کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۲۶۶۶۶۳
تاریخ خبر:

طنز نوشت/ برج میلاد کج شده یا تاب برداشته؟

روزنامه هفت صبح، اشکان عقیلی‌پور | آقا من خیلی کم فوبیا دارم، این اخبارِ مربوط به « برج میلاد » هم به این سبزه آراسته شد. چند روز پیش که گفتن « کج » شده. بعد که گفتن حالا خیلی هم کج نشده، یه تابِ مختصری برداشته. دیروز هم که گفتن اصلا کج و راستیش مهم نیست… ایشون رو رویِ یه دونه گُسل ساخته‌اند رسما… گُسله هم ظاهرا همچین گُسل سرحال و قبراقیه. یعنی خودشو یه تکونِ کوچولو بده، این دوستِ کجمون خیلی شیک از بغل فرود میاد رو مغزمون.

فکرِ سقوطِ این حجم از بتون و سیمان، تنِ آدمِ سالم رو می‌لرزونه، چه برسه به من که از لحاظِ فکری به پیشوازِ کلیه بدبختی‌ها و مصیبت‌ها میرم و مفصلا تصویرسازی‌هایِ ذهنیِ منفی دارم.حالا از موقعی که این خبرها اومده کلیه مسیرهایِ ایاب و ذهابِ کارهایِ من، یا اتوبانِ حکیمه یا همت. هر موقع که از کنارش رد میشم، چشم ازش برنمی‌دارم که اگر همون موقع هوس کرد تشریف بیاره پایین، جیغ کشون در مسیرِ مخالف فرار کنم. تو خیالِ خودم فرصتِ این کار رو دارم و به این که اگر سقوط کنه، تهران چند صد متری جا به جا میشه‌، فکر نمکنم. طبقِ معمول که تلقین کار دستم میده، امروز که با آژانس از کنارِ این غولِ خفته رد می‌شدیم، با راننده حرف می‌زدم و چشمم دوباره به جمالش روشن شد و واقعا احساس کردم کج شده:- « اِوا … این چرا کجه؟ » / « کی میگه کجه ؟ »

برجِ میلاد رو به راننده محترم که وسطِ اتوبان هوسِ مطربی کرده بود نشون دادم:- « بابااا… میگم این چرا کجه؟» / « خوب منم میگم کی میگه کجه؟» / « نگاه کن خُب… کج شده…» یه نگاه به برجِ میلاد انداخت و یه نگاه به من: « نه بابا صافه … فکر کنم شما داری کج می‌بینی.»همونجور که چشمم به « برجِ کجِ میلاد » بود، سرم رو چپ و راست کردم. واقعا به نظرم کج شده….با نگرانی از کنارش رد شدیم. لحظه‌ای که در نزدیک‌ترین فاصله ممکن بودیم، باز هم یه نگاهی انداختم … کاملا احساس می‌کردم که اون میز‌هایِ رستورانش همین الان از اون بالا سُر می‌خورن رویِ ماشین ما… هر چی هم من به راننده می‌گفتم که‌:« نگاه کن… نگاه کن…»، همچنان نظرش این بود که کی میگه کجه.خلاصه، این دفعه هم به خیر گذشت و رد شدیم و من هم عرق‌هایِ سرد رو از رو پیشونی‌ام پاک کردم.

موقعِ برگشتن که در خدمتِ یک راننده دیگه بودم، ازش خواهش کردم که از اتوبان نریم. با ترافیک و گرمایِ درونِ خیابان‌هایِ شهر‌، همراه شدیم.در مسیر، برایِ این که متوجه نشیم پشتِ چراغ قرمزها، در حالِ تبدیل شدن به سوخاریِ اسپایسی هستیم، شروع کردیم به صحبت کردن. طبقِ معمول هم سوژه‌ها از سیاست شروع شد و رسیدیم به اقتصاد و مدیریت و مدیریتِ شهری و صاف اومدیم سرِ موضوعِ « برجِ کجِ میلاد».- « آقا…شما قبول دارین که کجه؟ » / « کاملا…کاملا…چند روز پیش، قشنگ دیدم که کجه…» / « آفرین…پس من دیوونه نشدم…آخه همین چند ساعت پیش که از کنارش رد شدم، دیدم که …» / « نه آقا … دیوونه چیه…قشنگ کجه…به سمتِ شمال.» / « نه آقا… به سمتِ شرق، کجه..» ‌

« نه دیگه…اشتباه دیدی…به سمتِ شمال کجه..» بحثِ تخصصی و جدی‌ای، بر مبنایِ اصولِ مهندسیِ سازه، بینِ ما شکل گرفت. ایشون نظرشون بر کج شدنِ به سمتِ شمال را با دلایلِ بسیار محکم و علمی، بیان می‌کردند:- « به جانِ بچه م… به جانِ خودم … رفتم زیرش وایسادم… کور که نیستم…قشنگ رو به شمال کج بود…اینجوری.»سعی کرد دستش رو شبیهِ برجِ میلاد بکنه و به سمتِ شمال کج کرد. بعد هم به من توصیه اکید کرد که از پایینِ برج که نگاه کنی، قشنگ متوجه میشی. الان که این مطلب رو برایِ شما بزرگواران می‌نویسم، از زیرِ برجِ میلاد میام. آقا قشنگ به سمتِ شرق، کجه… اینجوری.به نظرم شهردار محترم، جناب آقای حناچی یه روزی مسیر دوچرخه شون رو سمت برج میلاد کج کنن، خودشون ببینن که کجه…

کدخبر: ۲۶۶۶۶۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • Mansourov

    خداکنه مث برج پیزا کج بمونه!