مسیر تازه و متفاوت A۲۴ در فیلمسازی
روزنامه هفت صبح، مدیسا مهرابپور | کمتر پیش میآید که تماشاگران فیلمی را نه به واسطه اسامی بازیگر یا کارگردان، بلکه بر اساس کمپانی سازنده آن برای تماشا انتخاب کنند. اگر غولهای بزرگ سرگرمی مانند مارول و پیکسار در جریان اصلی را بگذارید کنار، در سینمای مستقل و آلترناتیو، A24 چنین جایگاهی را پیدا کرده که به واسطه کارنامه و سلیقهای که از خود به جای گذاشته و استعدادهایی که طی سالیان گذشته کشف کرده، برای خیلی از مخاطبان جدی سینما شناختهشده و محترم است.
همین الان یکی از مهمترین فیلمهای مستقل سال یعنی «همه چیز، همه جا، در آن واحد» از محصولات این کمپانی است که با استقبال مواجه شده و «نورثمن» را هم که به فیلم بحثبرانگیز روزهای اخیر تبدیل شده، رابرت اگرز ساخته که با فیلمهای قبلیاش برای A24 به شهرت رسید. کمپانی فیلمسازی A24 را میتوان یکی از موفقترین شرکتهای فیلمسازی و سرگرمی مستقل آمریکایی دانست. بگذارید روی واژه مستقل تاکید کنیم چرا که اصلیترین وجه تمایز آن با سایر کمپانیهای بزرگ است.
هرچند که وسعت و سرمایه آن به هیچ وجه با کمپانیهای بزرگ و قدیمی مانند برادران وارنر یا مترو گلدوین میر قابل مقایسه نیست، اما در این سالها فیلمهایی تولید کرده که توانستهاند نظر ویژه تماشاگران، منتقدان و خورههای فیلم را به خود جلب کنند. در مقام تولید یا پخش به سراغ ژانرهای مختلف میرود و خصوصا فیلمهای ترسناک، درامهای زنانه و نوجوانانه درباره بلوغ و آثار تجربی را عرضه میکند. برای آشنایی بهتر با این کمپانی و سیری که در دهه گذشته طی کرده تا به جایگاه کنونیاش برسد، بد نیست که مروری داشته باشیم بر تعدادی از آثار شاخصی که با برچسب A24 به بازار آمده و واکنشهای مثبت منتقدان و تماشاگران را به همراه داشتهاند.
زیر پوست (۲۰۱۳) Under the Skin
«زیر پوست» یکی از اولین فیلمهای مهم A24 است. فیلمی به کارگردانی جاناتان گلیزر با بازی جالب توجه اسکارلت جوهانسون که تنها دو سال بعد از افتتاح کمپانی ساخته شد. فرم فیلم و داستان متفاوت آن باعث شد تماشاگران به وجه تمایز محصول یک جریان تازه و سازندهاش بهعنوان یک کمپانی مستقل با دیگر شرکتهای استودیویی/ صنعتی پی ببرند. جاناتان گلیزر کلیپساز سرشناس و کمکار هم برای ساخت این فیلم بعد از حدود یک دهه روی صندلی کارگردانی نشست.
«زیر پوست» فیلمی آخرالزمانی بود که البته هیچ شباهتی نه در داستان و نه در اجرا به عموم فیلمهای علمی-تخیلی و آخرالزمانی نداشت. این فیلم اقتباسی آزاد از کتابی با همین نام است که قهرمانش یک زن فضایی با ظاهری دلرباست که توجه مردان را به خود جلب میکند و آنها را به دام میاندازد. مردان در پی کامجویی از زن زیبا، وارد دنیایی خلأگونه و بدون زمان و مکان و به شکلی غریب و خلاقانه نابود میشوند که قرار نیست در اینجا اسپویلش کنیم! فضای مینیمال «زیر پوست» خصوصا در لحظات اکشن و قربانی شدن انسانها به دست این موجود غیربشری، شبیه هیچ فیلم علمی-تخیلی دیگری نیست و بیاغراق یکی از منحصربهفردترین فیلمها در گونه خود است.
لاک (۲۰۱۴) Locke
«لاک» یکی از آلترناتیوترین فیلمهای این مجموعه است. فیلمی که در زمان اکرانش سروصدای زیادی به پا کرد و فرم روایی خاصش، حیرت همه را برانگیخت. تمام فیلم در یک ماشین میگذرد؛ در حالی که قهرمان فیلم با بازی تام هاردی در مسیر رسیدن به لندن درگیر اتفاقات عجیب کاری و خانوادگی میشود که در اتومبیل خود و با تلفن همراهش باید آنها را سامان دهد.
