کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۰۹۴۶
تاریخ خبر:

صد سال صد قصه دیگر | ظهور و سقوط اعجوبه‌

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | سال ۱۳۷۳ بود که پس از اکران فیلم ایوب پیامبر، فرج‌الله سلحشور به دفتر گزارش فیلم آمده بود. در حال گپ‌و‌گفت با او بودم که بحث کشیده شد به محسن مخملباف که حالا به سینماگری جنجالی بدل شده بود. آماده شنیدن تندترین اظهارنظرها از سوی سلحشور درباره مخملباف بودم اما خب سلحشور که در زندان در دوره‌ای با او هم‌بند بوده بحث را به شکل دیگری شروع کرد: «‌مخملباف نابغه است. شک نکنید. در زندان دوره سی جلدی المیزان آیت‌الله طباطبایی را خواند و درباره‌اش بحث می‌کرد…» و خب بحث از اینجا شروع شد و به‌تدریج به سخت‌ترین انتقادات از مخملباف کشیده شد.

مخملباف کودکی سختی داشت. در جنوب تهران و برای امرار معاش خود و مادرش به سختی کار می‌کرد. در محیطی زنانه و بین مادر و خاله‌هایش بزرگ شد. در سال ۱۳۵۳ و در ۱۶سالگی به همراه دو دوستش که رویای عملیات چریکی و پلیسی را در سر داشتند (روح‌الله کفیلی و غلامحسین قزوینی‌نژاد) به یک پاسبان بخت‌برگشته در خیابان ایران با چاقو حمله می‌کنند تا او را خلع‌سلاح کنند. پاسبان می‌میرد اما مخملباف هم گلوله می‌خورد و با دخالت مردم محل دستگیر می‌شود!

او که سنش زیر سن قانونی است به ۵سال حبس محکوم می‌شود و در سال ۵۶ عفو می‌خورد. او در زندان با بهزاد نبوی آشنا می‌شود و پس از انقلاب در قالب گروه امت واحده به یکی از هفت گروهی بدل می‌شوند که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تاسیس می‌کنند. همین دوران است که باوساطت مادرش با مرحوم فاطمه مشکینی ازدواج می‌کند. در ۲۲سالگی. فعالیت فرهنگی او در سال‌های ۵۹ تا ۶۳ کاملا اصولگرایانه و تند است.

او در آن سال‌ها به شکلی خودجوش همراه امیرحسین فردی، مجید مجیدی، خسروجردی و علی رجبی و تاجبخش فنائیان و چند نفر دیگر حوزه اندیشه و هنر اسلامی را تاسیس کردند. در محل خانه رضا قطبی رئیس سازمان تلویزیون دوران پهلوی در خیابان فلسطین شمالی. این تشکیلات با گروه دیگری که توسط طاهره صفارزاده یکی دو سال قبل تشکیل شده بود در مجموع به تاسیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی انجامید.

از همین دوره است که مخملباف با فیلم دیدن‌های پیاپی و یادداشت برداشتن از این فیلم‌ها شروع به ساخت فیلم‌های ایدئولوژیک و اخلاقی و اسلامی می‌کند. توبه نصوح را در سال ۱۳۶۱ می‌سازد (در ۲۴ سالگی) با بازی فرج‌الله سلحشور. آیت‌الله جنتی در سال ۱۳۹۲ از این فیلم این‌گونه یاد کرده است:

خود من فیلم «توبه نصوح» را که سلحشور در آن نقش داشت و صحنه‌ها و جمله‌های آن را هیچ‌‌گاه از یاد نمی‌برم. در آن صحنه برزخی مظلومی که حقش در دنیا ضایع شده بود، پشت ظالم راه می‌رفت و به او می‌گفت حق من را بده. این صحنه تاثیر زیادی بر من گذاشت و من هنوز به آن فکر می‌کنم.

در این دوران مخملباف خشمگین و تندخو است و با نفوذی که در سازمان‌های فرهنگی حاکمیتی پیدا کرده توانست نسخه حضور ملک مطیعی و ایرج قادری و فردین در سینمای پس از انقلاب را بپیچد و فیلم برزخی‌ها را پایین بکشد. …«ما هنرمندان مسلمان شاگرد بهشتی و مطهری و شریعتی و رجایی هستیم و عاقبت همان‌ها را داریم.

