کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۹۱۹۸۲
تاریخ خبر:

سرنوشت عجیب سرلشگر ناصر مقدم

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در حالیکه در آذر و دی و بهمن‌۵۷ ، بسیاری از سران حکومتی کشور را ترک کردند به شکلی باور نکردنی دو ژنرال که هرکدام در دوره‌ای ریاست ساواک را برعهده داشتند در تهران ماندند و به نوعی فکر می‌کردند که از مجازات درامان خواهند بود. تیمسار پاکروان و سرلشگر ناصر مقدم. پاکروان که فردی تحصیل کرده و بسیار منظم و با دیسیپلین بود در نیمه اول دهه چهل ریاست ساواک را برعهده داشت و خب این متناظر شد با قیام ۱۵ خرداد و بعد لایحه کاپیتولاسیون و تبعید آیت‌الله خمینی.

مشهور است که پاکروان مخالف برخورد قهری با آیت‌الله خمینی بوده و چه در دوران بازداشت ایشان در پادگان عشرت‌آباد و چه در اقامت اجباری و تحت نظر آیت‌الله خمینی در منزل بازاری سرشناس حسین روغنی در قیطریه‌، جلسات متعددی با آیت‌الله خمینی برگزار کرده بود و هم او بود که زمینه تبعید آیت‌الله به ترکیه به جای زندان و یا احتمالا اعدام را فراهم کرد. شایعه است که نامه ۵ مرجع تقلید برای تایید مرجعیت آیت‌الله خمینی و رهایی از مجازات اعدام با هماهنگی پاکروان انجام شده البته سندی در این مورد در دست نیست.

پاکروان در سال ۱۳۴۴ از ساواک رفت و جای خودرابه نعمت‌الله نصیری داد‌. روایت است که محمدرضا از شیوه برخورد ساواک در قیام مذهبی سال‌های ۴۱ تا ۴۳ راضی نبوده و فرد قاطع‌تر و سنگدل‌تری را برای این پست در نظر داشته است. و از این پس است که دوران وحشتناک ساواک زیر نظر نصیری و بعدها با حضور پرویز ثابتی در اداره سوم پایه‌ریزی می‌شود. پاکروان ۲۷ بهمن ماه ۱۳۵۷ دستگیر می‌شود و قریب دوماه در حبس می‌ماند و پس از محاکمه در ۲۲ فروردین اعدام می‌شود. جرم اصلی او وقوع قیام ۱۵ خرداد در دوران ریاستش بر ساواک بود‌. همان اتفاقی که موجب برکناری او از ساواک شده بود. او به هنگام اعدام ۶۷ ساله بود.

اما در سال‌های ۴۵ تا ۴۹ ناصر مقدم رئیس اداره سوم ضد خرابکاری بود. او در سال ۵۰ به ارتش می‌رود و پرویز ثابتی جانشین او در اداره سوم می‌شود. و خب از این پس اداره سوم ضد خرابکاری در دوره ثابتی به شکنجه‌گاه مخوف ساواک بدل می‌شود. مقدم در خرداد ۵۷ به ریاست ساواک می‌رسد و سعی می‌کند با هماهنگی با آمریکا و سازمان سیا در دوران کارتر، به ساواک سروشکل انسانی‌تری بدهد. این فعالیت او همزمان است با اوج گیری انقلاب. او به تدریج نیروهای خشن را از ساواک خارج می‌کند. چه به حکم بازنشستگی و چه بازخریدی.

او با سالیوان در سفارت آمریکا هماهنگ عمل می‌کند و هنگام حضور ژنرال هایزر در تهران ملاقات‌هایی با او انجام می‌د‌هد که محوریت اصلی آنها تلاش برای حفظ ارتش و جلوگیری از به قدرت رسیدن کمونیست‌ها بود. او یکی از مخالفین شدت عمل در برخورد با تظاهرات ضد حکومتی بود و در پاییز و زمستان ۵۷ ملاقات‌های متعددی با بازرگان و سنجابی برای در دست گرفتن دولت انجام داد و یکی از مشوقین حضور شاپور بختیار و خروج محمدرضا از کشور بود.

