سرخوردگیهای کوچک از ستارههای بزرگ سینما
روزنامه هفت صبح | این چندمین مطلبی است که درباره بازیگری در سینمای ایران مینویسیم.شاخهای از سینما که به نظرمان شهرتی بیش از اندازههای واقعیاش بهدست آورده در حالی که بیش از آنچه بازی خوب ببینیم بازیهای معمولی و حتی ضعیف در این سینما مشاهده میکنیم و بازیگرهایی که در نقشهایی اشتباه ظاهر شدهاند.این لیستی است از سرخوردگیهای ما در بخش بازیگری.
نامهای بزرگی در این فهرست هستند.تمرکز بیشتر روی انتخاب بازیگر است.نقشهایی که با تفاهم کارگردان و بازیگر شکل میگیرند و تماشاگر را راضی نمیکنند.یادمان باشد انتخاب بازیگر برای نقشها خودش یک فن جداگانه است.
همان چیزی که به آن کستینگ میگویند.فنی که مثلا مانی حقیقی،روح الله حجازی، شهرام مکری و تا اندازهای اصغر فرهادی درآن زبده هستند. مهرجویی و توکلی و کرمپور نیز در آثار قبل از دهه ۹۰ خود این مهارت را نشان داده بودند.این فهرست ۱۲ نفره را ببینید.با این اشاره که قبلا مثلا به جوابگو نبودن بازی پیمان معادی در ناگهان درخت اشاره کرده بودیم.
* یک: نفر اول این لیست متاسفانه عزتالله انتظامی است. نقش او در هزار دستان گنگ و نامفهوم است و گریم سنگین و مبالغهآمیز بر چهرهاش و دوبله موثر منوچهر اسماعیلی هیچ چیزی از عزتالله انتظامی برای دیدن باقی نگذاشته است. بهخصوص اگر نقش او را مثلا با بازیهای متنوع و پرجنب و جوش علی نصیریان و داود رشیدی و محمد علی کشاورز و البته جمشید مشایخی مقایسه کنید.انتظامی هزاردستان باید در کارنامه استاد نادیده گرفته شود.
* دو: ترانه علیدوستی در چهارشنبهسوری. علت انتخاب علیدوستی برای نقش یک دخترک ساده دل با لهجه روستایی و نوعی پرت بودن در رفتار و شیوه خاص راه رفتنش که انگار از راه رفتن فاطمه معتمد آریا در گیلانه کپی شده بود یکی از بدترین گزینهها در کارنامه اصغر فرهادی است.
* سه: پولاد کیمیایی در جرم. مسعود کیمیایی نالیده بود که بازیگران پس از انقلاب رفاقت بلد نیستند و آماده هستند هر نوع همکاری را از بین ببرند. شاید اشارهاش به زوج عربنیا و هدیه تهرانی در سلطان باشد که هرکدام بنا به دلایلی همکاری با کیمیایی را ادامه ندادند تا کارگردان مجبور شود در فیلمهای بعدیاش از جوان اولهای دیگری استفاده کند.چهار فیلم با شرکت محمدرضا فروتن و بعد شیفت آرام به روی پولاد کیمیایی. تا آنجا که فیلم پرهزینهای مثل جرم را کاملا در پای پسر خود قربانی میکند. انتخاب پولاد کیمیایی به عنوان جوان اول انتخاب اشتباهی از مسعود کیمیایی بوده. پولاد به عنوان کارگردان و در فیلم معکوس نشان داد که میتواند موفقتر باشد.
* چهار: حامد بهداد در شبانه. گریم سنگین برچهره حامد بهداد اصلا اجازه نمیدهد که کسی او را ببیند! یکی از تلف شدهترین بازیهای بازیگری که به شیوه برونگرایانهاش مشهور است و اینجا به یک مدل گریم در سنین پیری بدل شده که حرکات سنگین و کلافهکننده و بهشدت کندی انجام میدهد.
