ماجرای سپهبد تاجی
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | پرویز خسروانی که بود و چرا پشت او این همه حرف است؟ پخش یک مستند در روزهای قرنطینه عید نوروز درباره تیمسار خسروانی موسس باشگاه تاج باعث شد تا بسیاری از هواداران استقلال، ضمن ستایش از موسس باشگاه خود از این اقدام صداوسیما انتقاد کنند و موجی از روایتهای درست و نادرست تاریخی را روانه رقیب خود یعنی پرسپولیسی کنند که به عقیده آنها این روزها یک تیم حکومتی است. از آن طرف موج افشاگریهای دیگری نیز از سوی پرسپولیسیها شروع شد و آشی درست شد از سره و ناسره تاریخی درباره پرسپولیس و استقلال و دو موسسانش.
* یک: پرویز خسروانی متولد فروردین سال ۱۳۰۱ در تهران است. پدرش میرزا محمدهاشم محلاتی از مالکین و متنفذین محلات بود. به جز پرویز چهار برادر هم داشت به نامهای شهابالدین، مرتضی، خسرو و عطاءالله. در این میان مهمترین برادر، شهاب بود و از چهرههای سیاسی سالهای ۱۳۳۲- ۱۳۲۰ و نماینده مجلس بود که با دکتر مصدق روابط حسنه داشت و بعد از کودتای ۲۸ مرداد، در سیاست ایران کمرنگ شد.
* دو: در میان این چهار برادر، دو نفر یعنی پرویز و مرتضی به سمت مشاغل نظامی رفتند. پرویز بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی دوره متوسطه را در «دارالفنون» گذراند و بعد به دانشکده افسری رفته و پس از فارغالتحصیلی در آنجا استخدام شد. فعالیت عمده او در ژاندارمری بود و در این نهاد تا فرمانده ناحیه ژاندارمری مرکز هم رفت و در زمان واقعه ۱۵ خرداد هم این سمت را به عهده داشت.
* سه: دانشکده افسری، مسیر زندگی خسروانی را از نظر دیگری هم تغییر داد. از زبان حسین فردوست بخوانید: «پرویز خسروانی از زمان دانشکده افسری به دنبال زن پولداری بود که توسط او وضعش را رو به راه کند… با چنین ذهنیتی بود که با دختری پولدار از یک خانواده بهائی به نام ملیحه نعیمی آشنا شد. پدر این دختر که از بزرگان فرقه بهائی و بسیار متمول بود، در یک باغ ۵ هزار متری و در یک ساختمان مجلل زندگی میکرد…پرویز هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسری راه میافتاد و به عنوان تمرین دوچرخهسواری از مقابل خانه دختر میگذشت و نامه عاشقانه رد میکرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند…»
* چهار: نام پدر آن خانواده عبدالحسین نعیمی بود. فرزند میرزا محمد نعیم، شاعر بهائی. از کارمندان سفارت انگلستان بود و از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ رئیس کمیته محرمانه سفارت انگلستان در تهران و یکی از دوستان «آن لمبتون» که برخی او را جاسوس میدانند و البته به عنوان ایرانشناس هم معروف است.
* پنج: بهرغم مخالفت خانواده نعیمی به علت سماجت پرویز این ازدواج در تاریخ ۱۹/۹/۱۳۲۱ انجام شد و عقد آنها در یک دفتر بهائی هم ثبت شده است. حتی طبق یکی از اسناد ساواک در سال ۱۳۴۵، خسروانی به طور رسمی بهائی شده است. البته «قرار بر این شده که از لحاظ پرستیژ و شئون نظامی و بعضی پستهایی که به وی محول گردیده، بهائی بودن وی از چهار چوبه دیوار خانگی تجاوز نکند.»
* شش: زندگی خانوادگی خسروانی البته چندان رو به راه نبود. کتابی که مرکز بررسی اسناد تاریخی از زندگی او منتشر کرده؛ مملو است از شنودهای تلفن منزل خسروانی در خیابان فرشته توسط ساواک که خسروانی را در حال مکالمه با زنان و همسر او را در حال مکالمه با مردان به تصویر میکشد و حتی در سال ۱۳۴۷، روایتی از تجاوز خسروانی به دختری به نام شادی منتشر میشود و بنا به روایت این دختر خسروانی با این بهانه که قصد دارد دختر را به عنوان مربی همسر غلامرضا پهلوی نزد او ببرد، به باغی در کرج برده و با بستن دست و پای دختر به او تجاوز میکند. او دست آخر هم از زنش طلاق میگیرد.
