شبهات بیمورد درباره نرخ بیکاری
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | تازهترین دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهند که نرخ بیکاری طی یکسال اخیر به میزان یکوهشت دهم درصد کاهش یافته است. با این حال تقریبا همچون هر زمان دیگری که دادههای رسمی خبر از بهبود اوضاع اقتصادی میدهند، برخی صحت این آمار را زیر سوال بردهاند. اما این تردیدها که سه مورد آنها در ادامه آمده چندان قابل قبول نیستند.
* یک: تغییر تعریف نرخ بیکاری باعث کاهش نرخ بیکاری شده است: نرخ بیکاری پیش از این در میان جمعیت ۱۰ساله و بیشتر در نظر گرفته میشد اما مرکز آمار تصمیم گرفته که نرخ بیکاری را برای جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر بسنجد. با این حال سالهاست که همزمان با اعلام نرخ بیکاری برای۱۰ساله و بیشترها، نرخ بیکاری ۱۵ساله و بیشترها هم اعلام میشود. در نتیجه یافتن سابقه نرخ بیکاری بر اساس تعریف جدید کار سختی نیست. بر اساس تعریف جدید، نرخ بیکاری در تابستان پارسال ۱۲.۳درصد بوده و در تابستان امسال به ۱۰.۵درصد رسیده که از کاهش ۱.۸درصدی حکایت دارد.
* دو: دستکاری در آمار: اگر فردی واقعا اعتقاد دارد که در آمار دست برده میشود تا وضعیت اقتصادی بهتر به نظر برسد باید بتواند شرح بدهد که چرا برخی اوقات نرخ بیکاری بالا میرود؟ یا مثلا چرا دولت امسال تصمیم گرفته که در آمار دست ببرد اما سال گذشته و همزمان با افزایش تحریمها اجازه داد که عدد اعلام شده برای نرخ بیکاری افزایش یابد؟
یا اینکه چرا حالا دولت به جای اعلام نرخ ۱۰.۵درصدی برای بیکاری، نرخ ۹.۸درصدی را اعلام نکرد؟ قاعدتا در این صورت دولت میتوانست ادعا کند که نرخ بیکاری را تک رقمی کرده است. اصلا انگیزه دولت برای دستکاری نرخ بیکاری چیست؟ اینکه در میان جامعه جایگاه بهتری بیابد؟
آیا اصلا کسی در بدنه جامعه نرخهایی مانند تورم یا بیکاری را با جدیت دنبال میکند و بر اساس آن رای میدهد که دولت بخواهد با اعلام نرخهای نادرست، بر محبوبیت خود بیفزاید؟ به خاطر داشته باشید که براساس دادههای رسمی و با در نظر گرفتن میزان مشارکت اقتصادی و نرخ بیکاری، تنها حدود ۴۰درصد جمعیت (۱۵ساله و بیشتر) کشور مشغول به کارند. اگر دولت در آمار دست میبرد، قاعدتا باید شاهد ارقام امیدوارکنندهتری بودیم.
* سه: کاهش نرخ بیکاری در دوران رکود: سوال موجهی که در مورد نرخ بیکاری مطرح شده این است که چطور در دورانی که رشد اقتصاد ایران منفی است، نرخ بیکاری کاهش یافته است؟ مختصر و مفیدترین پاسخ را میتوان در کتاب «نظریه و سیاستگذاری پولی» نوشته «کارل والش» یافت که مینویسد:
«اگر نرخ تورم تحقق یافته از نرخ تورم انتظاری بیشتر باشد، نرخ واقعی دستمزد به طور نسبی کاهش یافته و در نتیجه استخدام افزایش مییابد.» به بیان دیگر، اگر دستمزدها تنها ۲۰درصد افزایش یافته اما قیمت کالاها۵۰درصد بیشتر شده باشد، در نتیجه قیمت نسبی نیروی کار کاهش یافته (چراکه به اندازه دیگر کالاها بالا نرفته) و در چنین شرایطی میتوان انتظار داشت که نیروی کار بیشتری استخدام شوند. در نتیجه شرایط تورمی، به کمک اشتغال آمده است.
اقتصاد ایران پس از مواجهه با شوکهایی سخت طی تقریبا دو سال اخیر، به تازگی نشانههایی از بهبود نسبی را بروز داده است. بهبودهای کوچکی که هرچند در زندگی روزمره محسوس نیستند (افزایش یک درصدی میزان اشتغال قاعدتا چندان قابل لمس نیست) اما باید آنها را به فال نیک گرفت و امیدوار بود که تداوم یابند.