قاب تاریخ| گردنبند الماس ثریا، یاران شاپور ریپورتر و...
روزنامه هفت صبح، مرتضی کلیلی | با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته میکنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده شدهای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست. عکسهایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، عکسهای فوتبالی، نوستالژیک و… برای دیدن تصاویر و شرح آن ادامه مطلب را بخوانید.
قاب تاریخ ۱
گردنبد الماسی که شاه به ثریا هدیه داد! ونست مِیلان، متخصص جواهرات، کتابی را در باب مهیجترین و تراژیکترین داستانهای پشت سر مهمترین جواهرات به حراج گذاشته شده تاریخ نوشته است. یکی از این داستانها مربوط به ثریا اسفندیاری بختیاری، همسر دوم شاه ایران است.به گزارش سیانان، ثریا اسفندیاری هرگز فکرش را نمیکرد که روزی همسر محمدرضا پهلوی، شاه ایران خواهد شد. ثریا از دی ۱۳۲۹ تا آخر اسفند ۱۳۳۶ همسر محمدرضا پهلوی بود و به «ملکهای با چشمان زمردین» شهرت یافت. او دوران کودکیاش را در اروپا سپری و سپس به اصفهان بازگشته بود.
انتخاب ثریا برای همسری محمدرضا به وسیله خواهر بزرگتر شاه، شمس انجام گرفت. شمس در یک مجلس مهمانی در سفارت ایران در لندن که ثریا هم دعوت شده بود، در همان نظر اول او را پسندید و مسئله را با خلیل خان اسفندیاری پدر ثریا، در میان گذاشت. شاه نیز پس از جدایی از فوزیه، باید مجدد ازدواج میکرد. ثریا در مدت کوتاهی پس از دیدار شاه و در سن ۱۸سالگی با وی ازدواج کرد و یک الماس بسیار زیبا را از محمدرضا پهلوی دریافت کرد. لباس عروسی ثریا توسط کریستین دیور طراحی شد اما آنقدر سنگین و بزرگ بود که ثریا نمیتوانست به راحتی حرکت کند.
در طراحی آن لباس از ۲۰ متر ابریشم سفید و جواهراتی همچون طلا استفاده شده بود. وزن نهایی لباس عروس ثریا بیش از ۳۰ کیلوگرم بود. همه چیز در زندگی شخصی آن دو خوب پیش رفت به جز یک مورد: فرزند. با سقوط هواپیمای حامل علیرضا، برادر تنی محمدرضا پهلوی، دودمان پهلوی هیچ ورثهای برای خود نمیدید. آن سانحه هوایی باعث شد تا ازدواج ثریا و محمدرضا به پایان برسد. ثریا به سوئیس رفت و به لطف ثروت همسر سابقش زندگی راحتی را در رم، مونیخ و نهایتا پاریس داشت اما به تدریج برخی از جواهراتش را فروخت. ثریا در سال ۲۰۰۱ یعنی ۲۰ سال پس از مرگ همسر سابقش از دنیا رفت.(فرادید)
قاب تاریخ ۲
یاران شاپور ریپورتر چه کسانی بودند؟ حلقه ارتباطی شاپور ریپورتر با مقامات پهلوی، تنها شامل رجال سیاسی نبود، بلکه این شبکه، افرادی از طیفهای مختلف را در برمیگرفت. این افراد به صورت زنجیروار به یکدیگر متصل بودند و نقش مهمی در تحولات سیاسی آن دوره داشتند.«شاپور ارتباطات وسیعی با بسیاری از رجال ایران دوره پهلوی داشت. طیف مرتبطین او را هنرمندان، سیاستمداران، ارباب جراید، مقامات اطلاعاتی داخلی و خارجی، امرای ارتش و بسیاری رجال دیگر تشکیل میدادند. از نظامیان باید از حسن طوفانیان و غلامعلی اویسی نام برد…
برجستهترین مقامات امنیتی مرتبط با شاپور همانا سردیک وایت و لرد ویکتور روچیلد بودند، تیمی که در MI6 مسائل مربوط به ایران را تعقیب میکردند. از دیگر رفقای ایرانی او باید به علی پاشا صالح اشاره کرد، او در سال ۱۳۴۴ شاپور را برای تدریس در مدرسه عالی ادبیات و زبانهای خارجی به دکتر على محمد بنکدار مدیر مسئول مدرسه معرفی کرد، گرچه در این ایام او دیگر نیازی به معرفی نداشت. از طرفی شاپور با دزموند هارنی از وابستگان اطلاعاتی سفارت بریتانیا در ایران که تا مقطع پیروزی انقلاب در تهران اقامت داشت و بعداً شرح خاطرات خود را با عنوان روحانی و شاه در لندن منتشر کرد، ارتباطات صمیمانهای داشت.