«لاک» از آن فیلمهای تعلیقآمیزی است که گلوی تماشاگر را سفت نگه میدارد و لحظهای او را رها نمیکند و اینکه استیون نایت چطور میتواند این بار تعلیق را در یک اتومبیل حفظ کند و به جان تماشاگر بیندازد، مهمترین نکته فیلمی است که توجه ویژه منتقدان را به خود جلب کرد و شکل روایت و پرداخت داستانی آن مدتها مورد بحث بود. جالب است بدانید «لاک» تنها در شش شب ساخته شده و مایههای روانکاوانه آن، عنصر اصلی در بیدار کردن حس سمپاتیک تماشاگران است.
مهتاب (۲۰۱۶) Moonlight
ساختن فیلمهایی علیه نژادپرستی و پرداختن به زندگی اقلیتها با ساختهشدن «۱۲ سال بردگی» وارد فاز جدیدی شد و یک جریان حول محور فیلمهایی درباره مبارزه سیاهپوستان با نژادپرستی به راه انداخت. «مهتاب» هم متأثر از همین فضا ساخته شد و دقیقا به دلیل پرداختش به داستانی درباره سیاهان و نژادپرستی موردپسند جشنوارهها و آکادمی قرار گرفت. فیلمی درباره سیر بلوغ و نمو قهرمانی که تمامی اقلیتهای ممکن (نژادی و جنسی!) را نمایندگی میکند و با ۶۵ میلیون دلار فروش، سومین فیلم پرفروش A24 لقب میگیرد.
«مهتاب» از حیث دریافت جایزه هم یکی از مهمترین فیلمهای کمپانی بهحساب میآید که جوایز بهترین بازیگر نقش مکمل، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اسکار را از آن خود کرد. البته یکی از عجیبترین اتفاقات تاریخ آکادمی در حین اعلام نام بهترین فیلم اسکار آن سال اتفاق افتاد. در حالی که «مهتاب» برای دریافت جایزه با «لالالند» رقابت میکرد، ابتدا نام «لالالند» بهعنوان بهترین فیلم خوانده شد اما لحظاتی بعد آن را اصلاح کردند و جایزه به «مهتاب» تعلق گرفت.«مهتاب» از جو همدلانه ساخت آثار ضدنژادپرستی و سیاهپوستی بهره میگیرد و در کنار آن گرایش جنسی قهرمانش نیز بدل به المان دیگری برای توجهات ویژه و محبوبیت یافتن فیلم میشود. با این حال زندگی پرچالش قهرمان خصوصا در دوران کودکی از جمله نکات قوی و بهیادماندنی فیلم است.
پروژه فلوریدا (۲۰۱۷) Florida Project
فیلمی به کارگردانی شان بیکر که «نارنگی» را پیش از ساخت «پروژه فلوریدا» در کارنامه خود داشت. یک فیلمساز مستقل که با همان فیلم اولش نشان داد، مسیر خودش را خارج از جریانهای اصلی صنعت هالیوود دنبال میکند. A24 بهترین کمپانی برای فیلمسازان مستقلی مانند بیکر بود و همکاری آنان در سال ۲۰۱۷ منجر به ساخت فیلم ویژه «پروژه فلوریدا» شد. فیلمی که بدون توجه به جریانهای رایج و ترندهای هالیوودی، راه خودش را میرفت و مواجهه با آن در میان فیلمهای همسانسازیشده صنعت سینمایی آمریکا، تماشاگران را غافلگیر میکرد.
فیلمی که قهرمانش را از میان کودکان برمیگزیند و در ماجراجوییهای کودکانه آنان در دل طبیعت و دنیای فانتزی (پروژه دیزنیلند که در فیلم نقش پیشبرندهای ایفا میکند) همراه میشود. دوربین متواضع و سیال بیکر از رهگذر مونی (دختربچه ششسالهای که شخصیت اصلی فیلم است) به دغدغهها و مسائل آدمهای نزدیکش یعنی مادر جوان و بابی یکی از همسایههای آنان میپردازد و لحظات انسانی نابی خلق میکند.
سپس در لایهای درونیتر، در خلل تعریف داستان مونی و مادرش و بابی، به سویههای اجتماعی و جامعهشناسانهای در میان طبقات فقیر فلوریدا میپردازد؛ در متلی ارزانقیمت در نزدیکی دیزنیلند، کسانی که استطاعت اجاره خانه را ندارند، به شکل ساکنان ثابت زندگی میکنند؛ قشر آسیبپذیری که عموما با اعتیاد، فروش مواد، فحشا و البته مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکنند و داستانهای بغرنجی دارند. اما معجزه «پروژه فلوریدا» آنجا رقم میخورد که دوربین بیکر به مونی و رفقای ششسالهاش وفادار میماند و جهانی کودکانه را به تصویر میکشد.
لیدی برد (۲۰۱۷) Lady Bird
یک درام پر از رنگ و موسیقی، با حال و هوایی سرخوشانه. قهرمان قصه دختری نوجوان است که به خودش لقب لیدی برد داده. به شکل کلی توجه A24 به داستانهایی که حول محور کودکان و نوجوانان میگذرند، نکته قابلتوجهی است. «لیدی برد» هم در کنار «مهتاب»، «کلاس هشتم» و سریال «یوفوریا» از جمله آثار مهم این کمپانی است که در زمره درامهای بلوغ قرار میگیرند و نمایانگر سیر رشد و نمو قهرمانان خود در گذار به جوانی هستند.
«لیدی برد» از سوی دیگر نهتنها یکی از پرفروشترین فیلمهای کمپانی با آمار ۷۹ میلیون دلار که یکی از ستایششدهترین فیلمهای کمپانی از سوی منتقدان هم است، فیلمی که توانست در برههای امتیاز ۱۰۰ را هم در راتن تومیتوز از آن خود کند. گرتا گرویک کارگردان و نویسنده «لیدی برد» که او را با ایفای نقش بهیادماندنیاش در فیلم «فرانسیسها» به یاد میآوریم، یکی از زنان تأثیرگذار نسل جدید سینمای آمریکا بوده است. او که نویسنده «فرانسیسها» هم هست، در تجربیات مختلفش بهعنوان بازیگر، نویسنده یا کارگردان شکل خاصی از زنانگی، فانتزی و بلوغ را دنبال کرده و موفق شده آن را بهعنوان متد شخصی خودش پیش ببرد. البته نقش مؤثر نوا بامبک را در تکامل نگاه سینمایی گرویک نباید نادیده گرفت. نکات مشترک زیادی میان گرویک و بامبک (بهعنوان پارتنر و همکار گرویک) وجود دارد.
کشتن گوزن مقدس (۲۰۱۷) Killing of a Sacred Deer
«کشتن گوزن مقدس» یورگوس لانتیموس و «خرچنگ» فیلم دیگر او را میتوان روشنفکرانهترین محصولات A24 دانست. فیلمهایی با حال و هوای اروپایی که فیلمساز یونانی لانتیموس پشت دوربین آنها ایستاده. لانتیموس با اولین فیلم مهم خود «دندان نیش» موردتوجه منتقدان و خصوصا محافل روشنفکری و جشنوارههای معتبر اروپایی قرار گرفت. فیلمی که مکثها و روایت پر از سکونش نشان میداد فیلمساز متأثر از سینمای آنجلوپولوس است و بعد دهشتناک روانی و ترسناک آن تماشاگر را یاد سینمای کوبریک میانداخت. پس از آن، لانتیموس در دیدهشدهترین فیلمش «خرچنگ»، یک بعد فانتزی هم به این جهان آنجلوپولوسی/ کوبریکی بخشید و همین باعث شد اولین همکاری کمپانی و لانتیموس به موفقیت ویژهای در میان منتقدان دست یابد و مورد بحث قرار بگیرد.
«کشتن گوزن مقدس» که یکسال بعد از «خرچنگ» ساخته شد، الگویی شبیه «دندان سگ» را اساس روایت خود قرار میدهد. یک درام خانوادگی و روانشناختی که خانواده را در یک موقعیت بغرنج و رودرروی یکدیگر مینشاند. وقتی که پدر خانواده بهعنوان نمادی از قهاریت، بدل به دشمن اصلی میشود و باید به تقاص اشتباهی در گذشته، خانواده خود را قربانی کند (پدر در مقابل خانواده الگوی ملهم از «درخشش» است). از سوی دیگر تم انتقام در «کشتن گوزن مقدس»، الگویی مانند «بازیهای مسخره» هانکه را پیش میگیرد؛ پسر جوانی با ورود به کانون گرم یک خانواده، آنان را در تقلای زنده ماندن قرار میدهد.