* پنج: نیکی کریمی در پری. نیکی کریمی در فیلم سارا یکی از درخشانترین نقشآفرینیهای خود را انجام میدهد اما انتخابش برای فیلم پری اشتباه بزرگی از سوی داریوش مهرجویی بوده است.نیکی کریمی حداقل در آن سالها با ایفای نقشی که نوعی شوریدگی باطنی را باید به نمایش میگذاشت ریسک بزرگی بود که جواب هم نداد.یکی از نقاط ضعف فیلم پری بازی برونگرایانه نیکی کریمی در نقشی است که نیاز به تامل و آرامش بیشتری دارد.
* شش: مهران مدیری در پل چوبی. شگفتانگیز است که سختترین و مشکلترین لحظات فیلم خوب پل چوبی دقایقی است که مهران مدیری در فیلم حضور دارد.مدیری در آن سالها در اوج شهرت است اما شکل بازی او در لحظاتی که در فیلم حضور دارد حرکت فیلم را کند میکند.به نظر میرسد مدیری استانداردهای بازیهای تلویزیونی خود را به درون سینما منتقل کرده است و این وقتی در تضاد با بازی به شدت کنترل شده مهناز افشار و بهرام رادان قرار میگیرد توی ذوق میزند و باعث افت کیفیت فیلم میشود.
* هفت: بیتا فرهی در اعتراض.این یکی از غیرمنصفانهترین موارد در این لیست است اما باید به آن اشاره کرد.بیتا فرهی در اعتراض در نقش یک زن سبزی فروش ظاهر میشود اما خب بینی عملکرده،چهره شیک و صدای شیکتر خانم فرهی که یک ته لهجه دور آمریکایی را نیز در خود دارد انتخاب او را برای این نقش سخت زیر سوال برده است.
* هشت: پرویز پرستویی در آب و آتش. پرستویی متخصص بازی در نقشهای دراماتیک و کمدی است.اما وقتی که فیلمی از او نقش یک راوی خنثی و یک ناظر ژرف را میخواهد او نمیتواند انتظارات را برآورده کند. در فیلم آب و آتش او یک نویسنده بیپول است که سر راه یک دختر خیابانی با بازی لیلا حاتمی قرار میگیرد و درگیر زندگی او میشود. اما داغ بودن داستان فیلم و جنجالی بودن کاراکتری که توسط لیلا حاتمی ایفا میشد موجب شده بود تا جیرانی بازی خنثی و محافظهکارانهای را از پرستویی طلب کند که خب پرستویی متخصص بازیهای برونگرایانه است و طبیعتا از پس نقش بر نیامده بود.
* ۹: محسن کیایی در ماجرای نیمروز ۲٫ نوع بیان و گریم محسن کیایی کار تماشاگر را برای همدلی با او بسیار سخت کرده بود در حالی که او ایفاگر یکی از دراماتیکترین نقشهای این فیلم هم بوده است. حاصل متاسفانه ناامیدکننده است.کیایی برای این نقش مناسب نبود.
* ۱۰: اندیشه فولادوند در سربازهای جمعه.اولین فیلم بازیگر و شاعر پراستعداد این روزهای ما در یک کلام ناامیدکننده و آزارنده بود.تلاش اندیشه برای کلفت کردن صدای خود و نمایشش در قالب یک زن اثیری با شکست کامل روبهرو میشود.
* ۱۱: سیامک صفری در خون شد. صفری در تئاتر یک نابغه است اما جلوی دوربین گویی شانس زیادی ندارد. شیوه بازی او در صحنههایی که روبهروی سعید آقاخانی است موجب توقف فیلم میشود.
* ۱۲: سوفی کیانی در دیشب بابا تو دیدم آیدا.داستانی که مرجان شیرمحمدی نوشته بود آنقدر دلنشین است که وقتی فیلمی را که صدرعاملی بر مبنای آن ساخته میبینی به شکل کامل جا میخوری! یکی از دلایل ناکارآمدی فیلم انتخاب بازیگر اول این فیلم است. دختری با چهرهای بیش از حد مثبت که به جای نشان دادن آن تلاطمات روحی عمیق قهرمان داستان بیشتر نشاندهنده نوعی دغدغههای سطحی در اندازههای اخلاقیات دانشآموزی است. از قرار انتخاب بازیگرها به عهده هانیه توسلی بوده که خب نتیجه خوبی به بار نیاورده است.