مرور اولین شماره روزنامه هفتصبح در ۱۰سالگی
روزنامه هفت صبح | فردا میشود درست ۱۰سال که از عمر روزنامه کوچک ما میگذرد. شاید برگشتن به حال و هوای اواخر سال ۸۹ و اوایل سال ۹۰ کمیبرایتان سخت باشد، شاید هم بتوانید آن روزها را به خاطر بیاورید که چقدر همه چیز از نظر سیاسی و اجتماعی به هم ریخته بود. هنوز شبکههای اجتماعی مثل حالا دنیای خبر، گزارش و تولید محتوا را قبضه نکرده بودند و روزنامهها بهترین محل انعکاس فضای دو قطبی و شکافی بودند که با تمام توان داشت بزرگ و بزرگتر میشد.
روزنامه نگاری اجتماعی به شکل کنونیاش داشت شکل میگرفت و روزنامهها تلاششان را میکردند که از قافله عصبانیت مردم جا نمانند. در چنین فضایی هفت صبح متولد شد و آنها که داشتند به تولدش کمک میکردند تصمیم گرفتند به جای رفتن توی دل ماجراهای سیاسی و اجتماعی روزمره و ایستادن در صف بندیها یک گوشه دیگر کار را بردارند و روزنامه جمع و جورشان جایی باشد برای یکی دو ساعت نفس کشیدن و فکر نکردن به اوضاع عجیب بیرون.
طبیعتا این کار میتوانست آنهایی که رسالت روزنامه نگاری را چیز دیگری میدانستند ناراحت کند و به این ترتیب حاشیهها قبل از تولد شماره اول شروع شد. بازتاب این حاشیهها را حتی میتوان در سرمقاله شماره اول هفت صبح دید: «هفت صبح تلاشی است برای نوع دیگری از روزنامه نگاری. روزنامه به معنای عام و کلاسیک آن. نه آن تعبیری که در ایران است نه برآورنده آن توقعی که از روزنامههای ایران به عنوان جانشینان احزاب میرود. روزنامه به عنوان رسانهای برای زندگی شهروندان شهرنشین. برای اطلاع رسانی و پر کردن اوقات فراغت. بدون آنکه اعصاب خواننده را به بازی بگیریم. بیآنکه به تریبونی تبدیل شویم که سیاستمداران و شبه سیاستمداران برای تحکیم موقعیت سیاسی آینده خود با کلمه ،خنجرهای زهرآگین به سمت خواننده پرتاب کنند و تصویرگر فضایی پر از تنش و دلهره برای مخاطب باشند. نه.روزنامه هفت صبح به اعصاب خواننده احترام میگذارد.
روزنامه هفت صبح به دلمشغولیها و دغدغههای شیرین روزمره میپردازد. به زندگی. به آدمها. پس اگر معتاد به تیترهای خشماگین و تند سیاسی هستید، اگر هر روز عادت دارید که صبحتان را با درشت گوییها و انتقادات سازنده(!) سیاستمداران از اوضاع آغاز کنید و خواندن طعنه و کنایههای مرسوم سیاست پیشگان پر حرف که مدام نگران طرفداران خود هستند، هفت صبح برای شما خواندنی نخواهد بود.»
خواننده شرح و تعبیر این توضیح را از همان صفحه اول میتوانست ببیند. جایی که تیتر یک و تیتر دو نه به جنجالهای سیاسی و مشکلات عمیق اجتماعی که به دغدغههای روزمره اختصاص داشت، دعوای دهنمکی و فردوسیپور و مصاحبه با عوامل قهوه تلخ. بله از ساخت و انتشار قهوه تلخ ۱۰ سال میگذرد و ۱۰ سال پیش مورینیو رفت که رئال مادرید را متحول کند و عکسش بالای صفحه اول شماره یک هفت صبح به خوانندهها چشمک میزد.
این روزها که پرنس فیلیپ تازه درگذشته و کمیاز جنجال سازی عروس دوم خانواده سلطنتی میگذرد بد نیست یادمان بیاید که وقتی شماره اول هفت صبح منتشر شد یک هفته به ازدواج پرنس ویلیام با کیت میدلتون، زنی از طبقه عادی انگلستان مانده بود و طبیعتا حاشیههای این ازدواج در هفت صبح منعکس شده بود، از سرباز زدن پرنس ویلیام از انداختن حلقه در دستش تا برآوردهای عجیب و غریب از هزینه عروسی سلطنتی!
ورق زدن شماره اول هفت صبح، بعد از ۱۰سال کلی احساسات عجیب و غریب در آدم زنده میکند مثلا در صفحاتی که اتفاقات جهان را برایمان توضیح میدادند میبینیم که هنوز اوباما رئیس جمهور است و هیچ کس فکرش را نمیکند که بعد از او قرار است یک آقای مو طلایی دمار از روزگار ما و دنیا دربیاورد یا در صفحه بازار که ۱۰سال پیش هم کالاهای کاربردی را به ما معرفی میکرد دوربین ۱۲ مگا پیکسلی نوکیاn8 یک پدیده برای عکاسی بوده در حالی که فقط ۵۰۰ هزار تومان قیمت داشته است و شما با ۵۶۷ هزار تومان میتوانستید آخرین مدل ماشین لباسشویی سامسونگ را بخرید.
آخر اینکه۱۰ سال پیش هفت صبح در صفحه دومش یک اشتباه خطرناک کرد که حالا با مرور آن میخندیم اما فردای چاپ شماره اول، پی بردن به این اشتباه رنگ از روی چند نفر از اهالی روزنامه پراند. در صفحه دو، گوشه داخل یک ستون سبزرنگ که قرار بود خبرهای کوتاه را مرور کند نوشته شده بود: «شهادت یکی از اشرار جنوب شرق کشور، موجی از شادی را در میان مردم ساکن منطقه کهنوج برانگیخت.»
حتما در جریان هستید که شروران در درگیری با نیروهای انتظامی «شهید» نمیشوند و چنین اشتباهی میتواند گران تمام شود اما از آنجایی که معلوم بود شیطنتی در کار نبوده و در شماره دوم روزنامه هم به اندازه کافی در مورد آن پشیمانی ابراز شد، ماجرا به خیر گذشت، تا حالا که بعد از ۱۰سال مرور آن به عنوان یکی از سوتیهای تاریخی روزنامه، خنده روی لب بچههای تحریریه بیاورد.