ماجرای عملیات کماندوهای آمریکایی در طبس
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | سیر شگفتانگیز حوادث سالهای ۵۷ و ۵۸ درتاریخ معاصر حیرتانگیز هستند. اما در سال ۵۹ هم این حوادث و تحولات با شدت تمام ادامه داشت. سالی که با انقلاب فرهنگی و خشونتها و تنشهایش شروع شد و در اردیبهشت ماه با خبر مداخله نظامی ناکام آمریکاییها برای نجات گروگانها در تهران ادامه یافت.
بر مبنای طرحی که سیا تهیه کرده بود و برژینسکی هم مدافع آن بود، ۸ هلیکوپتر از روی ناو هواپیما بر نیمیتز و شش هواپیمای E130 و M130 از پایگاهی در عمان و از حاشیه منطقه چابهار پرواز کردند و در شامگاه ۴اردیبهشت ماه با بیش از ۱۴۰ کماندو و خلبان در صحرای طبس فرود آمدند تا طی عملیاتی پیچیده و بسیار خطرناک گروگانها را نجات دهند.
سه هفته قبل یکی از مامورین سیا با دو همراه با یک هواپیمای کوچک ملخی به طبس آمده بود و این منطقه را شناسایی کرده بود و یک روشنایی مادون قرمز نیز برای فرود شبانه هواپیماهای صدوسی جاسازی کرده بود. نیروی هوایی آمریکا هم آماده بود تا در صورت لزوم برای پشتیبانی این گروه وارد عمل شود.
قرار بود روز بعد ابتدا پایگاه شکاری منظریه قم تصرف شود تا هواپیماها درآنجا مستقر شوند و از زمین چمن ورزشگاه امجدیه هم برای نشستن و بلند شدن هلیکوپترها و نجات گروگانها استفاده شود(فاصله سفارت تا ورزشگاه امجدیه بسیار کوتاه است) نفوذیهای سیا در تهران هم قرار بود بخشی از عملیات را هدایت کنند. از جمله بردن کماندوها از پایگاه منظریه به سمت تهران در کامیونهای استتار شده.
این عملیات پیچیده با شکست روبهرو شد. حضور ناگهانی کامیونهای قاچاق سوخت و مسافرین یک اتوبوس محلی در منطقه و مصرف بیش از حد سوخت هواپیماها به خاطر پروازهای مدام بر فراز صحرای طبس (برای یافتن محل فرود مناسب) و مشکلات فنی هلیکوپترهای فرسوده، در نهایت موجب لغو عملیات شد. در این میان وقوع یک طوفان شن مهیب ماجرا را پیچیدهتر کرد.
در حالیکه گروه در تدارک بازگشت به پایگاههای خود بودند، اشتباه خلبان هلیکوپتر در یک حرکت ساده برای جا باز کردن باند جهت پرواز هواپیماها، در اثر طوفان شن و کاهش دید، به یک حادثه مرگبار بدل شد. هواپیما و هلیکوپتر به هم برخورد میکنند و هشت نفر کشته میشوند. بقیه گروه سراسیمه با بقیه هواپیماها و دوتا از هلیکوپترها فرار میکنند و ۵ هلیکوپتر روی زمین باقی میماند. ایران روز بعد از ماجرا خبردار میشود.
شادیمهر فرمانده ستاد مشترک و باقری فرمانده نیروی هوایی سراسیمه با ماجرا روبهرو میشوند و به هواپیماهای شکاری اف ۱۴ ایران دستور میدهند باقیمانده تجهیزات آمریکاییها را بمباران کنند. خلبانان اف ۱۴ اعلام میکنند که آنها هواپیمای شکاری هستند و توانایی بمباران چنین اهدافی را ندارند. در این میان بنیصدر هم با این فرمان مخالفت میکند. شادیمهر با بنیصدر تماس میگیرد و هشدار میدهد که ممکن است آمریکاییها برای پس گرفتن و بردن هلیکوپترها به طبس بیایند و برای ارتش ایران خوبیت ندارد که آمریکاییها دوباره وارد منطقه شوند.
بنیصدر این بار تسلیم این استدلال سست میشود و دستور آسیب رساندن به هلیکوپترها را صادر میکند. دو فانتوم اف ۴ این بار حمله میکنند و با تیربار به هلیکوپترها یورش میبرند. از قرار چرخیدن پره یکی از هلیکوپترها بر اثر باد این توهم را که دوباره به کار افتادهاند را تشدید میکند و خلبانها با جدیت و در گمان حمله به نیروهای آمریکایی هلیکوپترهای به گل نشسته را به گلوله میبندند.
در حالیکه در همان زمان اعضای سپاه یزد و فرمانده آنها یعنی محمد منتظرالقائم بدون هماهنگی با بقیه مقامات در محل حضور داشتند و در نتیجه شلیک اف چهارها و منفجر شدن یکی از هلیکوپترها منتظرالقائم شهید میشود. بعدها این زمزمه میپیچد که این بمباران سراسیمه به خاطر از بین بردن برخی اسناد سری به جامانده در هلیکوپترها بوده است. زمزمه دیگری هم بلند شد که طبق آن همزمان با آغاز عملیات پنجه عقاب با دستوری مرموز توپهای ضد هوایی از فرودگاه مهرآباد و چند پایگاه دیگر جمعآوری شده بودند. این ادعاها هیچوقت به شکل واضح تایید نشدند.
این عملیات موجب تیره شدن هرچه بیشتر رابطه ایران و آمریکا میشود. سوءظن به برخی مقامات ارتش اوج میگیرد و سرلشگر شادیمهر و سرلشگر باقری هردو عزل میشوند و فلاحی و فکوری جانشین آنها میشوند. باقری چند ماه بعد بر سر ماجرای کودتای نوژه دستگیر و سپس آزاد میشود. شادیمهر در سال ۱۳۸۷ و در سن ۸۸ سالگی در تهران بر اثر سکته قلبی فوت میکند و باقری هم در سال ۱۳۸۹ دارفانی را وداع میگوید. فلاحی و فکوری هردو در فاجعه سقوط هواپیمای نظامی در مهرماه ۱۳۶۰ شهید میشوند.