او در این دوران ملاقات‌های شگفت‌انگیزی با آیت‌الله بهشتی، سرلشگر قره‌نی، هاشم صباغیان و حتی طبق روایتی با آیت‌الله مطهری و آیت‌الله منتظری و آیت‌الله طالقانی انجام می‌دهد که هدف همه شان جلوگیری از هرج و مرج در ساواک، نیروهای امنیتی و ارتش بوده است. رئیس کارگزینی ساواک سال‌ها بعد در گفت و گو با یک مجله داخل کشور روایت می‌کند: خواسته ساواک‌ این بود که مملکت به دست جبهه ملی بیفتد. حتی زندانیان را هم آزاد کردند و زندان‌ها خالی شده بود و کسی داخل زندان نماند.

مقدم کسانی را که سابقه سوء داشتند و در کمیته مشترک بودند و اذیت و آزاری در شهربانی رسانده بودند به خارج از کشور فرستاد و گفت بهترین شرایط این است که مخفی بمانید. همه را هم بازخرید کرد و دستور داد که بروند. در یکی از جلسات که همه مدیران و مشاوران حضور داشتند، برخی از همکاران ما به مقدم گفتند پس چرا خودت می‌مانی؟ او هم جواب داد: «معمولاً ناخدای کشتی آخرین نفری است که خود را غرق می‌کند؛ من ناچار به ماندنم.»

او پس ازپیروزی انقلاب برای حفظ ساختار ساواک با مهندس بازرگان به توافقاتی می‌رسد. عباس امیر انتظام می‌گوید: «اوایل هفته دوم فروردین‌ماه ۱۳۵۸ سپهبد ناصر مقدم به دیدنم آمد تا در جلسات متوالی بخشی از اسرار پشت پرده ساواک را برای دولت انقلاب بازگو کند. آنچه را که او برای من تعریف کرد پیرامون ماجرای جاسوسی تیمسار مقربی بود. »

و خب در همین نخست وزیری است که مقدم بازداشت و دو روز بعد محاکمه می‌شود. مقدم در دادگاه خواستار غیرعلنی‌شدن مذاکرات بود که با مخالفت رئیس دادگاه مواجه شد. او در دادگاه بیش از چند جمله نگفت و اظهار داشت:«از آنهایی که در بند زندان‌های ساواک بودند سؤال کنید که من همه گونه همراهی و مساعدت با آنها کردم. در سیستم گذشته، وضع طوری بود که هیچ کس جز دستوری که از مافوق می‌گرفت، نمی‌توانست کاری بکند.»

ناصر مقدم در سن ۶۱ سالگی و تنها دقایقی پس از محاکمه با حکم خلخالی در برابر جوخه اعدام قرار گرفت، درحالی‌که هنوز امید داشت سران دولت موقت به دادش برسند. زواره‌ای دادستان وقت انقلاب در این مورد می‌گوید :«مهندس بازرگان نامه‌ای خطاب به من نوشته بود و مرا قسم جلاله داده بود که هر زمان خواستند سپهبد مقدم رئیس ساواک را بازجویی و محاکمه کنند، به ایشان خبر دهم تا بیایند و شهادت بدهند که مقدم چه خدماتی به مملکت کرده است».

خلخالی هم می‌گوید : «بازرگان با خط خود به دادگاه نوشته بود وقتی که شاهپور بختیار و ناصر مقدم را برای محاکمه احضار می‌کنید، مرا هم به عنوان شاهد دادگاه احضار کنید. همه می‌دانیم با مزاج نازک‌نارنجی‌ای که بازرگان داشت، نمی‌توانست در دادگاه علیه آن دو مطلبی بگوید و اقامه دعوا کند. او می‌خواست آن دو را تبرئه کند، به همین دلیل ما را تلفن‌پیچ کرده بودند. خدا رحمت کند دکتر بهشتی را. تلفنی به من گفت که زن و بچه ناصر مقدم در خانه من تحصن کرده‌‌اند. البته این سفارش‌ها و توصیه‌ها پس از تمام‌شدن کار ناصر مقدم بود و ما او را عصر همان روز اعدام کرده بودیم! » مقدم و پاکروان در یک رو ز اعدام شدند.

کدخبر: ۳۹۱۹۸۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر