قاب تاریخ| خاطرات ثریا و صیاد شیرازی و پطروس نظربگیان
روزنامه هفت صبح، مرتضي كليلي | با قاب تاريخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته ميكنيم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر كمتر ديده شدهاي استفاده شده که تماشاي آنها خالی از لطف نيست. عكسهايي از مشاهير تاريخ معاصر ايران، شهرهاي ايران، خودروهای نوستالژیک، عكسهاي فوتبالي و… براي ديدن تصاوير و شرح آن ادامه مطلب را بخوانيد.
قاب مشاهیر 1
پطروس نظربگیان در یک سمینار جهانی مشتزنی؛ پطروس متولد 1306 در محله عزیزخان تهران بود. علاقه و اشتیاق به مشتزنی از دوره نوجوانی و سپس در دبیرستان در او تقویت شد. با حضور در کلوپ گاردن بوکس تحت نظر نخستین مربی خودش آرتوش ساگینیان به مشتزنی پرداخت. باگذشت یک سال به باشگاه اتش رفت و بهصورت کاملتر با اصول مشتزنی آشنا شد. در مسابقات قهرمانی کشور سال 1326 شرکت کرد.
او بوکسور وزن چهارم (60 کیلوگرم) و عضویت باشگاه تاج را پذیرفت و پنج دوره قهرمان مشتزنی ایران شد. قهرمانی سال 1328 و با پیروزی برحریفی از آبادان بهنام عبدالامام مبارک به دست آمد. بهمن 1329 در مسابقات مشتزنی قهرمانی تهران با پیروزی قاطع و یک سویه بر حرف نهایی خود آغاسی قهرمان شد.
در المپیک لندن نظربگیان غایب بود و نماینده وزن چهارم ایران، مسعود رحیمیها حضور داشت اما چهار سال بعد در المپیک هلسینکی حاضر شد. از سال1331 برای نخستین بار بهعنوان داور (البته نه داور وسط) جهت مسابقات قهرمانی تهران برگزیده شد و سپس از سال بعد قضاوت را بهعنوان داور وسط آغاز کرد و با آویختن دستکشهایش به آموزش و مربیگری در کنار قضاوت پرداخت و سالها رهبری تیم ملی را برعهده داشت.
میانه سال 2001 (1380) کانون بوکس ایران در خارج از کشور ( لسآنجلس - کالیفرنیا ) به جهت 50 سال خدمات صادقانه به ورزش مشتزنی او را مورد تقدیر قرار داد. پطروس نظربگیان از سال 1390 با عارضهای در ناحیه کلیه مواجه شد و بهمدت پنج سال با بیماری خویش مبارزه کرد و سرانجام در 22 آبان 1394 بر اثر همان عارضه کلیوی درگذشت.
قاب مشاهیر 2
قسمتهایی از کتاب کاخ تنهایی، خاطرات ثریا اسفندیاری، (قسمت شانزدهم): اما میخواهم به من قولی بدهید… «چه قولی؟» برای گفتن، زبانم گیر میکند اما حرف دلم را میزنم: «اگر خوشش نیاید قسم بخور که مرا به آمریکا، به یک مدرسه هنر دراماتیک میفرستی.» قول میدهم. «و اگر من خوشم نیاید؟» دخترم تو در این مورد آزادی!
به بهانه اینکه مبادا موجب رسوایی بشود مرا که مجبور نمیکنی؟ «نه، نه به تو قول میدهم» خاطرم آسوده میشود چراکه قول پدرم قول است. روزهای بعد را در یک تشتت فکری و سرگردانی گذراندم. دلم میخواست یک آکتریس باشم و با پسر دلربای مورد آرزویم عروسی کنم. حالا صحبت بالاتر کشیده، شوالیه دلربا و صاحب جمال من پادشاه یک مملکت در آمده، پادشاه مملکت خودم…. ایران وطنم… آکتریس نشده خودم را در یک زندگی تمام سینماسکوپ غوطهور میبینم… پاریس، هتل کرییون، میدان کنکورد.
پرنسس شمس با من خیلی مهربان است. هر لحظه سعی دارد نهایت حسننیت را به من نشان دهد. گاهی هم خیلی زیاد… سری به گالریها میزنیم، به تئاتر میرویم. سالنهای چای مجلل پاریس… از خیاطها و مدسازان مشهور دیدن میکنیم. کریستیان دیور، پییر بالمن، ژاک فات. او میخواهد تمام مدلها را ببیند و من هم ببینم.
البته با شور و شوق تمام… تردیدش سبب تفریح من است. هرگاه مرا و گاه دیگر فروشندهها را ناراحت میکند…. شمس سرشار از نشاط زندگی و نیز عصبی است. یک هفته… دو هفته… به زودی سه هفته خلاصه مجموعه لباسهای مورد سلیقه را کامل میکند. من هم مال خودم را نو میسازم. حالا به یک دختر مدرسهای شباهت پیدا کردهام… روز یکشنبه بود که در باغ توئیتری عاقبت او شروع به حرف زدن از برادرش کرد، گفت برادر او تا چه حد خودش را تنها احساس میکند و علاقه به تشکیل یک خانواده دارد.
سپس با حالتی سست ادامه داد: «چقدر عالی است یک دختر جوان مثل شما آماده باشد تا شریک زندگی محمدرضا بشود…» شریک زندگی محمدرضا؟ این کلمات در من صدا کرد. مثل کلمات رمانی که شب انسان وقتی سرش در گودی یک بالاش فرو رفته است، میخواند: کلماتی سیاه و سفید که باید معنا پیدا کند و رنگین شود…
یک لحظه کلمات پرنسس شمس بیجان و عاری از یک ذوق قابل لمس، شاید هم بگویم مثل معادلات جبر به نظرم آمد، گفتههایش بیمقدمه و ناگهان بود و چیزی از آن احساس نکردم. تقصیر هم نداشت، برایش آسان نبود قلب یک دختر دانشجوی ساده را از رویاهایش تهی کند و جای آن را در حال حاضر به نوید محتمل ملکه آینده شدن بسپارد… خندیدم، با خندهای غیرطبیعی… نه خوشحال و نه تصنعی، خندهای که ضمنا مرا از هرگونه پاسخ منفی منع میکرد. ادامه دارد…
قاب نوستالژی 1
ب.ام.و ۲۰۰۲ مدل ۱۹۷۴؛ ابتدای دهه 70خورشیدی بدون شک ب.ام.و با تولید اتاق 02 در سال ۱۹۶۶ محبوبيت دوچندانی در میان اتومبیلبازهای ایرانی پیدا کرد .تولید ۲۰۰۲ پس از دو سال در ۱۹۶۸ آغاز شد و موتور ۴سیلندر ۲ لیتری آن معروفترین موتور کد 02 بود. به صورت استاندارد موتور Ti از کاربراتور سولکس بهرهمند بودند و در مدل tii کاربراتور وبر نصب شد.
این مدل در میان دهه 70 میلادی با نمونه توربو در ۱۹۷۳ میلادی عرضه شد و موتور انژکتوری روی این اتومبیل نصب گردید. مدل توربو قویترین مدل ۲۰۰۲ محسوب میشد . شرکت سهامی وهابزاده از اواخر دهه 40خورشیدی تعداد قابل توجهی نمونه اتاق 02 در مدلهای ۱۵۰۰/۱۸۰۰/۲۰۰۰/۲۰۰۲ را وارد کشور کرد. در این عکس اتومبیل مورد نظر یک ۲۰۰۲ مدل ۱۹۷۴ با رینگ زنبوری در شهر همدان در اوایل دهه 70خورشیدی است.(کلاسیککار)
قاب تاریخ
پشت پرده عملیات فتحالمبین؛ عملیات فتحالمبین فروردین ۱۳۶۱ در خوزستان اجرا شد و ماجرایش این است: «۳۵ گردان ارتش به فرماندهی علی صیادشیرازی و ۱۰۰ گردان سپاه به فرماندهی سردار محسن رضایی در این عملیات حاضر بودند و عراقیها هم با ۷ تیپ زرهی و ۲۰ تیپ پیاده و ۱۰ گردان توپخانه به مصاف نیروهای ایران آمدند… بهگزارش فارس، این عملیات به آزادسازی ۲۴۰۰ کیلومتر مربع از سرزمینهای اشغالی منجر شد»؛
ماجرای عملیات فتحالمبین در دفاع مقدس فقط همین نبود و یک ماجرای مهم در پشت پرده داشت که بهروایت صیادشیرازی چنین است: «با تلاش حدودا سه ماهه، برنامه این نبرد را طرحریزی کرده و نیروهایمان را از ابعاد مختلف مجهز و آنها را در چهار محور عینخوش، پل نادری دزفول، شوش و رقابیه متمرکز کرده بودیم… گرم این محاسبات بودیم که دشمن پیشدستی کرد و قبل از اینکه ما به او حمله کنیم زودتر به ما حمله کرد…
فشار آنقدر زیاد شد که در قرارگاه عملیاتی کربلا برادران ارتش و سپاه به این نتیجه رسیدند که ما در این شرایط سخت، در این تنگنایی که واقعا نمیدانیم چه باید بکنیم، برویم از فرمانده معظم خودمان کسب تکلیف کنیم که چهکار باید کرد؟…پس از سفر دو ساعته برای کسب تکلیف از امام، محسن رضایی گفت:
امام خیلی با آرامش، تشریح وضعیت سخت ما را گوش نمودند و تبسمی کردند و بعد از تبسم یک اطمینان قلبی دادند و فرمودند: هیچ نگران نباشید و همچنان هم باید مصمم باشید که عملیاتتان را انجام بدهید. درخواست کردم استخاره کنند. گفتند: «استخاره لازم نیست ولی اگر مایلید که از قرآن هم قوت قلب بگیرید، به نیت طلب خیر، قرآن را باز کنید و خداوند قلبتان را قوی بکند و حتما موفقید انشاءاللّه…
پس از استخاره از قرآن کریم و آمدن سوره فتح، همان شب اول عملیات، رزمندگان ما موفق شدند از ارتفاعات شاوریه به ستون بیایند و جاده پل نادری به طرف دهلران را قطع کنند و تپههای علیگرهزد را بگیرند. از آن طرف هم در فاصله حدود 60کیلومتری، در محور دیگر رزمندگان توانستند پادگان و تنگه عینخوش را بگیرند و در آنجا مستقر شوند و مراحل بعدی عملیات هم بسیار شکوهمند برگزار شد.
قاب نوستالژی 2
تهران - زمستان 1385. عکس از مجید سعیدی