ما عاشق شهادتیم و اگر شهید نشوم خسران عمر کرده‌ام.» امیرحسین فردی سردبیر فقید کیهان ورزشی نقل کرده است: «روزی در اتاقم نشسته بودم، دیدم یکی عربده می‌کشد و فحش‌های رکیک می‌دهد. آمدم بیرون دیدم محسن است. گفت: کلاهت را بگذار بالاتر. می‌پرسی چی شده؟ این فلان‌فلان شده داشت با آن دختر پشت درخت‌ها حرف می‌زد! گفتم اینها دانشجو هستند بالاخره همیشه حرف زده‌اند بعد از این هم حرف خواهند زد. گفت: یا جای من در حوزه است یا جای اینجور کارها.»

هارون یشایایی تهیه‌کننده یهودی فیلم اجاره‌نشین‌ها می‌گوید: یک روز دیدم تلفن دفتر زنگ خورد و یکی گفت: «من محسن مخملباف هستم… این فیلم (اجاره‌نشین‌ها) ضداسلام و ضداخلاق است… می‌خواهم به خودم نارنجک ببندم و بروم توی سینما، خودم را منفجر کنم.»
مخملباف در این دوران نمایشنامه موفق حصار در حصار را در تلویزیون اجرا می‌کند و فیلم استعاذه را می‌سازد و فیلمنامه توجیه و زنگها را می‌نویسد و بعد هم فیلم بایکوت را می‌سازد.

او در این دوران برگ برنده جبهه فرهنگی انقلاب محسوب می‌شود. در حوزه هنری در کنار مجیدی و چلیپا و پلنگی و خسروجردی و قیصر امین‌پور و سیدحسن حسینی و عموزاده‌خلیلی و چهره‌های دیگر بلوک هنرمندان مسلمان را در فضای فرهنگی ایران شکل داده بودند. تجمیعی بی‌نظیر که دیگر تکرار نشد. بعد از دو سه سال این جمع دیگر نتوانستند در حوزه هنری به کار ادامه دهند و متفرق شدند.

دغدغه اصلی مخملباف در کارهای این دوره‌اش حمله به ایده‌های ماتریالیستی و کمونیستی است. هرچند به‌تدریج تسلط تکنیکی مناسب‌تری هم پیدا می‌کند. با بایکوت بود که مجله فیلم به او توجه نشان داد. از سال ۱۳۶۵ ایده‌های ایدئولوژیک در فیلم‌هایش مدام کمتر و کمتر می‌شوند. او در این سال‌ها سوگلی بنیاد فارابی است. دستفروش،‌ عروسی خوبان و بایسیکل‌ران نمایش حیرت‌انگیز از اعتماد به‌نفس و توانایی‌های او به‌عنوان یک سینماگر بود.

توانایی‌اش در منقلب کردن تماشاگر موجب شد او در هیات یک نابغه مورد توجه ناگهانی تماشاگران سینمای ایران قرار بگیرد. مخملباف حالا نقش‌های دیگری از خود را به نمایش می‌گذاشت:‌ یک تئوریسین، ‌یک ایدئولوگ و یک نیمچه فیلسوف. در سال‌های ۶۴-۶۳ حرکت سیاسی علیه جریان راست اقتصادی که عمدتاً به ضدیت با بازار و تجارت خارجی منجر می‌شد، محور وحدت نیروهای جوان حزب‌اللهی شده بود و مخملباف خود را به‌عنوان یکی از چهره‌های شاخص آن جریان معرفی می‌کرد. عروسی خوبان و بایسیکل‌ران و دستفروش حاصل این نگاه بودند.

آتش مخملباف به‌تدریج تندتر و تندتر شد. سال ۶۷ رفت جشنواره لندن و در برگشت گفت که اروپا خیلی هم جای خوبی است! شب‌های زاینده‌رود و نوبت عاشقی را در یک‌سال (۱۳۶۹) ساخت که حتی پشتیبانانش در بنیاد فارابی را هم دستپاچه کرده بود. او در این سال‌ها از طرفی بنیان‌های نظری جمهوری اسلامی را هدف قرار می‌دهد(عروسی خوبان و شب‌های زاینده‌رود‌) و از سوی دیگر به‌شدت به دستمایه‌های جنسی و عاشقانه علاقه‌مند می‌شود (نوبت عاشقی، ‌هنرپیشه) چرا؟‌ در زندگی خصوصی‌اش چه تحولی رخ داده بود؟ کسی دقیق نمی‌داند. ادامه دارد…

کدخبر: ۴۲۰۹۴۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر