخش «نگاه نو» شدند. نوید و جمشید محمودی در فجر سی‌وهشتم با فیلم جدیدشان بازهم سراغ موضوع مهاجرت رفتند و با داستانی عاشقانه به روایت این موضوع پرداختند.

* قصه مهاجرت به‌واسطه وضعیت از پیش تعیین ‌نشده و عجیبی که معمولا آدم‌ها در این شرایط مجبور به تحمل آن هستند، جذابیت‌های خودش را دارد. «مردن در آب مطهر» دومین فیلم شما در مقام کارگردان است که با محوریت مهاجرت ساخته شده. با توجه به تجربه اولی که داشتید، داستان چطور شکل گرفت؟

نام فیلم کاملا برگرفته از قصه آن است و فکر می‌کنم برای کسانی که فیلم را ندیده‌اند، خیلی نمی‌توان در موردش توضیح داد. به‌نظرم به محض اینکه مخاطب فیلم را ببیند، با نام فیلم کاملا همذات‌پنداری می‌کند. در این فیلم شخصیت‌ها طوری طراحی شده که من شخصیت‌های حامد و رونا را در ذهن داشتم و آمدن‌ آنها همزمان با حضور تعدادی جوان مهاجر افغان به ایران رخ می‌دهد که تقریبا ابتدای قصه را شکل می‌دهند و بعد از اینکه حامد به تهران می‌رسد، همراهی سهراب، ستاره و حامد در تهران جذابیت‌هایی دارد و بودن آنها درکنار هم و اتفاقاتی که در طول قصه رخ می‌دهد. جدا از گرفتاری‌ها و مشکلاتی که شخصیت‌ها درطول قصه با آن رو‌به‌رو می‌شوند، به‌نظرم شخصیت‌هایی جذاب و دوست‌داشتنی هستند.

* در مصاحبه‌ای گفته بودید که همیشه شخصیت‌هایی مد نظرتان است که قصه‌ای دارند و قصه آن آدم‌ها شما را به سمتی که باید هدایت می‌کند. این ماجرا در «مردن در آب مطهر» چطور اتفاق افتاد؟

معتقدم وقتی شخصیت‌ها در قصه جان دارند و شما را با قصه خودشان به‌عنوان نویسنده همراه می‌کنند، قطعا نویسنده به‌عنوان خالق داستان، مسیر حرکت شخصیت را مشخص می‌کند. اما از طرفی به نظرم شخصیت‌های قصه هم این توانایی را دارند که بعضی از اعمال را در قصه مشخص کنند مثل اینکه جهت قصه را به مسیر دیگری هدایت کنند یا حتی گاهی قصه را به مسیر درست‌تری ببرند. همیشه وقتی با شخصیت‌های قصه رو‌به‌رو می‌شوم، معمولا مسیر مشخصی از حضور آنها در روند قصه در ذهن دارم.

خیلی کم اتفاق افتاده احساس کنم، شخصیتی در قصه اضافه است یا اینکه چرا این شخصیت را دارم. جالب است که در فیلمنامه «مردن در آب مطهر» هم طراحی برای شخصیتی در ذهنم بود که وقتی فیلم به تدوین رسید، احساس کردم که حضورش در قصه ضروری نیست. البته حضور کم و کوتاهی بود، اما همان مقدار کم هم به‌نظرم ضروری نبود. طبعا در قصه‌هایی که می‌نویسیم، شخصیت‌ها خیلی تکلیفشان با من و خودشان مشخص است.

* در این فیلم هم مانند تجربه‌های پیشین سراغ نابازیگران رفتید؟ در کارهای قبلی غالبا بازیگران از افغان‌ها بودند.

همیشه حضور نابازیگران تجربه جذابی برای من و جمشید بوده است و سعی کردیم از حضورشان در سینما و تلویزیون استفاده کنیم. «مردن در آب مطهر» شرایطی داشت که احساس کردیم، آدم‌هایی که در ذهنمان هستند و به آنها فکر می‌کنیم، در شکل دادن جهان قصه و شرایطی که در ساخت فیلم وجود دارد، نزدیک شوند.

برای همین با بازیگران وارد صحبت شدیم وتقریبا هنگام نوشتن هم می‌دانستیم با چه بازیگرانی پیش خواهیم رفت. با گفت‌وگوهایی که پیش از ساخت فیلم انجام شد، فکر کردیم بهتر است بازیگران این فیلم تجربه چند‌فیلم را داشته باشند که در اصل با آنها راحت‌تر و ساده‌تر همکلام شویم. طبعا درمورد علی شادمان و ندا جبرائیلی خیلی زود به نتیجه رسیدیم. با ندا جبرائیلی و متین حیدرنیا کارکرده بودم و طبعا راحت‌تر بودم و با صدف عسگری برای نخستین‌بار همکاری داشتم.

با چهاربازیگر اصلی که بار قصه به دوش آنها است، گفت‌وگو‌های بسیاری داشتیم و طبعا با بازیگرانی مثل سوگل خلیق، علیرضا آرا، پیمان مقدمی، امیدرضا رنجبران و دیگرانی که سهم کمتری در فیلم داشتند، به مراتب صحبت‌های کوتاه‌تر. در این میان تمرین لهجه و زبان هم یکی از اتفاقاتی بود که زمان پیش‌تولید را بیشتر کرد چراکه باید با چهاربازیگر اصلی به اضافه سوگل خلیق و امیررضا رنجبران، زبان و لهجه افغان را تمرین می‌کردیم. فکر می‌کنم یک‌ماه‌و‌نیم روزی شش-هفت‌ساعت و اواخر روزی ۱۰-۱۲ساعت تمرین لهجه داشتیم تا آنها را به بهترین شکل به شخصیت‌های افغان تبدیل کنم.

* مهاجرت از آن دست موضوعاتی است که کمتر در سینمای ایران به آن پرداخته شده. تا چه حد برای پرداخت این موضوع به واقعیت‌ها نزدیک شدید؟

واقعیتی وجود دارد و آن این است که بخشی از مهاجرانی که به اروپا می‌روند، چه مهاجران افغان، ایرانی یا عراقی، یکی از مواردی که درموردش حرف می‌زنند، بحث تغییر دین است و در اصل با تغییر دین خودشان را به‌عنوان پناهنده به کشور مقصد معرفی می‌کنند. این نکته‌ای است که به دلیل سفرهای زیاد به اروپا و ارتباطی که با مهاجران دارم با آن زیاد رو‌به‌رو می‌شوم.

این نکته‌ای است که همیشه ذهنم را درگیر کرده بود و احساس کردم باید در جایی تبدیل به قصه و فیلم شود. سعی کردیم در قصه‌هایی که از این آدم‌ها شنیدیم و البته در طراحی آدم‌ها و شخصیت‌ها و جان‌دادن به آنها صادق باشیم. به این دلیل که مثلا خودم ۱۰ یا ۲۰سال آینده به این فیلم نگاه می‌کنم، بتوانم از کارم دفاع کنم که زمانی با موضوعی برخورد کردی که آن را تبدیل به یک درام کردی و از آن فیلم ساختی. وقتی موضوعی را برای ساخت فیلم انتخاب می‌کنم، فارغ از اینکه موضوع چالش‌برانگیزی است یا خیر، باید احساس کنم چقدر با آن ارتباط برقرار می‌کنم.

به همین دلیل درمورد خیلی چیزها تا به الان فیلم نساختم. «مردن در آب مطهر» سومین فیلم من است و پنجمین فیلم مشترک ما دوبرادر. در تمام این سال‌ها سراغ موضوعات بسیاری نرفتیم، چون با آنها ارتباطی نگرفتیم. این برقراری ارتباط و نزدیک‌بودن به دنیای آدم‌های قصه، باعث شد تا به سراغ ساخت این قصه برویم. اینکه این موضوع چقدر چالش‌برانگیز است یا خیر را خیلی توجه نکردیم و تنها به ساخت یک فیلم خوب فکر می‌کنیم.

