فضای غیرواقعی پادگان در سریال سرباز
روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون | داستان سریال «سرباز» چندشبی است در پادگان آموزشی روایت میشود. اگر بیننده این سریال باشید، میدانید که بالاخره شهاب(علی هاشمی) و یحیی(آرش مجیدی) عازم خدمت سربازی شدند و حالا دوران آموزشی را سپری میکنند. همزمان سروکله شخصیتهای دیگر و به قول معروف همخدمتیهای آنها در سریال پیدا شده است. مناسبت پرداختن به «سرباز»، فضایی است که این سریال از یک پادگان نشان میدهد. آنچه میبینیم نسبتی با واقعیت ندارد و به همینخاطر انتقادهایی در اینباره شکل گرفته است.
*** مورد اول | با چه پادگانی مواجه هستیم
تصویر سریال: اتوبوس حامل سربازان که از تهران راه افتاده بود، بالاخره به جنوب رسید. در بدو ورود سربازان به پادگان با فضایی شیک مواجه هستیم که به آنها خوشامد گفته میشود. به جزئیات دیگر در ادامه اشاره میشود؛ فعلا همین مقدار کافی است که هدف «سرباز» تشویق جوانان به خدمت سربازی است. طبعا یک اثر نمایشی نمیتواند همه «واقعیتها» را نمایش دهد ولی آنچه در «سرباز» میبینیم هم مصداق «نشان دادن در باغ سبز» است. این سریال با مشارکت قرارگاه مهارتآموزی ستاد کل نیروهای مسلح ساخته شده و از همینجا میتوان پی به آفت سفارشیسازی برد.
واقعیت موجود: بر اساس تجربیات شخصی و شنیدههای بیشمار سربازان، آنچه سریال «سرباز» نشان میدهد، بیشتر آمال و آرزوی سازنده است، نه واقعیت موجود.
*** مورد دوم | خوشامدگویی
تصویر سریال: لحظه ورود سربازان در سریال بهشکل هلیشات نمایش داده شد. سربازان در صفها و دستههای منظم به سمت پادگان وارد میشدند و همزمان عدهای با مارش و سلام نظامی خوشامد میگفتند. محوطه پادگان هم آذینبندی شده بود و حیاط و در و دیوار آن درنهایت آراستگی بود.
واقعیت موجود: حتی اگر به خدمت سربازی نرفته باشید، وصف روز اول ورود به پادگان را شنیدهاید. خلاصهاش یک کلمه است: «گرفتن زهر چشم از تازهواردها». یعنی برخلاف سریال «سرباز» فرش قرمز پهن نمیشود و واقعیت موجود شبیه روز اول ورود به کلاس اول دبستان نیست!
*** مورد سوم | تقسیم سربازها
تصویر سریال: همه سربازان در یک سالن بزرگ روی صندلی نشستهاند. یک نفر از طریق بلندگو نامها را میخواند تا هر سرباز بداند وارد کدام گردان شده است. چیزی که میبینیم یک محیط آرام، تمیز و شبیه میتینگهای دانشجویی است.
واقعیت موجود: و بازهم به روایت سربازها و به گواه تجربیات شخصی، سربازها غالبا در محوطه پادگان روی زمین نشانده میشوند؛ بدون هیچ زیراندازی. چه برسد به صندلی. تازه شانس بیاورید در همان لحظه گردانبندی تنبیه بدنی نشوید!
*** مورد چهارم | بررسی بدنی
تصویر سریال: شهاب در سریال «سرباز» جوانی است که بند عاطفیاش با یحیی پاره نشده و به همینخاطر نگران است. او موبایلش را با خود به پادگان آورده. وقتی با دژبان مواجه میشود، او با مهربانی برخورد میکند.
واقعیت موجود: وقتی سرباز(بهویژه سربازان تازهوارد) به پادگان میآیند، بررسی بدنی میشوند. حتی پوتینها را باید درآورند تا مبادا با خود موبایل و چیزهای دیگر داشته باشند. چشمتان روز بد نبیند اگر تخطی کنید! تازه، مگر مثل شهاب «سرباز» میتوان روز اول با دژبان گرم گرفت؟! کسی حتی تا روز آخر چنین جسارتی ندارد.
*** مورد پنجم | دژبان و آب قند
تصویر سریال: تا صحبت از مهربانی دژبان سریال «سرباز» است این را هم بگوییم که شهاب و کامران به دلیل استرس، غش میکنند. دژبان برایشان آب قند میآورد و درنهایت مهربانی برخورد میکند.
واقعیت موجود:این یک واقعیت است که بعضی از سربازان به هر دلیلی تمارض میکنند. دژبانها این را میدانند و از آنطرف نمیخواهند، باج بدهند. پس شرط اولشان این است که با تحکم برخورد کنند. در شرایط مشابه سریال، تا گواهی پزشکی نرسد، دژبان کوتاه نمیآید.
*** مورد ششم | رفتار دکتر
تصویر سریال: در میانه رفتن به پادگان حال غلامرضا(جواد خواجوی) بد میشود. دکتر(آرش مجیدی) با هماهنگی، بههمراه علیرضا(سیاوش خیرابی) او را به بیمارستان میبرند.
واقعیت موجود: شاید در چنین مواقعی، به سربازِ دکتر اعتماد شود اما مگر او میتواند یک سرباز دیگر را بههمراه خود ببرد؟ قوانین سیستم نظامی پیچیدهتر از این حرفها است؛ همین. حتی اگر بپذیریم دنیای سریال، «نمایشی» است اما اینهمه تصویر شیک نتیجه عکس دارد و اتفاقا اقتدار نظامی را زیر سوال میبرد.