مروری بر کارنامه پربار مرحوم پرویز پورحسینی
روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | در سینما و تلویزیون و تئاتر، بازیگر درجه یک کم نداریم اما فقط بعضی از آنها هستند که در کنار درجه یک بودن، محبوب هم هستند و موفق شدهاند با نقشهایشان احساسات مخاطبانشان را درگیر کنند. فرقی نمیکند از کل مجموعه آثارشان چند فیلم یا سریال دیدهایم، مهم این است که با تماشای همان چند نمونه انگشتشمار از کارنامهشان، چنان در دلمان جا گرفتهاند که در نبودنشان درد عمیقی در سینهمان مینشیند.
پرویز پورحسینی یکی از همین بازیگران است. او در کل زندگی حرفهاش به عنوان یک بازیگر، در حدود ۴۰ فیلم سینمایی، حدود ۴۰ سریال تلویزیونی و انواع و اقسام تله تئاتر و نمایش و … حضور داشته است. شاید خیلی از ماها حتی یکسوم آثارش را هم ندیده باشیم و اسمشان را هم نشنیده باشیم اما در همین چند فیلم و سریالی که از او به یاد داریم آنقدر صمیمی ظاهر شده و در دلمان نشسته که نمیتوانیم فراموشش کنیم. پورحسینی دیروز براثر ابتلا به ویروس کرونا از میان ما رفت. نوشتن درباره او کار سختی است اما سعی کردهایم در این پرونده مروری بر کارنامهاش داشته باشیم.
*** نقشهای ماندگار
* خط پایان:یکی از فیلمهای پر مخاطب دهه ۶۰ که در آن سالها حسابی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت فیلم «خط پایان» بود که در ژانر ورزشی تولید شده بود. پرویز پورحسینی به اتفاق ایرج طهماسب بازیگران اصلی این فیلم بودند. پورحسینی نقش یک مربی دوچرخه سواری را برعهده داشت که باعث میشود تا یک دوچرخه سوار آماتور به نام «خلیل سمندر» با بازی ایرج طهماسب به قهرمانی آسیا برسد. پورحسینی در این فیلم به خوبی توانسته بود شمایل یک مربی حرفهای و سختگیر را خلق کند.
او با ترسیم درست رفتارهای این مربی در بزنگاههای مهم توانست مخاطب را به درستی با خودش همراه کند. در واقع بازی درست پورحسینی در قامت مربی و دلسوزیهای او برای خلیل سمندر آنقدر درست از کار درمیآید که مخاطب با همه وجود او را باور میکند. سکانسی که بچههای تیم دوچرخه سواری به دستور مربی ، دستور مافوق را زیر پا میگذارند به انباری میروند و دوچرخههای نو را در میآورند جزو سکانسهای جذاب این فیلم است.
* طلسم: پرویز پورحسینی یکی از بهیادماندنیترین نقشهایش را در فیلم «طلسم» به کارگردانی داریوش فرهنگ داشت. با اینکه پورحسینی درحال حاضر بیشتر با نقشهای مثبتش در ذهنمان مانده اما شخصیت مباشر، یکی از نقشهای منفی موفق این بازیگر به حساب میآید. طلسم سال ۱۳۶۵ به کارگردانی داریوش فرهنگ و براساس متن «قلعه کولاک» نوشته بهرام بیضایی ساخته شد. غیر از پرویز پورحسینی، جمشید مشایخی، سوسن تسلیمی و آتیلا پسیانی هم در این فیلم حضور داشتند.
«طلسم» به طور کلی فیلم موفقی بود و در چهار رشته نامزد سیمرغ بلورین از جشنواره پنجم فیلم فجر شد. داستان فیلم از این قرار است که عروس و دامادی همراه خویشاوندانشان راهی روستا میشوند و راه را گم میکنند و نهایتا سر از قصر شازده و مباشرش درمیآورند. اینجاست که نقش مباشر، اهمیت ویژهای پیدا میکند و تبحر پورحسینی در ایفای این نقش کاملا به چشم میآید. چون در انتها متوجه میشویم تمام اتفاقها زیر سر مباشر بوده و در عین حال در تمام طول داستان خودش را کاملا موجه نشان داده است.
