ماجرای جدایی کارگزاران از جبهه اصلاحات
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | میان اصلاحطلبان، یک شکاف عمیق افتاده و کسی نمیتواند آن را انکار کند. شکافی که باعث و بانی آن سه انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ است. ماجرا این است که اصلاحطلبان در هر سه این انتخاباتها باهم متفقالقول بودند و از کاندیدا یا لیستی واحد حمایت میکردند ولی عملکرد کسانی که انتخاب شدند یعنی روحانی، شورای شهر تهران و لیست امید بهنوعی بوده است که باعث شده بدنه اجتماعی اصلاحطلبان از این گروه سیاسی ناامید شوند و البته وضعیت کشور هم بهنوعی پیش رفته که دیگر نمیتوان به سادگی از آن آرا دفاع کرد.
اگر بخواهیم جزییتر صحبت کنیم، باید بگوییم که اصلاحطلبان رادیکال که درحال حاضر نماد آنها حزب اتحاد ملت است، به حسن روحانی و لیست امید این انتقاد را وارد میکنند که چرا بیعمل هستند و نتوانستند کاری بکنند. ایدههای آنها بیشتر سیاسی است و نماد ایدههایشان ماجرای رفع حصر است. آنها میگویند در سالهای اخیر اصلاحطلبان بهطور اسمی حاکم کشور بودند و کاری نکردند یا به عبارت دیگر نتوانستند بکنند و بنابراین، وقتی امکانی وجود ندارد که در محیط سیاسی کاری کنیم، چرا اساسا در انتخابات نامزدی معرفی کنیم و … . آنها صدالبته که به سازوکار انتخابات در ایران و بهخصوص به نظارت استصوابی هم معترضند و میگویند این مسئله باعث شده که نتوان نامزدهای استخوانخردکرده اصلاحطلب را به میدان فرستاد و نتیجه میشود افراد ضعیف اصلاحطلب یا کاندیداهای ضعیفی که عملکرد مورد قبولی برای اصلاحطلبان ندارند.
در مقابل افرادی هستند که اصلاحطلبان عملگرا هستند، مثل حزب کارگزاران و بهطور کلی طیف متمایل به هاشمی رفسنجانی که معتقدند اصلاحطلبان در جایی که بدون نظارت استصوابی هم وارد شدند، مثل شورای شهر تهران هم نتوانستند کاری از پیش ببرند و ضعف مدیریتی دارند. آنها معتقدند که باید داخل سازوکار نظام فعالیت کرد و از این رو با دولت حسن روحانی رابطه بسیار بهتری نسبت به آن گروه سابق دارند و ضمنا در انتخابات هم با وجود رد صلاحیتهای فراوان شرکت میکنند که نمونه آن را در انتخابات اسفندماه دیدیم.
در روزهای گذشته نماد اختلاف میان این دو گروه در مسائلی مثل تقابل کرباسچی با خاتمی یا کرباسچی با عارف دیده شده بود ولی حالا دوسهروز است که ماجرا از این هم فراتر رفته و کارگزاران به عنوان لیدر دسته دوم اصلاحطلبان تقریبا در جبهههای مختلف درحال تقابل با اصلاحطلبان است و بهنوعی دارد جدایی خود از آنها را رسمی میکند.
این ماجرا به خوبی از سه صفحه یک روزنامه سازندگی، ارگان این حزب هم مشخص است. چهار روز پیش، سازندگی گزارشی درباره ملک جماران که حسن روحانی به وسیله آن مورد انتقاد قرار گرفته بود، چاپ کرد و در آن به محل زندگی روسای جمهور سابق هم پرداخته و به نوعی اسم خاتمی را در کنار تخلف ساختمانی روحانی آورده که موجب ناراحتی نزدیکان او شده بود.
روز بعد از آن، محمد قوچانی، سردبیر این روزنامه نقد تندی نوشت به نامه موسوی خوئینیها به رهبر انقلاب و او را رادیکال چپ نامید، ضمن اینکه در همین روز صادق زیباکلام هم به تندی از موسوی خوئینیها انتقاد کرد و محمد هاشمی هم فردای آن روز مصاحبهای علیه موسوی خوئینیها داشت.
دیروز هم روزنامه سازندگی با محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی خود صحبت کرد و با کمال تعجب، سخنان او درباره وضعیت حملونقل عمومی در تهران را منتشر کرد. این در حالی است که مصاحبه هاشمی رفسنجانی با روزنامه شرق در چند روز گذشته حسابی خبرساز شده بود و حتی حناچی هم به آن پاسخ داده بود اما مثل اینکه محسن هاشمی دستبردار نیست و دوباره دیروز انتقاداتی را در این زمینه مطرح کرده بود.
لحن سخنان البته درحال تندترشدن هم هست بهنوعی که دیروز حسین کمالی، دبیرکل حزب اسلامی کار هم که به سازندگی نزدیکتر از اتحاد ملت است، در مصاحبهای به جلاییپور، از اعضای ارشد این حزب کنایه سنگینی انداخته و او را در کنار احمدینژاد قرار داد. کمالی با اشاره به سخنان منتسب به جلاییپور درباره برخی از معترضان خیابانی گفته: «به نظر من فرق چندانی بین کسانی که مردم و معترضان را کرکس مینامند با آنهایی که مردم را خس و خاشک مینامند، وجود ندارد.»
و از آنطرف هم جالب است بدانید که در میان گروه اول یعنی اصلاحطلبان رادیکال، وضعیت به نوعی پیش رفته که حتی دیگر بهزاد نبوی هم در میان آنها جایی ندارد و سعید حجاریان در مصاحبه اخیر خود به روزنامه همشهری صراحتا گفته: او کارگزارانی شده است. به این ترتیب اصلاحطلبان به سرعت در حال دوپاره شدن هستند و هر دو بخش از آنها با شدت بیشتری به سمت رادیکالیسم خارج از نظام و البته تعامل با نظام پیش میروند. باید دید که آیا نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری این شکاف را ترمیم خواهد کرد یا نه.