طرح صیانت و مشکلی به نام زندگی شهرکی
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | در نقد طرح صیانت از فضای مجازی مجلس، برخی ماجرا را میخواهند به انگیزههای تمامیت خواهانه سیاسی برخی نمایندگان مجلس نسبت بدهند و برخی دیگر به انگیزههای اقتصادی احتمالی. هر دو ممکن است درست باشد ولی اصل قصه، به نظر من جای دیگری است. تصور شخصی من این است که نویسندگان این طرح و صدها طرح دیگر که با آن مخالف هستیم، اتفاقا تصور میکنند که در حال خدمت به مردم هستند ولی مسئله این است که ببینیم چه کسانی جزو مردم هستند.
اصولگرایان از نظر محل زندگی در تهران، تقریبا مراکز مشخصی دارند. مخصوصا اصولگرایان حاکمیتی، هر جایی زندگی نمیکنند. همین آقای مومن نسب، در یادداشتی که برای طرح صیانت نوشته، به این اشاره کرده که اخوان فرد، عضو کمیسیون تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی را که ملاقات کرده، او را تا منزلش در شهرک شهید محلاتی رسانده است.
من نیز ساکن این شهرک بودهام و جای خوبی برای زندگی است ولی در ذهن یک سیاستگذار یک ایراد ایجاد میکند و آن هم اینکه مردم همین افرادی هستند که در شهرک میبینیم. مردم همین افرادی هستند که وقت نماز در مسجد شهرک میبینیم. در صورتی که این طور نیست. واقعا به فاصله دو کیلومتر بیرون از شهرک یک زندگی دیگری در جریان است ولی آن سیاستگذار کمتر گذارش به خارج از شهرک میخورد.
مشکل دیگر این سیاستگذاران حجم بالای خوش بینی مخاطبانشان به آنهاست. یعنی مردمی که به این سیاستگذاران رای میدهند اغلب، با انگیزههای قوی مذهبی و سیاسی به آنها رای میدهند و ایشان را افرادی امین و مناسب میدانند و کمتر به سراغ وظایف شهروندان در دوران جدید یعنی پرسشگری میروند، کمتر مطالبه شفافیت دارند، کمتر به دنبال تناقضات احتمالی رفتاری و گفتاری فرد میروند.
پس مشکل، علاوه بر ندیدن بخش بزرگی از مخاطبان، این هم هست که مخاطبانی که با این سیاستگذاران در ارتباط هستند هم اغلب رابطه مرید و مراد با یک نماینده مجلس برقرار میکنند به جای اینکه واقعا موکل - وکیل یا شهروند - حاکم باشند. این یکی هم به نظرم محصول زندگی شهرکی است.
در شهرکهای این چنینی معمولا آن قدر افراد شبیه یکدیگر زندگی میکنند که اساسا نیازی به مراجعه به حقوق آپارتمانها نیست که مثلا ببینیم فرد تا چه ساعتی حق دارد صدای موسیقی را بالاتر از معمول نگاه دارد یا مثلا آیا برای استفاده از روف گاردن، نیازی به هماهنگی قبلی با مدیر ساختمان هست یا نه. ابدا چنین مسایلی وجود ندارد. زندگی خیلی ساده است و در نوع کمی لاکچریتر، همه چیز به صورت دوستانه حل میشود. بنابراین در این شهرکها کمتر صدای حقوق را میشنویم و بیشتر شیخوخیت و روابط دوستانه تعامل انسانها را تنظیم میکنند.
این افراد اگر قدری مثل حاج قاسم سلیمانی زندگی میکردند؛ احتمالا میتوانستند سیاستگذاران بهتری شوند. او نیز در یک شهرک زیست میکرد ولی دائم در سفر بود و از لبنان تا سوریه و عراق، انسانهای گوناگونی را میدید که با او متفاوتند اما خبث طینتی هم ندارند و دلشان هم برای آرمان و مملکتشان میسوزد. این گونه بود که دختری کم حجاب را هم دختر خود میدانست نه اینکه مخالف یک طرح مجلس را منافق بداند.