کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۸۳۹۷۸
تاریخ خبر:

ماجرای مشتی ‌ماشالله‌ در‌ سفارت ‌آمریکا

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | چهارشنبه در تشریح داستان سعادتی به نقش ماشالله قصاب اشاره کردیم‌. بگذارید کمی درباره ماشالله قصاب حرف بزنیم یا آن طور که درست‌تر است ماشاءالله کاشانی. مخالفانش او را به طیف لمپن‌هایی وابسته می‌دانند که از شرایط پس از انقلاب سوءاستفاده کرده اند.

بگذارید داستان را ببریم جلو. ماشاءالله کاشانی، قصاب بود و در گعده خود آنطور که ابراهیم‌زاده در گفت‌و‌گو با شرق روایت کرده «با چهره‌های مشهور جنوب شهر مثل حاج احمد فرش فروش و غلام خونی و عباس پنجه گعده خاص خود را داشته و رقیب اصلی‌اش هم ممد گاوی بوده.» در بهمن ۵۷ یک ماه پس از پیروزی انقلاب وقتی گروه منتسب به چریک‌های فدایی خلق سفارت آمریکا را اشغال کردند دولت موقت با توصیه موکد آیت‌الله خمینی در ماجرا دخالت کرد.

ابراهیم یزدی به همراه چند گروه مسلح که مشخص نیست چگونه جمع‌آوری کرده بود به سفارت می‌روند و چریک‌ها را از آنجا خارج می‌کنند (بعضی روایت‌ها در مورد فدایی بودن این افراد تردید دارند) یزدی سپس گروه ماشالله قصاب را مامور محافظت از سفارت آمریکا می‌کند. دورانی که سفیر آمریکا یعنی سالیوان در سفارت حضور داشته.

قصاب با توصیه سالیوان مجوز حضور خود و نیروهایش را در داخل سفارت اخذ می‌کند و این آغاز فساد است. دخالت او در اولویت‌های درخواست ویزا و استفاده از نفوذش حتی داد ماموران سفارت را هم بلند می‌کند. او در مقابل اعمال نفوذ در فرایند دریافت ویزا پیشنهادهای غیراخلاقی به متقاضیان خانم ارائه می‌کند و جریان ورود مشروبات الکلی به سفارت را نیز در دست می‌گیرد. هم برای اعضای سفارت و هم احتمالا استفاده شخصی.

او در دستگیری سعادتی نقش مهمی را ایفا می‌کند. فرضیه اصلی اینجاست که اداره هشتم ساواک به ریاست منوچهر هاشمی ملاقات سعادتی با دبیر اول سفارت شوروی را لو داده بود. اما فرضیه دیگر سرخط دادن عوامل سفارت آمریکا در این ماجرا بوده و واسطه شدن ماشالله قصاب. هرچه هست سعادتی به عنوان جاسوس شوروی به ۱۰سال زندان محکوم می‌شود و ازآن سو عباس امیر انتظام به جرم رابطه با سفارت آمریکا (از جمله بر سر همین قضیه سعادتی)به حبس ابد محکوم می‌شود! انتظامی می‌گوید:

« در یکی از روزهای اسفند ۱۳۵۷ منشی من اطلاع داد که شخصی می‌خواهد به ملاقات من بیاید و یک مسئله امنیتی را در میان بگذارد، پس از توافق من مردی در حدود ۵۰ سال با قدی متوسط با لباس رسمی و کراوات به اتاقم آمد…به من گفت که کارمند و عضو اداره ضدجاسوسی ساواک است.

طبق خبر او، قرار است در ساعت پنج بعدازظهر امروز یکی از دیپلمات‌های سفارت شوروی به دیدن یک ایرانی در ساختمانی در میدان ۲۵ شهریور برود و چیزهایی را در اختیار فرد ایرانی قرار دهد، ضمناً گفت که طرف ایرانی عبدالعلی نامیده می‌شود. این فرد آمده بود تا کسب تکلیف کند. مطالب را بلافاصله به اطلاع نخست‌وزیر رساندم.

