سرپاس مختاری؛ هنرمند وظیفهشناس آدمکش!
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | هنوز داستانی که با تیمورتاش شروع کردیم چندتا پازل مبهم دیگر دارد. به جز پزشک احمدی و ژنرال آیرم و آقابکف. اینبار بیایید درباره سرپاس مختاری حرف بزنیم.مختاری به روایتی متولد اصفهان و در روایتی دیگر متولد تهران و در روایتی متولد کرمانشاه است.او سومین رئیس شهربانی یا همان نظمیه در دوران رضاشاه بود.
پس از فضل الله زاهدی که توسط رضاشاه برکنار شد و ژنرال آیرم که اولین سازمان امنیت را برقرار کرد و سپس از کشور گریخت،سرپاس رکنالدین مختاری از ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰ پست مخوف ریاست شهربانی و همزمان ریاست پلیس مخفی را برعهده داشت و قبل از آن هم مدتی به عنوان معاون آیرم فعالیت کرده بود.
اما عجایب زندگی او همین بس که از بهترین ویولونیستهای تاریخ موسیقی ایران است و زمانی دست به این ساز برد که بسیاری در ایران ویولن را نمیشناختند. آثار او در عرصه موسیقی آنقدر نفیس است که بسیاری از بزرگان موسیقی به اجرای کارهای او در برنامههای زنده پرداختهاند و البته در سالهای پس از انقلاب به شدت هم مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
او یک کلکسیون کامل از جمع اضداد بود. هنرمندی کامل در موسیقی و یک علاقهمند حرفهای پرورش گل و گیاه و با یک بیاعتنایی حیرتانگیز به مال دنیا و ثروت و جنس مخالف اما در عوض عنصری بسیار خشن،مستبد،تمامیت خواه و دشمن شماره یک هرگونه آزادی مدنی! مشهور بود در هر حکم دادگاه درباره متهمان که از نظر او خفیف به نظر میرسید شخصا اعمال نفوذ کرده و حکم را تشدید میکرد.
از آن طرف برخلاف آیرم هیچگونه فساد مالی و اخلاقی در کارنامهاش وجود نداشت. نه مالی غیرمجاز اندوخت و نه از نفوذش برای رسیدن به اهداف شخصی سود جست. او سیستم سانسور و جاسوسی و شنود را که آیرم برپا کرده بود توسعه داد و نفس مطبوعات را به شکل کامل گرفت. دستگاه سانسور با قدرت تمام مطالب را قیچی و حذف میکرد و نویسندگانشان را راهی زندان قصر!
او حتی سیستم بازرسی مراسلات و نامههای شهروندان معمولی را نیز به پا کرد و در وسواس حرفهای خطرناکش حتی برای سفرهای درون کشوری و از شهری به شهر دیگر هم دریافت مجوز را الزامی کرد! فرخی یزدی و سید حسن مدرس دو تن از مهمترین قربانیان دوران صدارت مختاری بر شهربانی ایران هستند و به جز آنها او در مرگ تیمورتاش و سردار اسعد هم که در دوران ریاست آیرم بر شهربانی اتفاق افتاد نقش داشته است.
او یک ماشین کشتار و از بین بردن مخالفان بود.رضاشاه که با آغاز ریاست آیرم پای به مسیر تبدیل به یک دیکتاتور مخوف گذارده بود در دوران سرپاس مختاری به یک مستبد به تمام معنا و مطلق العنان بدل شده بود. در روزهایی که تیمورتاش و سردار اسعد در موج سوءظن رضاشاه کشته شده بودند،آیرم خیانت کرده و فرار کرده بود و محمدعلی فروغی پس از غائله مسجد گوهرشاد و حمایتش از متولی مسجد گوهرشاد (که پدر دامادهایش بودند) به گوشه انزوا افتاده بود،مختاری عملا به نفر دوم کشور تبدیل شده بود.
او چنان اعتماد رضاشاه را جلب کرده بود که وقتی با یورش متفقین در آستانه خلع از سلطنت قرار داشت و در کاخ مرمر به انتظار ورود متفقین نشسته بود خانوادهاش را به سرپاس مختاری سپرد تا آنها را به اصفهان ببرد. پس از شهریور بیست ، مختاری هم یکی از کسانی بود که با همت ایراندخت تیمورتاش بازداشت و دادگاهی شد .
اما در حالی که پزشک احمدی به اعدام محکوم شد حکم مختاری فقط هشت سال حبس بود که در نهایت پنج سال از آن را هم در بهترین شرایطی که یک زندانی میتوانست تصور کند گذراند و آزاد شد و بعد به عضویت شورای موسیقی رادیو درآمد و شاهد تجلیلهای دورهای و متناوب از خودش و کارهایش بود و در نهایت در سال ۱۳۵۰ و در سن ۸۲ یا ۸۴ سالگی در تهران درگذشت.