* هفت: یکی از دلایل اختلاف خسروانی با همسر خود، جلسات معروف قماربازی در خانه او بود. جلساتی که گفته میشود در آن خسروانی زندگیاش را روی قمار گذاشت و ظرف یکی دو ماه حدود ۳-۴ میلیون تومان باخت و حتی گفته میشود که دلیل برکناری او از سمت ریاست سازمان تربیت بدنی هم این بوده که در یک جلسه قمار، ۳ میلیون تومان به شاپور غلامرضا پهلوی، برادر شاه باخت و به او پرداخت نکرد.
* هشت:خسروانی یک مالک بزرگ ملک و زمین در ایران بود. فردوست در این زمینه میگوید: «روزی سرهنگ ضرابی، مدیر کل نهم ساواک را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانی تحقیق کند و در سطح کشور هر چه به نام خسروانی، زن و ۲ دختر اوست و سند صادر شده گزارش کند…اداره کل نهم ساواک در گزارش خود لیست کاملی از زمینها و تأسیسات خسروانی در سطح کشور ارائه داد که به بیش از ۲۰۰ رقم میرسید.» در اسناد ساواک روایتهایی از اتهامات خسروانی در زمینه زمین خواری که حتی باعث اختلاف او با سپهبد نصیری، رئیسساواک شده بود وجود دارد.
* ۹: و در نهایت یک لکه سیاه در کارنامه سیاسی خسروانی ۲۸ مرداد است. فردوست در مورد اولی میگوید: «خسروانی در زمان مصدق «باشگاه ورزشی تاج» را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشکاران و باجگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بیمخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد میآمد، بدان سو میرفت. در زمان مصدق ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار میداد یا در ۹ اسفند به طرفداری از شاه شعار میداد، ولی وقتی شاه از ایران فرار کرد.
پنج هزار تومان برای تعمیر ساختمان «پانایرانیستها» پرداخت و نام تاج را از باشگاه حذف و اسم مصدق را بر باشگاه نهاد، با جلب همکاری از طرف اشرف پهلوی به همراهی و همکاری با او در جهت کودتا گام گذاشت و باشگاهش را محل جمع آوری اوباش قرار داد و از آنان به عنوان مخالفان مصدق استفاده کرد و ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شعار داد.» فردوست میگوید، یکبار همین موضوع را به محمد(رضا شاه) گفتم، پاسخ داد بیاشکال است، حال که به نفع من عمل میکند.»
* ۱۰: خسروانی نزدیک به ۴۰ سال فعالیت کاری در ایران داشته است. در ۱۸ سالگی به دانشگاه افسری رفته، در ۲۳ سالگی موسس و صاحب باشگاهی به نام دوچرخهسواران شده که بعدا به تاج تغییر نام پیدا کرد و بعد از انقلاب نام استقلال گرفت. در ۴۲ سالگی فرمانده ژاندارمری مرکز شده است و از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۰ نیز معاون نخست وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی بوده است. مجموع این فعالیت و البته درجه سپهبدی او و ارتباط دوستانه با بسیاری از اعضای ارشد رژیم پهلوی، باعث شده که او به عنوان یک فرد حکومت سابق شناخته شود و باشگاهش نیز چنین برچسبی بگیرد.
با این حال این ارتباط برای باشگاه استقلال بعد از انقلاب خیری به همراه نداشت. تاج تا پای انحلال رفت و در حالی که بسیاری این روزها میگویند او همه املاک خود در ایران را برای باشگاه تاج یا همان استقلال گذاشت ولی بعد از انقلاب، امکان استفاده از این ثروت برای باشگاه استقلال فراهم نشد. اما استقلالیهای امروز ظاهرا دلباخته همان تیپ رسمی تیمساری و جایگاه بالای او در حکومت و البته به میراث گذاشتن نافرجام همان ملک هستند و از این روست که حتی ممکن است روایتهای تاریخی همین متن هم به مذاقشان چندان خوش نیاید. روایتهایی از مردی که در سن ۹۳ سالگی، در لندن البته دور از استقلال، درگذشت.