ایشان دستور داد که آن شخص مسئله را تعقیب کند ولی آقای بازرگان از شنیدن نام عبدالعلی که نام یکی از فرزندانش بود، ناراحت شده بود. کارمند اداره ضدجاسوسی ساواک به کارش ادامه داد و روز بعد گزارش کارش را به من داد که به اطلاع نخست‌وزیر رساندم. وی گفت که عبدالعلی را دستگیر کرده‌اند و عمل دستگیری توسط ماشالله قصاب انجام شده و نام واقعی این فرد محمدرضا سعادتی است که با دستگاه‌های عکاسی مخصوص جاسوسی که از دیپلمات روسی دریافت کرده، دستگیر شده است…»

به هرحال قصاب عملیات ایجاد امنیت برای خروج سالیوان سفیر آمریکا در فروردین ۵۸ را سازماندهی کرد تا این دیپلمات متنفذ بدون مشکل از فرودگاه ایران خارج شود. همین‌طور ریچارد ناس دبیر اول سفارت که روابط بسیار حسنه‌ای با ماشالله داشت و با نفوذ او توانست از کشور به شکل قانونی خارج شود. این‌ها قبل از ماجرا‌ی اشغال سفارت است. در نهایت در شهریور ۵۸ ماشالله قصاب با فشار آیت‌الله مهدوی کنی رئیس کمیته‌های تهران از سفارت خارج شد و امنیت سفارت آمریکا به گروهی دژبان سپرده شد.

قصاب بلافاصله به ستاد مبارزه بامواد مخدر پیوست‌. گزارش جالبی توسط چند عامل قضایی در خرداد ۵۹ منتشر شده که نکته‌های جالبی در خود داشت. طبق این گزارش یک راننده تاکسی که در خیابان شریعتی به همراه گروهش اعتصاب کرده از بدبینی خود به نیروهای انقلاب می‌گوید و ماشالله قصاب را به عنوان نمونه مثال می‌آورد:

« او گفت که همین چند شب قبل همین آقای ماشالله قصاب همراه حسین تهامی و افراد دیگر به مغازه‌ای نزدیک اینجا آمده و مشروب خورده و دو عدد پانصد‌تومانی هم به صاحب مغازه داده‌اند. اگر می‌خواهید مطلب بر شما ثابت شود با من بیایید و به‌عنوان دوستان ماشالله قصاب و حسین تهامی به این مغازه مراجعه کنید و از او مشروب بخواهید، اگر از دادن طفره رفت نشانی‌هایی که ذکر کردم را بدهید تا معلوم شود که راست می‌گویم و اینها افراد فاسدی هستند که در اطراف آقای خلخالی جمع شده‌اند و با رفتار خود به اسلام ضربه می‌زنند و آبروی همه پاسداران واقعی را می‌برند.»

خب این ادعا صحت سنجی می‌شود و آن مغازه‌دارها که ارمنی بودند در برابر آشنایی دادن به ماشالله قصاب دو بطری مشروب به مامور ناشناس می‌دهند و پول هم نمی‌گیرند. این‌ها باعث می‌شود که ماشالله قصاب دستگیر شود. بالاخره در بهمن ۱۳۵۹‌. اما بعدش‌؟ ‌کسی خبر ندارد‌. او یکدفعه از جریان سیاسی کشور ناپدید می‌شود.

برخی از حضور و زندگی او در شمال ایران خبر می‌دادند، برخی او را به عنوان مشاور املاک در محله زعفرانیه مشاهده کرده‌اند و بالاخره این که مشهور است مرحوم فریدون فروغی ترانه مشتی ماشالله حقه‌ای والله را در توصیف ماشاءالله کاشانی ملقب به ماشالله قصاب خوانده است.

کدخبر: ۳۸۳۹۷۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر