سه روایت انتقادی درباره احمدینژاد و ضرغامی و یک بازیگر
روزنامه هفت صبح | یک: ضرغامی طبق معمول مخاطب را دچار حیرت ساخته است. به نظر میرسد این تخصصش باشد. گاه این حیرت را با عبورهای جسورانهاش از پروتکلها و خطهای قرمز ایجاد میکند و گاه با سخنان و حرفهایی که موجب سردرگمی مخاطب میشود. خب طبیعی است که به عنوان روزنامهنگار، ضرغامی را به عنوان چهرهای که همیشه میتواند خبرسازی کند و حرفهای خارج از چارچوبهای کلیشهای روانه کند دنبال میکنیم. درست مثل علی مطهری که او هم توان به چالش کشیدن هر ساختار صلب روایتی را دارد.
در واقع ضرغامی به شکلی اریژینال خارج از پروتکلهای رسمی و کسالت بار عمل میکند و خب این قابل تحسین است اما گاه این تحسین جای خود را به حیرتی عمیق میدهد. مثل همان گفتن داستان خرید از دستفروش و ماجرای سایز بزرگ و این چیزها که در فضای مجازی دست به دست میشد. دیروز ضرغامی به فارس رفته. او وزیر میراث فرهنگی و گردشگری است و این انتظار میرود که او بر حفظ و تقویت زیرساختهای میراث وگردشگری تاکید کند.
او نه وزیر اقتصاد است و نه وزیر کشاورزی. وظیفه او حل مشکلات کشاورزان منطقه پاسارگاد نیست. فقر مردم منطقه به او ربطی ندارد. او اگر بر وظیفه خودش تمرکز کند خود به خود برخی از مشکلات مردم هم حل میشود. پس بگذارید از گفتن چنین جملهای توسط او شگفتزده شویم. وقتی او در ماحصل بازدیدش از پاسارگاد میگوید: «امروز مردم پاسارگاد بهدلیل مقبره کوروش نمیتوانند کشاورزی کنند، چاه بزنند، باید این مشکلات برطرف شود و قوانین حریمها مقداری انقباض پیدا کند.»
این در حالی است که خودش چنددقیقه بعد این روایت را این طوری ادامه میدهد: «مقام معظم رهبری سالها پیش در سفری که به استان فارس داشتند، فرمودند؛ اگر گردشگری درست کار کند این استان هیچ نیازی به هیچ بودجهای ندارد.» میبینید توقع ما از شما همین است. مشکلات کشاورزان میتواند در تعارض بامسئله گردشگری قرار بگیرد. اما شما باید منافع گردشگری را مد نظر داشته باشید. شما باید به جاذبه گردشگری پاسارگاد بیفزایید. باید تلاش کنید زمینهای پاسارگاد انبساط پیدا کنند.
حریمش گسترش پیدا کند. وظیفهتان این است حتی اگر جاذبه گردشگری،کشاورزی این منطقه را تحتالشعاع خود قرار دهد. شاید اصلا به این نتیجه برسید که کشاورزی منطقه را میشود کوچک کرد یا حتی ….! بزرگ بیاندیشید آقای ضرغامی . مسئله گردشگری مسئله ویژهای است. با صله ارحام و دستگیری از مستمندان ماجرا حل نمیشود. این نوع خدمات را به دیگران بسپارید.
دو: سفر احمدینژاد به دوبی برای بازدید اکسپو حجمی باورنکردنی خبر در رسانههای آن سوی آب تولید کرده است. رئیسجمهور سابق و عضو مجمع تشخیص مصلحت همراه با همسر و چند تن از یاران قدیمیاش بیاعتنا به شرایط متشنج منطقه عازم دوبی شده و فارغالبال در نمایشگاه گردش کرده و با ایرانیهای مقیم دوبی و همینطور شهروندان خارجی (از همه نوع مرد و زن و برنزه و بلوند!) عکس گرفته و معاشرت کرده و مثل همیشه دغدغهای درباره نوع بازتاب این گشت و گذار نداشته.
انگار اصلا این سفر را رفته که چنین واکنشها و بازتابهایی را به وجود بیاورد. در دو سه سال گذشته در فضای مجازی چنین حرکاتی را از احمدینژاد دیده بودیم. مثل دقتش در بازیهای فوتبال آمریکایی و یا در مورد چهرههای موسیقی رپ آمریکا و یا نامهها و توئیتهای مشهورش و خب سفر به دوبی هم اینگونه ارزیابی میشود. و البته بازتابها گاه غیرمنصفانه هم میشوند. مثلا اینکه چرا احمدینژاد رفته هتل ۵ ستاره و از این جور چیزها.
اما صادقانه بگویم که شیوه حضور احمدینژاد در وقایع و حوادث قابل مطالعه است. او با این نوع سفر کردن درکی دقیق از مردم؛ مردم عادی چه در ایران و چه در خارج از کشور پیدا میکند که برای خیلی از مقامات ما دور از دسترس است. در جریان سفرهای مسئولان به مناطق محروم آنها در میان اقشاری حاضر میشوند که شاید کمتر دیده شوند اما نکته اینجاست که احمدی نژاد به شکلی ویژه در کانون اتفاقاتی است که مختص طبقه متوسط است.
طبقهای که معمولا مسئولان حاکمیتی ترجیح میدهند نادیدهشان بگیرند. یادم است که احمدینژاد مثلا سرعصر میرفت پارک شهر. این موجب شده که او به درک متفاوتی از طبقه متوسط ایران برسد. البته آیتالله رئیسی هم یکی دوبار قبل از ریاستجمهوری این ایجاد رابطه با طبقه متوسط را آزموده بود. مثل رفتن ناگهانی به کتابفروشیهای خیابان انقلاب.
سه: بیوک میرزایی بازیگر خوش معاشرتی است. بین مردم شناخته شده است بهخصوص به خاطر صدای گرم رادیوییاش و این که کلی خاطرات و داستان از پشت پرده سینما و تلویزیون دارد و معمولا آماده است تا آوازی را هم ضمیمه یک برنامه زنده بکند. رقمی هم که برای حضور در برنامه زنده درخواست میکند به نسبت امتیازاتش خیلی زیاد نیست. فکر کنم کمتر از ۱۰و یا کمتر از ۵ میلیون باشد.
دوستی میگفت از یک خانم بازیگر قدیمی سینما (خانم ش.م) که در دهه هفتاد شهرتی داشتند، خواستهاند در یک برنامه زنده حضور پیدا کنند و ایشان در پاسخ چند ده میلیون تومان تقاضا کردهاند. آن هم در حالیکه حضور احتمالیاش هم در آن برنامه زنده آورده چندانی نخواهد داشت. نه جمالی از دوران جوانیشان مانده و نه محبوبیتی و نه خاطرات ویژهای و نه دهن گرمی! پس میبینید که بیوک میرزایی در مقایسه با این خانم مثلا چه گزینه درجه یکی است برای برنامه سازان تلویزیونی در برنامههای زنده.
اما خب همین وفور حضور و قرار گرفتن در موقعیتهای تکراری برنامههای زنده موجب میشود تا او آن سوتی حیرتانگیز پریروز را در روی آنتن زنده بدهد. قراردادن بیوک میرزایی در برابر عکس حجتالاسلام محسنی اژهای کار خبطی بوده است. و خب این خبط موقعیت جالبی را هم ایجاد کرده. این که یک بازیگر درباره نفر سوم کشور به لحاظ جایگاه حقوقی، چنین عبارت ناخوشایندی را بر زبان بیاورد و با واکنش سختگیرانهای روبهرو نشود.