فرست ریفورمد (۲۰۱۸) First Reformed
پل شریدر یکی از مهمترین فیلمسازان کهنهکاری است که با A24 همکاری کرده و این همکاری منجر به ساخت فیلمی شده که اتفاقا پس از سالها نام شریدر را دوباره بر سر زبانها انداخت. فیلمی به همان سبک استعلایی ناب و منحصربهفرد شریدر و با دغدغههایی زیستمحیطی و مدنی که جهان غریبی را خلق میکند. فیلمی که قهرمانش یک کشیش است که از عذابی درونی رنج میبرد، عذابی که به تمثیلی از نقش مخرب بشر برای محیطزیست بدل میشود و قهرمان در روایتی عارفانه، زیر فشار همه عذابهای درونی فرومیپاشد و مسیحوار خود را به صلابه میکشد.
فیلم در زبان فارسی به «نخستین اصلاحشده» ترجمه شده که کمی گمراهکننده است.
در واقع نام فیلم اشاره به نام کلیسایی دارد که داستان فیلم در آنجا اتفاق میافتد؛ یکی از اولین کلیساهای پروتستان که این خودش بدل به تمثیل معنایی دیگری در این جهان استعلایی میشود. جهانی که در آن نزاعهای معرفتشناختی و ذهنی بر سر ایمان، تمامیت قهرمان را درنوردیده. «فرست ریفورمد» اقتباسی آزاد از رمان خاطرات کشیش روستاست که روبر برسون، اسطوره مکتب استعلایی هم فیلم «خاطرات کشیش روستا» را بر اساس آن ساخته. از این نظر فیلم شریدر نهتنها ادای دینی به برسون بزرگ میکند که با ظرافت ویژهای در بهکارگیری دغدغههای محیطزیستی، فیلم را بدل به محصولی از زمانه خود میسازد.
میدسامر (۲۰۱۹) Midsommar
«میدسامر» جزو پرفروشترین فیلمهای A24 و البته فیلم محبوب مارتین اسکورسیزی بزرگ در میان آثار سال ۲۰۱۹ است. فیلمی که داستان سفر چندروزه یک زوج جوان به همراه دوستانشان به یک جشنواره سنتی در روستایی دورافتاده در سوئد را تعریف میکند. آنها برای تحقیق روی جشنواره که هر ۹۰سال یکبار برگزار میشود به آنجا میروند. در حالی که رابطه زوج اصلی یعنی دنی و کریستین در شرایطی بحرانی قرار دارد، سفر ناگهان تبدیل به کابوسی از رنگ و نور و ضیافت برای دخترک از همهجا بیخبر میشود. آنها در دل مراسمی شمنیک میافتند و در یک تجربه غیرعادی، چند روز را در میان روانگردانهای مختلف و مراسمی آیینی و جادویی پشت سر میگذارند که در انتهایش قرار است به یک خودشناسی تازه برسند. فیلمی که برخلاف شروع رئالیستیاش ناگهان قراردادهای ذهنی تماشاگر را در هم میشکند و فضایی فولکلوریک و سحرآمیز خلق میکند و جلوتر آن را به جادو هم پیوند میزند. در پایانبندی نیز به همین شکل آلترناتیو و غیرمنتظره ظاهر میشود و تماشاگر را مسحور خلاقیت آری استر کارگردان میکند.
جواهرات تراشنخورده (۲۰۱۹) The Uncut Gems
برادران سفدی را هم میتوان از مهمترین استعدادهای نوظهور سینمای مستقل آمریکا دانست. آنها با ساخت فیلم «جواهرات تراشنخورده» نام خود را در میان کارگردانان بزرگ مطرح کردند و فیلمی ساختند که توجه منتقدان را به شکل ویژهای به خود جلب کرد. «جواهرات تراشنخورده» یکی از بهترین فیلمهای جنایی کمپانی هم محسوب میشود که آمار فروش ۵۰ میلیوندلاریاش آن را تبدیل به یکی از نامهای موفق در میان تولیدات A24 کرده است.
یادگاری (۲۰۱۹) The Souvenir
«یادگاری» میتواند عنوان محبوبترین فیلم A24 را از نظر خوره فیلمها از آن خود کند، چر اکه رابطه ویژهای با خود سینما مییابد و بدل به فیلمی میشود که در آن تماشاگر سینما را زندگی میکند. واقعا زندگیاش میکند! درست همانطور که در فیلمهایی مثل «سینما پارادیزو» یا «درد و شکوه» آلمودوار، با مفهوم سینما مواجه میشود. فیلم درباره دختری به نام جولی است، دانشجوی رشته سینما و درگیر پایاننامهاش، که همزمان رابطه عاشقانه تازهای را مزه میکند. جولی در سیر روایی باید با تردیدها و ابهامات شخصیاش روبهرو شود و در خلل گذر کردن از آنان جایگاه خودش را در سینما و زندگی شخصی بازشناسد.