* فیلمسازی برای شما با ساخت عاشقانه‌ای آغاز شد که توانست نگاه بسیاری را متوجه روند فیلمسازی شما کند و نتایج خوبی به‌همراه داشت. «مردن در آب مطهر» چه تفاوتی با تجربه‌های قبلی شما دارد؟

«چند مترمکعب عشق» عاشقانه‌ای است که تقریبا در سینما مسیر جدیدی را برای جوان‌های فیلمساز به‌وجود آورد. فیلم عاشقانه‌ای که سادگی‌های منحصر‌به‌فرد خودش را دارد و دنیایی را تعریف می‌کند که خیلی‌ها ممکن است آن را دیده باشند، اما از نزدیک‌شدن به آن به هردلیلی دوری کرده بودند و این عاشقانه در سینمای ایران دیده شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.

تقریبا در دوسال پیاپی بیشترین جوایز سینمای ایران را به خود اختصاص داد و برای ما موفقیت بزرگی بود. ما سعی کردیم در «مردن در آب مطهر» هم همین کار را انجام بدهیم. سراغ قصه عاشقانه‌ای در دنیای امروز رفتیم و به بخشی از مهاجران افغان توجه و زندگیشان را تصویر کردیم که کاملا امروزی هستند. با تکنولوژی وعلم روز آشنا هستند و قرارهایشان را در فضای مجازی هماهنگ می‌کنند. درست است که مجبور به مهاجرت هستند اما زنده‌اند و حرف‌های امیدوارکننده درمورد آینده و زندگی می‌زنند.

نگران آینده هستند اما ناامید نیستند. ما سعی کردیم دنیایی را در این قصه تعریف کنیم که وقتی آدمی‌ در روزگاری این فیلم را دید، متوجه شود در سال ۲۰۱۹ هم مهاجرینی وجود داشتند که در سرزمینی که بیش از چهار، پنج‌ دهه است جنگ‌های فراوان در خودش یا کشورهای همسایه دیده، چطور فکر می‌کردند. فکر می‌کنم «مردن در آب مطهر» هم مثل«چند مترمکعب عشق» اتفاقات خوشایندی به‌همراه داشته باشد.

* از زمان تولید تا الان که ساخت فیلم به پایان رسیده، خبر چندانی درباره «مردن در آب مطهر» رسانه‌ای نشد. این ارتباط کمتر با رسا‌نه‌ها دلیل خاصی داشته است؟

در کل تصور می‌کنم فیلم ساختن در سکوت و بدون سروصدا، حرکت درست‌تری است. چراکه شما با آرامش کار می‌کنید و به هیچ‌چیز غیر از فیلم توجه نمی‌کنید و تمام انرژی را صرف زمانی می‌کنید که قرار است فیلم ساخته شود. به‌نظرم مهمتر از فیلم‌ساختن در زمان فیلمبرداری هیچ کار مهمتری در دنیا وجود ندارد. سعی کردیم و می‌کنیم همیشه فضای آرامی ‌را به دور از خبر و حاشیه درست کنیم. زمانی که من کارگردانی می‌کنم، جمشید و تیم کمک می‌کنند تا آرامش بیشتری وجود داشته باشد و بالعکس زمانی که جمشید کارگردانی می‌کند، من تلاش می‌کنم همه‌چیز را در بهترین شکل پیش ببرم. معتقدیم بعد از اینکه فیلم ساخته شد بسته به کیفیت آن، خودش جریان‌ساز خواهد شد.

توضیحات

Ali Shadman

توضیحات

Navid Mahmoudi

کدخبر: ۳۰۷۳۷۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر