فراخوان برای همه علاقمندان غذا
روزنامه هفت صبح، آرش غفاری | این اولین توئیتیست ماست. توئیتیست ستون توئیتهای مربوط به غذاست.هر آنچه از غذا میدونیم و میخواهیم همه بدونن.خاطرات، خطرات،دستورهای اَشپزی محلی و مقایسه مبتنیبر استدلال. ایده این کار از صفحه توئیتر شخصی من اومده، جایی که با توئیتهام میخواستم به جامعه اندک دوستانم هشداری در خصوص تقلبات و خطرات احتمالی در صنایع غذایی بدهم.
اول صفحه کوچک بود. اما علاقه دوستان و مشارکتشون در بحثها و بازخوردی که از صفحه گرفتم باعث شد که من هم جدیتر و با مطالعه بیشتری نکات رو به دوستان منتقل کنم. این رو هم بگویم که من حدودا ۴۰روزه در توئیتر عضو شدم و در این ۴۰روز احساس سنگینتر شدن بار مسئولیت را دارم. من آرش غفاری هستم. حدودا ۲۰ساله که در انواع شاخههای تولید و فروش و…صنایع غذایی کار کردم.
در این سالها چیزهای خوب و بد زیادی دیدم. سعیام بر اینه که از تجربیاتم برای سلامت هرچه بیشتر مردم کشورم استفاده کنم. فکر میکنم که هر تولیدکننده خوبی از این ایده استقبال میکند چون با بسته شدن دست متقلبین، بازار بازتری برای محصولات باکیفیت ایجاد خواهد شد.
همینطور فکر میکنم که سازمانهای نظارتی در زمینه بهداشت و حتی دولت از این امر استقبال کنند چون هر سال رقم بسیار سنگینی برای یارانه سلامت پرداخت میشه که با خوردن غذای باکیفیت،درصد قابل توجهی از بیماریهای مرتبط کاسته خواهد شد.نکتهای که یکبار و با قاطعیت میگم و امیدوارم شما به اون در طی دورانی که باهم هستیم دقت کنید اینه که:
ما در ایران تولیدکنندگان بسیار خوب و در سطح جهانی داریم.شاید معدود تولیدکنندگانی هم باشند که با استفاده از مواد اولیه نامرغوب-به عمد یا به سهو- و …درصدد دستیابی به بخشی از بازار باشند.وظیفه تک تک ما اینه که با نخریدن محصولات به ظاهر موجه اما مضر،ضمن کسب سلامت روح و جسم،به تولیدکنندگانی با محصولات با کیفیت کمک کنیم تا در نهایت به افزایش سطح کیفی محصولات و در آخر سلامتی یک ملت کمک کرده باشیم.به نظر من لیاقت مردم ما بیش از این حرفهاست.
برای اینکه بتونیم در این راه موفق باشیم از شما دو خواهش مشخص دارم:
۱٫ با چشم باز و مطالعه و تحقیق خرید کنید.غذای خوب از ارکان سلامتی یک جامعه است.
۲٫ تجربیات خودتون رو با ما به اشتراک بگذارید.با هم بودن ما به این روند کمک زیادی خواهد کرد.
۳٫ اعتماد دوستان شاید ماحصلی برایشان نداشته باشد اما دعای خیر حتی یک هموطن،براثر سلامتی حاصل از این اطلاعات، ارزشی بیش از آن دار. و تعدادی از توئیتهای منتخب این هفته:
* پرتقال خانوم:مامانم سرکار بود. من و برادرم خونه تنها بودیم. گفت گرسنمه. اومدم واسش نیمرو درست کنم. یه شیشه که شبیه روغن بود برداشتم ریختم تو تابه و بعد اینکه یه تخم مرغ از دستم افتاد رو گاز، یکی نیمرو کردم.به نظرم اومد یه چیزی درست نیست.اما با دمپایی ایستادم بالاسر برادر بدبختم تا همش را خورد تو اون شیشه سکنجبین بود. نمیدونم با این اطلاعات زیادی که داشتم چه اصراری بود چیزی درست کنم. اون بیچاره به شیر و بیسکوئیت هم قانع بود.
* Feryal radfar: اولین بار که خواستم دمپخت درست کنم، ماش و لوبیا چشم بلبلی رو با هم ریختم تو ظرف گوشت، بعد فهمیدم که اول باید لوبیا و بعد از یکساعت ماش رو میریختم ، بعد مجبور شدم همشو بریزم تو آبکش و یکساعت بشینم همشو از هم جدا کنم.
* Aliboskabadi: رفته بودیم رستوران گردان تو ناهارخورانِ گرگان، نشستیم پشت میز و من کیف مدارکم رو گذاشتم بغل دستم رو لبه پنجره.
یه دفعه وسط غذا دیدم کیفم نیست، هر چی اینور و اونور رو نگاه کردم پیداش نکردم، گفتم این بغل دست خودم بوده، چطور دزدیدنش که من نفهمیدم؟ بعدش متوجه شدم که تو رستوران گردان فقط ما میچرخیم، پنجرههاش نمیچرخن. کیف منهم سر جاش لب پنجره بود ولی اونور سالن.
* Shahdokhtam: بگم برات تو با قالی پلو بهجای شوید ،نعنا خشک ریختم .بگم؟؟؟
* در آرزوی آرامش: سال پیش رفته بودیم یه رستوران گرون،دیدم یه چیزی مثل نمکدون رو میزه،هی تکونش دادم،گارسون میومد میگفت در خدمتم،میگفتم کاری ندارم، بار سوم بهم گفت اون که تو دستته زنگه
* Rahil: تو سفر تایلند یه شیرینی فروشی بود که من تو اون چند روز مشتریش شده بودم و هر روز یه شیرینی گرد و خوشمزهای که طعمش مثل باقلوا بود میخریدم و با شوق و ذوق میخوردم. روز آخر گفتم یه باکس بخرم بیارم ایران، تورلیدر بهم گفت یعنی انقدر «تخم مار» دوست داری؟! هیچی دیگه.
* Behzad:اولین باری که ماکارونی پختم همه کارشو بر اساس چیزایی که از آشپزی مادرم دیده بودم اجرا کردم. فقط آبکش کردنو ندیده بودم! نتیجهش شد کیک ماکارونی