۱۰۰سال، ۱۰۰قصه| داستان خلبان منصور ستاری
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | منصور ستاری از چهرههای یکه نظامی ما در سالهای پس از انقلاب است. چهرهای که به فرماندهی نیروی هوایی رسید آن هم در سختترین دوران جنگ و در حالیکه اصلا خلبان نبود. این بدعت بزرگی در فرماندهی این رسته مهم ارتش ایران بود و همان وقت هم مخالفتهای فراوانی را به دنبال داشت. ستاری پس از گذراندن دانشکده افسری، تحصیلات خود را در رسته پدافند هوایی ادامه داده بود و در سال ۱۳۵۰ و در سن ۲۳سالگی برای گذراندن یک دوره یکساله کنترل رادار به آمریکا رفت.
ستاری در بازگشت به ایران در کنکور شرکت کرد و در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه تهران هم قبول شد اما حوادث سالهای انقلاب و تلاطمات بعد ازآن موجب شد تا ستاری هیچ وقت نتواند تحصیلاتش را کامل کند. وقتی جنگ شروع شد و در سردرگمی آن روزها ستاری توانایی سازماندهی خودرا نشان داد. برآورد دقیقش از امکانات و عملگرایی حیرت انگیزش در سروسامان دادن به پدافند هوایی در دوران جنگ او را پله پله ترقی داد تا این که به شکلی غافلگیر کننده و در سال ۱۳۶۵ با درجه سرهنگی و در سن ۳۷ سالگی بیآنکه خلبان باشد به فرماندهی نیروی هوایی رسید.
بزرگترین پشتیبانش در این صعود، سرتیپ خلبان عباس بابایی بود. مشهور است که بابایی در چند نوبت پیشنهاد فرماندهی نیروی هوایی را رد میکند و دست آخر با سفارش او دوست نزدیکش منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی میشود. بابایی میخواست به عملیات نظامی خود برسد و ستاری را حلال مشکلات نیروی هوایی میدانست. انتصاب ستاری چند سرهنگ خلبان نیروی هوایی را عصبانی ساخت اما در نهایت با پشتیبانی بابایی ماجرا حل شد.
ستاری در پست فرماندهی نیروی هوایی توانایی سازماندهی خود را به رخ کشید. او به عنوان یک نظامی کارکشته و فنی، به دنبال حل مشکلات هواپیماهای جنگنده دچار یک تنش بیپایان با صنایع دفاع که مسئولیت تعمیرات هواپیماها را بر عهده داشت شد و دست آخر به ابتکار شخصی خود تعمیرات هواپیماهای شکاری را زیر نظر متخصصینی که خودش از گوشه و کنار کشور پیدا کرده بود سروسامان داد تا آنجا که تا مرز دادگاهی شدن هم پیش رفت.
تسلط او بر حرفهاش کم کم توجه و علاقه مقامات بلند پایه نظام را به او و طرحهای نظامیاش برانگیخت. در این میان حادثه تلخ، شهادت عباس بابایی با شلیک اشتباهی پدافند هوایی ایران در سال ۱۳۶۶ بود که ستاری را به شدت تحت تاثیر قرار داد. بابایی که از ناحیه پشت سر هدف گلوله ضدهوایی نیروهای خودی قرار گرفته بود جنگنده خود را سالم روی باند فرودگاه مینشاند اما خودش شهید میشود. اندوه این اتفاق و فشار کار، ستاری را دچار بیماری خطرناک قلبی ساخت اما هرچه بود او با سماجت و پشتکار پروژه خودکفایی در نیروی هوایی را دنبال میکرد.
ستاری در سال ۱۳۶۹ نشان درجه یک را از دولت پاکستان دریافت کرد. او به دعوت همتای پاکستانی خود و در روز استقلال این کشور برای بازدید از پیشرفتهای هوایی پاکستان (که قویترین قدرت هوایی منطقه حتی برتر از ترکیه و اسرائیل محسوب میشد و ورزیدهترین خلبانها را در اختیار داشت) به پاکستان رفته بود. در بازدید از صنایع هوایی حکیمالله خان فرمانده نیروی هوایی پاکستان مبهوت نکته بینی و اشراف ستاری بر مسائل فنی و علمی نظامی شده بود و برای همین به درخواست او اسحاقخان رئیسجمهور وقت پاکستان نشان درجه یک دولت این کشور را به ستاری اهدا کرد.
ستاری در سال ۱۳۷۳ در هشتمین سال فرماندهیاش بر نیروی هوایی ایران در سال ۱۳۷۳ در حالیکه فقط ۴۶سال داشت در یک سانحه هوایی عجیب به همراه چند فرمانده دیگر نیروی هوایی (یاسینی و اردستانی و …) در حوالی اصفهان به شهادت رسید.