مقابله با کرونا؛ نمیخواهیم یا نمیتوانیم یا هر دو؟
روزنامه هفت صبح، سیامک رحمانی | با وجود اوضاع به شدت بحرانی کرونا در کشور، چیزی که به چشم میآید انفعال و سهلگیری دولت و مسئولان است. بیتفاوتی عجیبی که باعث شده تصمیمات سخت و جدی برای مقابله با این شرایط گرفته نشود یا اگر تصمیمی گرفته میشود، اجرای آن با سروصدای ناشی از این تصمیم تناسبی نداشته باشد.
شاید این اهمالکاری را پایتختنشینها بیشتر از بقیه احساس کنند. مثالهای بارز آن هم در روزهای گذشته بود. اعمال محدودیتهای مثلا جدی که از آن با عنوان «تعطیلی تهران» نام برده شد، اما در عمل اتفاق خاصی نیفتاد. همه تهدیدات و صحبتهای تند رئیسجمهوری و دیگر مسئولان مبنی بر برخورد با کسانی که محدودیتها را رعایت نکنند، ماسک نزنند و کرکرهها را پایین نکشند، در عمل با شدت و حدتی همراه نبود…
مشابه این وضعیت را برای تصمیم ممنوعیت آمد و شد به شهرهای بزرگ هم شاهد بودیم. حداقل در مورد تهران شواهد حاکی از این بود که جز چند ساعت محدود، هیچ ممانعتی برای سفرهای برون شهری وجود نداشته است. این را در چند نظرسنجی موردی هم دیدیم. اغلب مردم بر این باورند که بزرگترین مسئله در کنترل نشدن بحران، سستی مسئولان است.
این که دولت برای قرنطینه کردن و تعطیل کردن و برخورد با کسانی که رفتار پرخطر دارند، عزم و اراده لازم را ندارد. البته همیشه توجیهی در این باره وجود داشته که اساسش مشکلات اقتصادی بوده. دولت دستش خالی است و نمیتواند از کسبوکارهایی که تعطیل میشوند حمایت کند. از مردمی که بیکار میشوند یا برای مدتی درآمدشان کاهش پیدا میکند.
همه اینها زمینهساز نارضایتی بیشتر خواهد شد و این آخرین چیزی است که مسئولان میخواهند. از آن طرف هم مردم، اکثریت آنهایی که میگویند چرا دولت با همه توان وارد ماجرا نمیشود و مثلا شهر را تعطیل نمیکند، اگر کاسبیشان تعطیل شود ممکن است برای تامین قوت روزانه به مشکل بخورند. همین حالا هم بسیاری از مشاغل بابت شرایط کرونا هزینههای بسیاری را متحمل شدهاند و طبیعی است که برای آنها پذیرش کسادی و تعطیلی بیشتر غیرقابل تحمل است.
اما اگر همه اینها را بپذیریم، شل گرفتن در اعمال محدودیتهایی که هزینه مالی چندانی به مردم و دولت تحمیل نمیکند، قابل فهم نیست. این که جادهها را ببندیم و مردم را از سفر رفتن منع کنیم، اینکه تجمعات را ممنوع کنیم و اینکه برای زدن ماسک و رعایت فاصله اجتماعی سخت بگیریم، هزینه بالایی ندارد و معلوم نیست چرا اینها هم به شوخی برگزار میشوند. اینجا دیگر توجیه چندانی وجود ندارد.
مسئله این است که وقتی میتوان مراسم بزرگداشت شجریان را به دلیل پروتکلهای بهداشتی کنسل کرد، چرا همین جدیت در مورد بقیه مراسم و تجمعات نشان داده نمیشود. سوال این است که ما اگر یک بار در ابتدای سال توانستیم نظارت و کنترل اعمال کنیم و آرایشگاهها و کافهها و رستورانها را برای مدتی بسته نگه داریم، الان چرا نمیشود.
تذکر و برخورد با کسانی که ماسک نمیزنند تا امروز در حد حرف بوده و بعضیها شفاها گفتهاند که نیروی انسانی و بودجهای برای آن وجود ندارد. حیرتانگیز است. در حالی که قوانینی مثل برخورد با افراد بدحجاب در سطح شهر و در خودروها در همان سطح سابق دنبال میشود و پیامکها ارسال میشوند و روزانه دهها نفر در مراکز مربوطه باید حضور پیدا کنند و ….
شاید لازم نباشد بگوییم که نیروهای نظامی ایران با این ابعاد از نظر نفری چه پتانسیلی برای کمک به نیازهای متفاوت دولت و مردم دارند که تا امروز از این استعداد استفاده نشده است. یا نیروی میلیونی بسیج که با حضور و نمودش در همه ابعاد جامعه، از شهر و خیابان و محلات گرفته تا ادارات و سازمانها و کارخانهها، شاید به تنهایی برای اجرای طرحهایی مثل محدودیتهای کرونایی کافی بود و هست. نیرویی که اگر در شرایطی چنین بحرانی به کار نیاید، همه انگیزهها و تواناییهای آن نادیده گرفته شده است .