(حسین آبادیان، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)
قاب تاریخ ۳
نوسانات نفتی و طراحی برنامههای هیجانی؛ به موازات افزایش درآمد نفتی کشور، ما هم در سازمان حمایت از کودکان هر روز با تغییر برنامههای خود اقدامات تازهتری را آغاز میکردیم و بعد هم شرح فعالیتهای خود را با افتخار فراوان در گزارشهای سالانه سازمان به اطلاع ملکه میرساندیم.من و بسیاری از همکارانم خوب میدانستیم که آنچه انجام میدهیم جز اجرای برنامههای کوتاهمدت برای حل مسائل سطحی و روبنایی چیز دیگری نیست و نوع کارهایمان هرگز ما را در جهت زدودن عوامل عقبافتادگی و ریشهکنی اوضاع نابسامان و فلاکتبار حاکم بر کشور به جایی نخواهد رساند…
با توجه به چنین وضعی بود که هر روز نسبت به بهبود شرایط بدبینتر میشدیم و نهایتاً امکان هرگونه تغییر بنیادی اوضاع را هدفی دست نیافتنی میدیدیم. به نظر من اگر بنا بود اصلاحات ریشهای در کشور به اجرا درآید، ناگزیر میبایست عامل «مذهب» مورد توجه قرار میگرفت و اعتقادات مذهبی مردم محروم به عنوان یک نیروی پراهمیت اجتماعی در محاسبات گنجانده میشد.
(منبع: پشت پرده تخت طاووس نوشته مینو صمیمی)
قاب مشاهیر
حکایت همایون بهزادی و حشمت مهاجرانی؛ جوانهای ۴۰ سال پیش در مجله دنیای ورزش ۱۹ اسفند ۱۳۵۱: در گوشهای خلوت مهاجرانی و بهزادی را دیدم که دل دادهاند و قلوه گرفتهاند. پس از سلام و احوالپرسی، مهاجرانی که نمک خاصی دارد، با همان چهره خندان گفت: بابا چه حالی چه احوالی، مثل اینکه وضع خیلی خرابه، تیمها چپ و راست برای جام جوانان کمر به قتل ما بستهاند، حالا نمیدونیم چیکار کنیم؟ بهزادی فورا گفت: اینکه غصه نداره، منو لخت کن برات توپ بزنم، هر دو خندیدند و ظریفی گفت در همین یکی، دو سال پیشرو- کارو، پروین و لواسانی - در تیم جوانان در خارج از کشور بازی کردند، حالا که دیگه اینجا ریش و قیچی دست خودمان است.
جدیکار را هم لخت کنید، کسی نمیتونه چیزی بگه. مهاجرانی که ناراحت شده بود، گفت: بابا این حرفها چیه، به گذشته و آینده چیکار دارید، ول کنید بگذارید کارمونو بکنیم بابا. گذشتهها گذشته. خب همایون جان بگو ببینم اون خاطرات گذشته یادته؟ اون ۴۰ سال، ۵۰ سال پیش را میگویم. بعد هردو زدند زیر خنده و بهزادی گفت: فکر میکنم حشمت خودش لخت بشه دیگه غصهای نداشته باشه. بک که هست، هافبک که هست، هر وقت هم پاس وضع خوبی نداشت میآمد و گل میزد، دیگه چی میخواد؟ ما جوانهای ۴۰سال پیش هنوز مثل اینکه جوانتریم! (وبسایت جام تخت جمشید)
قاب تاریخ ۴
امام جمعه پایتخت در دوره ناصری و مظفری؛ در میان این تصویر حاج سید زینالعابدین امامجمعه تهران در زمان مظفرالدینشاه به اتفاق چند تن از همراهانش مشاهده میشود. میرزا زینالعابدین تهرانی (۱۲۶۰-۱۳۲۱) امام جمعه تهران در عصر ناصرالدین شاه قاجار و مظفرالدین شاه قاجار فرزند میرزا ابوالقاسم تهرانی از خاندان ائمه جماعت تهران بود. پدرش که از سادات خاتونآبادی بود، در سال ۱۲۷۲ هجری قمری درگذشت.
چون میرزا زینالعابدین در آن هنگام خردسال بود، سید مرتضی، عموی میرزا زینالعابدین کفالت امور امام جمعه را برعهده گرفت. زمانی که زینالعابدین به ۱۸ سالگی رسید، به فرمان ناصرالدین شاه امام جمعه تهران شد. در جوانی به عضویت فراموشخانه درآمد. در سال ۱۳۲۰ هجری قمری به حج رفت و ذیالقعده ۱۳۲۱ هجری قمری در ۶۱ سالگی در تهران درگذشت و در بقعه سر قبر آقا دفن شد.(کافه تاریخ)