قاب تاریخ| خستگی باکری و نگرانی مشیری برای شجریان
روزنامه هفت صبح، مرتضی کلیلی | با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته میکنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده شدهای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست. عکسهایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، عکسهای فوتبالی، نوستالژیک و… برای دیدن تصاویر و شرح آن ادامه مطلب را بخوانید.
قاب مشاهیر ۱
برای او که در قله شهرت ایستاده است نگرانم؛ فریدون مشیری برای محمدرضا شجریان نوشته: امروز بدیعزاده سرزده وارد اتاق شد و با شگفتی و حیرت گفت: در اتاق شورای موسیقی جوانی آمده، آواز میخواند، صدایش از اینجا تا اینجای پیانوست… ما همه تعجب کردیم و منتظر ماندیم. میگفتند نامش سیاوش بیدکانی است. بسیار محبوب، متواضع، نازنین و صمیمی با چهرهای که همواره از نخستین تحسینها سرخ میشد. محمدرضا شجریان که ابتدا در واحد موسیقی با نام سیاوش آغاز به کار کرد.
من هر روز شجریان را در واحد تولید موسیقی در اتاقی میدیدم که تنها، پای دستگاهی مینشست و به صفحات آواز خوانندگان قدیمی مثل قمر، ظلی، تاج، طاهرزاده و ادیب گوش میداد. من از شوق یادگیری و همت و پشتکار او حیرت میکردم، مثل اینکه هرگز از آموختن و تحقیق و پژوهش خسته نمیشد.
شجریان برای حفظ صدا و تندرستیاش غالبا به کوه میرفت و میرود. در هوای پاک کوهستان، صدای بلندش را از ژرفای دره به بالای ابرها میفرستد تا آسمانیان نیز بینصیب نمانند. او بدون تردید یکی از تندرستترین و پاکترین هنرمندان این سرزمین است. شجریان علاوه بر کار موسیقی و آواز به چندین هنر دیگر نیز آراسته است.
زمانی که در تهرانپارس میزیست، اتاقی بزرگ پُر از قناری و مرغ عشق داشت و به اصطلاح پرندهپروری میکرد و آوازش را با آواز قناریها میآمیخت؛ داد و ستدی بسیار دلنشین بود. علاقه او به قناری به حدی بود که یک بار در سفری از شمال به جنوب ترکیه تغییر مسیر داد زیرا شنیده بود در آنجا یک نوع قناری وجود دارد که آوازش چنین و چنان است!
اینها مختصری فهرستوار از مراحل آشنایی و دوستی من با شجریان و عشق و ارادت من نسبت به او و هنر اوست و آوازش که به قول مولانا «بانگ سرور اتقیاست» و این محب را از غیر محبوب کر کرده است اما متاسفانه در پایان این صحبت باید اعتراف کنم که دو، سه سالی است برای شجریان بیاندازه دلواپس هستم و به قول «سایه»: با چه دلشوره و بیمی نگرانم من.
من برای شجریان و هنرش بیاندازه نگرانم و بگذار این نگرانی را، من همینگونه آشکارا برای همه بگویم زیرا شجریان متعلق به همه ملت ایران است. ای کاش او که مینویسد: «من خاک پای مردم هستم»، میتوانست به یکی از هزاران نامهای که برایش میرسد پاسخی بدهد.
سفرهای پیدرپیاش به اروپا و آمریکا، ای کاش مجال میداد که او به تعهداتش، به دوستانش، شاگردانش، آنگونه که پیش از این میرسید، برسد. (گرچه میشنوم سفرهای او، گاه گریزی است از بیمهری و کملطفی متصدیان دستگاههای اداری که مثلا یک نوار او مدتها برای صدور اجازه در نوبت میماند.) من بیشتر از دیگران برای شجریان نگرانم زیرا تصور میکنم - یا یقین دارد- که بیش از دیگران دوستش دارم. (میزان)
قاب مشاهیر ۲
مهدی باکری در اوج خستگی؛ در میان آلبومهای عکسی که از شهدا به یادگار مانده است، هر عکسی یک دنیا خاطره را برای همسران شهدا تداعی میکند که گاهی این تصاویر کمتر دیده شدهاند. یکی از این عکسها مربوط به شهید مهدی باکری است؛ باید دقت میکردیم تا آقا مهدی را با سر و صورت خاکی و پوتینهای کهنه بشناسیم. بعد از دیدن این عکس، چند خطی که این رزمنده برای فرماندهاش نوشته بود، توجهمان را جلب کرد.
«قربان گرد و خاک سر و صورتت بروم؛ آقا مهدی! دلمان خیلی برای تو تنگ شده؛ قربان چشمان خستهات بروم؛ پلکهایت از خستگی افتاده؛ آقا مهدی بلند شو و سر از دجله یا اقیانوسها در بیاور؛ نمیدانم کجایی؛ ولی خیلی نبودنت را حس میکنیم. تو روح مایی؛ سردار مایی و نمادی از غیرت مردم آذربایجانی.»
برای اینکه شناسنامه این عکس را تهیه کنیم با خانم مدرس همسر شهید باکری تماس گرفتیم تا نشانه عکس را دادیم، لبخندی زد و گفت: آقا مهدی که جوان ۲۸ ساله بود در این عکس مثل یک پیرمرد ۵۰ ـ ۶۰ ساله افتاده است. این عکس تمام خستگی آقا مهدی را بعد از عملیات نشان میدهد؛ معلوم است که ۳ ـ ۴ شب و روز استراحت نکرده؛ طوری که دیگر چشمهایش از خستگی باز نمیشود. با توجه به زمینه این عکس فکر میکنم منطقه غرب و عملیات حاج عمران باشد.(میزان)
قاب تاریخ ۱
قصر اختصاصی ملکه؛ بعد از کودتای ٢٨ مرداد، شاه با تجمیع تمام اختیارات، قدرت زیادی در امور اقتصادی پیدا کرد. این موضوع فرصت مناسبی برای نزدیکان و اطرافیان شاه بود که ضمن تأمین منافع شخصی خود، به اسراف و تجملات پرداخته و زندگی رویایی خود را تشکیل دهند.«کاخ اختصاصی به نظر من و او خیلی کهنه و از مد افتاده جلوه میکند و چون با موافقتی که بین تهران و واشنگتن امضا شده، حکومت زاهدی از اعتباری معادل ۴۵ میلیون دلار برخوردار است، دیگر از اینکه پیشخور کردن پولها برای هزینه شخصی شاه ایجاد جنجال بکند هراسی ندارم.
بنابراین دکوراتور ژانسن را از پاریس فرامیخوانم و با کندن هزارههای چوبی وحشتناک تالارهای پذیرایی و تغییراتی که او میدهد، بهزودی کاخ اختصاصی، با دیوارهای نقاشی شده و مبلها و تزئینات استیل لوئی شانزده، چنان جای زیبایی میشود که دوست دارم هر روز از دوستانم در آنجا پذیرایی کنم.» منبع: «کاخ تنهایی» اثر ثریا اسفندیاری بختیاری و لوئی والنتین
قاب تاریخ ۲
۵۲ سال پیش کدام گروه سنی بیشتر به سینما میرفتند؟ سال ۱۳۴۸ سینما رفتن جوانان در یک بررسی آماری تجزیه و تحلیل شد که شرح آن را در ادامه به نقل از روزنامه اطلاعات مورخ ۲۲ مهر ۱۳۴۸ میخوانید: از کل افراد جامعه، جوانان بین ۱۵ تا ۲۵ ساله ۸۱ درصد سینماروها را مردها و ۱۸ درصد آنها را زنها تشکیل میدهند. جوانان ۱۸ساله بیشتر از سایر گروههای سنی به سینما میروند و بعد از آنها سنین ۱۶، ۱۷، ۱۹، ۲۰ به ترتیب در مقامهای بعدی قرار دارند.
به طور کلی تعداد زنان سینمارو در گروه سنی ۱۵ و ۱۶ساله هستند و به ترتیب که سن بالاتر میرود سینما رفتن زنان کمتر میگردد. ۳.۷ درصد جامعه جوانان سینمارو بیسواد هستند، ۵ درصد سواد خواندن و نوشتن دارند، ۱۷ درصد تحصیلاتشان به اندازه دبستان و ۲۷.۶ درصد دوره اول دبیرستان، ۳۴.۷ درصد دوره دوم یا دیپلم و ۱۰.۶ درصد از کل جوانان سینمارو دانشجو هستند. این نکته نیز جالب است که در حدود ۱۶.۱ درصد از جوانان با همراه و ۳۸.۹ تنها سینما میروند. این را هم بد نیست برای توجه اولیا یادآور شویم که از جوانانی که با همراه به سینما میروند ۶۷.۳ درصد آنها با موافقت اولیا و ۲۲.۷ درصد بدون موافقت اولیا راهی سینما میشوند. (انتخاب)
قاب نوستالژی
کافهای در پیست اسکی شمشک - سال ۱۳۸۳٫ عکس از کاوه کاظمی (گتی ایمیجز)