کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۰۵۲۱۱
تاریخ خبر:

سیل بی‌اعتمادی همه‌مان را خواهد برد

روزنامه هفت صبح، سیامک رحمانی | حالا چند روزی از اظهارنظر یک کارشناس در صداوسیما و ادعای سمی‌‌ بودن شیر و لبنیات می‌گذرد. تکذیب‌های وزارت بهداشت و درمان و توضیحات سازمان دامپزشکی و دیگر نهادهای ذی‌ربط هم نتوانسته نگرانی‌ها را برطرف کند. نظر مردم را اگر در فضای مجازی در تاکسی و مترو و محافل خانوادگی دنبال کنید، قریب به اتفاق‌ معتقدند که شیر و لبنیات سمی‌ است و «اینها» دروغ می‌گویند. که بازهم یک فسادی در کار است و مسئولان می‌خواهند ماستمالی‌ و از مردم پنهانش کنند.

احتمالا کمتر آدم اهل مطالعه و واقع‌بینی است که بابت توضیحات قانع نشده باشد و هنوز لبنیات را سمی‌ بداند، اما این قشر در اقلیت‌اند و اکثریت مردم همان‌هایی هستند که جوک‌ها و فحش‌های شبکه‌های اجتماعی را دنبال می‌کنند، بدبین و بی‌اعتمادند و این بی‌اعتمادی را بازتولید می‌کنند.درباره این‌که جامعه چطور اعتمادش را از دست می‌دهد، قبلا زیاد گفته شده. متخصصان علوم انسانی و دلسوزان توضیحات مکرری داده‌اند و هشدارهایشان را فریاد کشیده‌اند.

اما وضع امروز جامعه شهادت می‌دهد که آن توصیه‌ها و آلارم‌ها کافی نبوده و کارایی نداشته و هنوز ادبیات رسمی ‌در جاده تخریب اعتماد اجتماعی حرکت می‌کند. این ادعا امروز بیش از همیشه قابل درک است. وقتی که مردم برای نپذیرفتن حرف مسئولان وزارت بهداشت و دیگران، بلافاصله دلیل می‌آورند که: «رئیس سازمان هواپیمایی هم چندروز داشت از نظر علمی ‌توضیح می‌داد، برخورد موشک به هواپیما شدنی نیست.»

اما دیدیم که اشتباه می‌گفت. از کاپیتان شهبازی تا دیگر متخصصان و مسئولانی که آمدند و به صد دلیل گفتند هواپیما خودش سقوط کرده، درست نمی‌گفتند. آنهایی که می‌خواستند بیندازند گردن بویینگ و افت سهامش را و سرمایه بالایش برای تبلیغات را دلیل خوبی برای ردکردن ادعاهای بیگانه عنوان کنند هم درست نمی‌گفتند. حالا چرا باید توضیحات و اصرار وزارت بهداشت و بقیه را باور کنیم که می‌گویند شیرها سمی ‌نیست؟ نه باور نمی‌کنیم! این بی‌اعتمادی را قبلا هم دیده‌ایم.

وقتی زلزله آمده بود و مردم می‌خواستند کمک کنند و نهادهای رسمی ‌و دولتی را قبول نداشتند. ترجیح می‌دادند به حساب علی دایی و فلان هنرپیشه و حتی فلان فرد خیری که دوستان در گروه‌های خانوادگی معرفی می‌کردند پول بریزند اما به حساب‌های رسمی ‌نریزند. فکر می‌کردند اینطوری مطمئن‌تر است و حتما به دست مستحق می‌رسد و خرج عطینا نمی‌شود… دلایل بی‌اعتمادی کم نیست.

همین دیروز عبدالله رمضان‌زاده، سخنگوی دولت اصلاحات موردی را یادآوری کرد که خیلی‌ها نشنیده بودند، این‌که بزرگ‌ترین سازمان بزرگ رسانه‌ای کشور‌«در هماهنگی با قاچاقچیان گوشت و مرغ به دروغ موضوع‌«گوشت‌های آلوده» را مطرح کرد و صنایع گوشت کشور و اغذیه‌فروشی‌ها را تا مرز ورشکستگی پیش برد. تمام ماجرا دروغ بود.» تقریبا مشابه همان اتفاقی که در مورد وجود روغن پالم در لبنیات رقم خورد. مسئله‌ قدیمی‌ و نه‌چندان مرگباری که برای مردم تبدیل به کابوسی دائمی ‌شد.

این بی‌اعتمادسازی تقریبا هیچ مرجعی را در جامعه بی‌نصیب نگذاشته. اگر در سال‌های قبل و زمان زلزله سازمان‌ها و نهادهای عمومی ‌مورد تردید بودند و مردم فکر می‌کردند، می‌توانند به چهره‌های اجتماعی و هنری اعتماد کنند، حالا همان هم نیست. ‌افتادن به جان سلبریتی‌ها و سیاست «سلبریتی خوب، سلبریتی مرده است»، کار را به جایی رسانده که حالا برای سیل سیستان، چهره‌ها هم کارکردشان را از دست داده‌اند. نه خودشان دل و دماغ حضور و جمع‌آوری کمک دارند، نه اگر بیایند خیلی از آنها استقبال خواهد شد.

به یکی از آخرین اپیزودهای بی‌اعتمادسازی هم اشاره کنم؛ پس از این‌که روزنامه‌ها و رسانه‌های مرجع در ماجرای سقوط هواپیما نتوانستند نقش خود را ایفا کنند و به عذرخواهی افتادند و جایگاهشان بازهم بیشتر پیش مردم لطمه خورد، حالا با جمع‌کردن برنامه‌های زنده از تلویزیون مواجهیم. آن‌هم به دلیل گاف‌های مکرر چند‌مجری کم‌تجربه و مهمان‌های افراطی.

رسانه ملی به‌جای این‌که به فکر جایگزینی و میدان‌دادن به مجری‌های باتجربه باشد، به‌جای این‌که کار حرفه‌ای را معیار قرار دهد و بگوید اگر به کسی توهین شد یا تهمتی زده شد، باید اجازه جوابگویی داشته باشد و برنامه باید این رفتارها را خودش نقد کند و اعتدال را رعایت کند، راه آسان و مخرب را در پیش گرفته. برنامه‌های ضبطی و مرده. برنامه‌های سانسورشده و اخته. القای این واقعیت به مخاطبان که ما نمی‌گذاریم شما واقعیت حرف‌ها را ببینید و خودمان آنها را برایتان قیچی می‌کنیم، نتیجه‌اش باز‌هم بی‌اعتمادی بیشتر است.

بی‌اعتمادی روی بی‌اعتمادی. مردم اگر به مرجعیت اجتماعی باور نداشته باشند، ممکن است از کمک‌هایشان در بلایا دریغ کنند. اگر سالم‌بودن شیر و لبنیات را باور نکنند، کمتر مصرف خواهند کرد و سلامت خودشان و بچه‌هایشان را به‌خطر خواهند انداخت. اما داستان اینجا تمام نمی‌شود‌. اگر مردم باورشان را از دست بدهند، مصیبت‌های بزرگتری در انتظارشان خواهد بود. ضربه‌های سنگین‌تری به خود خواهند زد. حیف که نمی‌خواهند باور کنند.

***پی‌نوشت: ماجرای سمی‌ بودن شیر و لبنیات قبلا هم به همین شکل مطرح شده بود و تکذیب شده بود و بخشی از افکار عمومی ‌را تخریب کرده بود. چرا دوباره این‌روزها باید تبدیل به موج شود؟

کدخبر: ۳۰۵۲۱۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر