فرمول دمده مدیری- قاسمخانی؛ دو دهه بعد
روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون | یکی از ایرادهای اساسی سریالهای جدید تلویزیون، عدم تناسب با نیازهای مخاطب است. طبعا در پارهای موارد، دست سریالسازها بسته است اما با اندکی خلاقیت میتوان از کلیشههای آزاردهنده فاصله گرفت. بهانه طرح این مسئله، سریال «زن زندگی مرد زندگی» است که این شبها از شبکه پنج پخش میشود. در قسمت بیست و چهارم شاهد یک سوژه تکراری بودیم که به شکلی بد اجرا شد: دوئل میان همسران.
مورد اول| ایدهای کلیشهای
وقتی صحبت از کلکل زن و شوهری میشود، ذهن سینمادوستان به سمت «همسر» مهدی فخیمزاده میرود. بعد از آن در سینما، این موضوع به اشکال مختلف دستمایه کارگردانها شد که برخی مثل «آتشبس ۱» موفق بودند و برخی مثل «رژیم طلایی» ناموفق. این موضوع وارد سریالهای تلویزیونی هم شد؛ از «همسران» تا «آشپزباشی». اولی سال ۱۳۷۳ روی آنتن رفت که با شکل و شمایلی فانتزی مشکلات همسران را به تصویر میکشید. در دهه هشتاد هم، مهران مدیری «پاورچین» را ساخت و مصافی متفاوت با این مسئله داشت. از قضا آن سریال نیز از همین شبکه پنج پخش میشد.
مورد دوم| اجرای بد
«زن زندگی مرد زندگی» سریالی است که با زبان مطایبه قصد واکاوی روابط میان اعضای خانواده، بهویژه زن و شوهرها را دارد. داستان قسمت بیست و چهارم سریال به اینجا رسید که زوج جوان داستان (با بازی آیدا نامجو و سامان دارابی) قصد خرید زودپز دارند. اختلاف سلیقه، دلخوری آنها را باعث میشود و زمینه دخالت دیگران را فراهم میکند.
در این سریال، مانند آثار قدیمی، مردان و زنان مقابل همدیگر صف میکشند. زوج جوان قصد آشتی دارند اما با مشاوره زنان و مردان مواجه میشوند که نباید از موضع خود کوتاه بیایند؛ اگر اول زندگی روی حرف خود نمانند تا آخر محکوم خواهند ماند و… تک و پاتک میان خانمها و آقایان ادامه دارد؛ مردان تصمیم به ماهیگیری دارند و زنان رفتن سراغ فالگیر! با خواندن این چند سطر پی بردید، داستان بیات و کلیشه است. در نهایت هم زوج جوان تصمیم به آشتی میگیرند و تمام.
مورد سوم| نقض غرض
سریال «زن زندگی مرد زندگی» در راستای سیاست تلویزیون مبنی بر تحکیم بنیانهای خانواده ساخته شده است. با این حال نه طرح مسئلهای چون دوئل زن و شوهری تازه است و نه نتیجهای که بهدست میآید، کارآمد. اتفاقا بها دادن به بهانههای کوچک نقض غرض این سیاست است. مخاطب چهل دقیقه دعوا میبیند اما بیهیچ راهکار معقولی قصه تمام میشود.
سریالی چون «لیسانسهها» جدیترین مشکلات را طرح میکرد؛ گاه کام مخاطب تلخ میشد اما آنچه نشان میداد یک یادآوری بود و بیننده با خود میگفت «واقعا بعضی مسائل ارزش جنگیدن و اتلاف وقت و انرژی را ندارد». در سکانس پایانی «زن زندگی مرد زندگی» این سوال پیش میآید که هدف از طرح یک قصه کلیشهای چه بود؟ میخواست پند دهد؟ قصد خنداندن داشت؟ پس چرا موفق نبود؟
مورد چهارم| عقبگرد
به سریالهای «همسران» و «پاورچین» اشاره شد که در دوران خود جزو آثار موفق تلویزیون بودند. یکی از دلایل مهم این اتفاق، همسو بودن داستانها با نیاز مخاطب است. حالا اما مسائلی مثل کلکل زنان و مردان متناسب با نیاز روز نیست و ارتباطی با دغدغههای زوجها در سال ۱۴۰۰ ندارد. دستکم نوع پرداخت آن در سریالها فاقد نوآوری است.
«زن زندگی مرد زندگی» قدرت دراماتیک ندارد و ایدههای بیات آن بیشتر توی ذوق مخاطب میزند. یکی از دلایل جذابیت سریال «پاورچین»، شوخیهای بجا و قصههای سرگرمکنندهای بود که پیمان قاسمخانی طراحی میکرد. این سریال دنبال حرف گلدرشت و پیام مستقیم نبود و به همین خاطر، بازی موش و گربه زن و شوهرها به دل مخاطبان مینشست. حالا بعد از دو دهه سریالی در شبکه پنج پخش میشود که یک عقبگرد به تماممعناست؛ چه در انتخاب سوژه و چه در شیوه پرداخت آن.