* شب دهم: وقتی یاد سریال «شب دهم» میافتیم اول از همه عشق میان حیدر خوشمرام و فخرالزمان در ذهنمان تداعی میشود اما در کنار این ماجرای عاشقانه، داستان عاشقانه دیگری هم جریان داشت که شاید بتوان گفت جذابیتش همسطح همین ماجرای اصلی بود. عشق دیرینه دکتر ندیمی به تاجالملوک، عمه فخرالزمان؛ زنی که به خاطر افتخارات قجری، همواره به دنبال عاشقانی اسم و رسمدار بود و هیچوقت عشق دکتر را به خودش ندید.
دکتر ندیمی که حالا پا به سن گذاشته بود کماکان تلاش میکرد خدمتش را به آنها نشان دهد اما خودش هم میدانست کار از کار گذشته است. دکتر ندیمی نماینده یک عاشق واقعی بود که گذر زمان نتوانسته بود این عشق را کمرنگ کند. شاید نقشی که پورحسینی در این سریال بازی کرده چندان نقش متفاوتی نباشد و نتوان آن را جزو نقشهای شاخص او به حساب آورد اما به لحاظ عمق و اهمیت بسیار قابل تحسین است. هنوز دیالوگ معروف او را به یاد داریم:« همیشه یا نمیرسیم یا وقتی میرسیم که دیگه دیر شده.»
* قاتل اهلی: نقش حاجآقا نوربخش در فیلم «قاتل اهلی» هم یکی دیگر از نقشهای متفاوت پورحسینی است. نقش حاج آقا نوربخش با وجود اینکه بسیار کوتاه است اما تاثیرگذاری فراوانی در کل فیلم دارد. پورحسینی را برخلاف همیشه که با ظاهری آراسته در فیلمها و سریالها ظاهر میشود اینبار در فضایی خونآلود و درحالی میبینیم که زالوها روی پشت بیلباسش راه میروند و خونش را میمکند. جلال که قصد افشاگری دارد نزد حاجآقا نوربخش آمده است تا از او کمک بگیرد. حاجی به خاطر شرایطی که دارد با درد و رنج حرف میزند.
مدام نفسنفس میزند و پرخاش میکند. تلاشش این است که جلال را از تصمیمش منصرف کند. او اطلاعات بیشتری از جلال دارد و میداند که کارش به جایی نمیرسد اما نمیتواند او را قانع کند و همین هم بیشتر آشفتهاش میکند. پشت خونین، سر و صورت خیس عرق و سر بدون موی حاجی، در کنار لحن پرتحکمش، فضای عجیبی ساخته است و باعث شده سکانس دیالوگ جلال با حاجی یکی از سکانسهای جذاب فیلم به حساب بیاید.
* مریم مقدس: یکی از مهمترین نقشهای پرویز پورحسینی در «مریم مقدس» رقم خورد. او در نقش حضرت زکریا چنان موفق ظاهر شد که هنوز هم بعد از گذشت سالیان سال این نقش در ذهنمان باقی مانده است. جدای از شخصیت جذاب زکریا در داستان زندگی مریم (س)، چهره و صدای پرآرامش پرویز پورحسینی هم به کمک اثرگذاری نقش آمد. او در این نقش کفیل خواهرزاده کوچک همسرش مریم بود و در تمام طول داستان او را در رسیدن به اهدافش یاری میداد.
زکریا بهرغم اینکه در آن زمان ورود زنان به معبد حرام بود اما مثل پدری مهربان حجرهای جداگانه برای او ساخت تا بتواند در آنجا ماندگار شود. البته اهمیت نقش زکریا صرفا به خاطر حمایت از مریم نبود. زکریا شخصیتی کاملا مستقل در این اثر داشت. او در پیری صاحب فرزند شد و به عنوان یک پیامبر شروع به ارشاد قومش کرد. پورحسینی یکی از بهترین گزینهها برای ایفای این نقش بود و به خوبی از پس آن برآمد.