قصه مرد آفتابسوختهای که میگفت زندگی خوبه
روزنامه هفت صبح، نگین بافری | پیرمرد «زندگی خوبه» را یادتان هست؟ این جملهای بود که آقا کُنار با چهره آفتابسوخته رو به دوربین میگفت و ادامه میداد: «زندگی خوبه … گاهی هست، گاهی نیست. میگذره بالاخره. به اون چیزایی که آرزو داریم نمیرسیم. چیزی میخوایم بخوریم نمیتونیم بخوریم. یعنی تواناییشو نداریم.» همین ویدئو اول در پیج اینستاگرامی «گرمسیر» آپلود شد و تا دیروز به ۱۲۳هزار بازدید هم رسید.
پای آن هزاران کامنت ثبت شده که بخش زیادی از آن درخواست برای کمکرسانی به آقا کُنار بود. این مرد در ادامه ویدئو اینطور میگفت: «من الان چندساله گوشت نخوردم. گوشت گاو اینجا (هرمز) آوردند ۱۳۰هزار تومان. سرتاپای این دو کیلو ماهی (که صید کردم) ۵۰هزار تومان هم نمیشه. ۱۳۰هزار تومان میتونم بدم گوشت بگیرم؟ نمیتونم؛ حالا مرغ به زور. چندکیلو ماهی بفروشم میتوانم بروم یک کیلو مرغ بخرم. میوه که اصلا خبری نیست. همه فصلها میان و ما فقط میوهها رو میبینیم و بس.
خدا شاهده هوس هم میکنیم که این اناره، نارنگیه، این موزه. اما به زور شاید در ماه یک کیلو پرتقال بخریم. کباب بخوریم؟ زندگیمو دوست دارم. بهخاطر زن و بچهها هم که شده باید زندگی را دوست داشته باشیم. باید یک سایه روی سر اینها باشه. بهخاطر اینها باید من زنده بمونم.» از روزی که تصویر او منتشر شد، واکنشهای زیادی داشت. کمک زیادی بعد از این موضوع برای او سرازیر شد. حالا از آن روز جزئیات بیشتری در برخی از پیجهای دیگر هم منتشر شده است.
اسم او احمد زرنگاری و ساکن جزیره هرمز است. ویدئوی او اول در همان پیج گردشگری که سه مرد جوان در آن خاطرات سفرشان را مینویسند منتشر شد. از کُنار پرسیده بودند نظرت درباره معنای زندگی چیست؟ آنها در جزیره هرمز با آقا احمد ملقب به کُنار آشنا میشوند. کُنار برای آنها توضیح میدهد که قبلا در معدن خاک سرخ کار میکرده.
با معدن برایشان برق و جاده میکشند. آنها حتی به کمک معدن میتوانستند نیازهای درمانیشان را هم تامین کنند. «معدن که بود، وقتی حال زنمون بد میشد، میرفتیم معدن و میبردنمون بیمارستان بندر. اولین موتور برقی که توی جزیره آمد، بهمان تا ۱۱ شب برق میداد.» ولی معدن خاک سرخ در هرمز بهخاطر ملاحظات محیطزیستی سال ۱۳۹۶ تعطیل شد و بسیاری از کارگران آن بیکار شدند.
ویدئوی محرومیت و فقر آقا کُنار آنقدر بازنشر شد که پیجهای اینستاگرامی دیگر هم تلاش کردند قصه این پیرمرد خوشخنده را پیدا کنند. اینطور شد که ویدئوهای دیگری هم از احمدآقا یا همان آقا کُنار ضبط و در اینستاگرام منتشر شد. توضیحات جدید این صیاد محلی نشان میداد که او چندوقتی بوده که دیگر قایقی برای ماهیگیری نداشته و لب دریا صید میکرده.
بعد از این ویدئو، افراد مختلف به روشهای متفاوت هدیهای برای او واریز میکنند تا قایق جدیدی برایش خریده شود. ویدئوهای جدید نشان میداد که گویا کمپینی به اسم حال خوب درست شده که علاوهبر هدایای احمدآقا، نذوراتی را در جزیره هرمز هم توزیع کرده است. یک روز یک نانوایی جزیره نان رایگان میپختند، چند روز هم میوه رایگان توزیع شده است.
مجموعا ۵۲میلیون تومان نذورات برای مرد شهر تهیه و توزیع شده است. در یکی از این ویدئوها احمدآقا توضیح میدهد که چرا او به کُنار ملقب میشود. گویا احمد وقتی به دنیا آمده، آنقدر روز و شب گریه میکره که اسمش را عوض میکنند. افسانهای در منطقه بوده که میگفتند اسم بچهای را که گریه میکند باید عوض کنیم تا گریهاش بند بیاید. حسن بود، میگذارند: حسین. حسین بود، میگذارند احمد. برای او این رسم هر روز تکرار شد، ولی باز گریه بچه بند نیامد. اسمها تمام که شد، رو میآورند به درختها. تا اینکه لقب او میشود کُنار؛ همان درخت چهارفصل جنوبیها که میوههایی گس به شکل عناب دارد.