کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۷۴۸۷
تاریخ خبر:

ما و همنشینی اجباری با امپراطور

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | کوروساوا امپراطور بزرگ سینمای ژاپن هرگز نخواهد فهمید که چگونه بر ذهن میلیون‌ها نوجوان ایرانی در نیمه اول دهه شصت تاثیر گذاشته است. او هرگز فکرش را هم نمی‌کرده که حوزه تاثیرگذاری‌اش این‌چنین وسیع و این‌چنین دور باشد.
در کشوری مسلمان که ۱۱ساعت پرواز با ژاپن فاصله دارد. اما این‌ گونه بود.

ما در ایران در مقیاس توده‌های انبوه شیفته یکه‌بزنی سانجورو بودیم و در همدردی با بیماران دکتر ریش قرمز با چشمان اشک‌آلود به خواب می‌رفتیم و عاشق درسو ازالا، آن شکارچی پیر و خرافاتی اهل سیبری بودیم با آهنگ موزون کاپیتان کاپیتان گفتنش(که خب آن را مدیون منوچهر اسماعیلی هستیم).

قبل از انقلاب مثلا در سال‌های ۵۵ و ۵۶ تلویزیون ایران به‌شکلی فراگیر در انحصار سریال‌های آمریکایی بود: سوئیچ، ‌بارتا، ستوان کلمبو، کوجک،‌ کانن،‌ کارآگاه راکفورد، والتون‌ها، ‌خانه کوچک،‌ گالری وحشت، ‌ویرجینیایی، ‌پیشتازان فضا، ‌اوریون و… سهم سریال‌های ایرانی بسیار اندک بود:‌ چنگک، ‌طلاق، مرد اول،‌ مرادبرقی و شو‌هایی مثل ایتالیا ایتالیا و کاف‌شو و از این‌جور کارها.

بعد از انقلاب بساط همه این‌ها برچیده شد. و تلویزیون برای پرکردن آنتن خود به یک فرمول درخشان دست یافت: ‌ژاپنی‌ها! و ناگهان ما تماشاگران از همه‌جا بی‌خبر به مشتریان ثابت شاهکارهای کوروساوا بدل شدیم. راستش آن روزها نمی‌دانستیم که چه شانسی داریم. بعد‌ها بود که فهمیدیم هفت سامورایی و یا زیستن، چه جایگاهی در تاریخ سینما دارند.

یادم است در آن دوران روزنامه‌ها و مجلات آکنده بودند از شکایت‌های دوبلورها که دوبله فیلم ژاپنی خیلی سخت است و تنظیم متن‌های ترجمه‌شده با میمیک صورت مثلا توشیرو میفونه کار طاقت‌فرسایی است!این داستان تا نیمه دهه هفتاد به طول انجامید. سریال‌های ژاپنی هم آمدندکه خب دیگر همه استاد هستید. اوشین، ‌هانیکو و سرزمین‌های شمالی.

در آن سال‌ها سینماها گه‌گدار و دوران فترت بعد از جشنواره فجر و یا در ماه رمضان جشنواره‌هایی می‌گذاشتند و در آن‌ها فیلم‌های کوروساوا و کوبایاشی پای ثابت بودند. و خب شخصا شیفته ژاپنی‌ها شدم. برخی از فیلم‌های کوروساوا را بارها و بارها و با میل و لذت نگاه می‌کردم. به‌خصوص اولین فیلمش که زیبایی و سادگی تکان‌دهنده‌ای دارد، یعنی سانشیرو سوگاتا(که در ایران با نام افسانه جودو پخش شد) و همینطور فیلم سگ ولگرد.

فیلم پلیسی که در سال ۱۹۴۹ ساخته شده است. و به‌تدریج بقیه اساتید ژاپن کلاسیک را کشف کردم. میزوگوچی، ‌ازو، ‌ناروسه و… و آنها را به کوروساوا هم ترجیح دادم اما هنوز هم که صحنه‌ای از فیلم‌های او را می‌بینم، ناگهان پرت می‌شوم به دهه شصت. دورانی که کوروساوا چشم و چراغ تلویزیون و ما تماشاگرانش بود. کاش کسی بود که به کوروساوا می‌گفت، در ایران میلیون‌ها نفر پای تلویزیون می‌نشستند و فیلم‌های سیاه و سفیدش را می‌دیدند و اشک می‌ریختند و به هیجان می‌آمدند.

کدخبر: ۳۲۷۴۸۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر