کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۵۹۷۱۳
تاریخ خبر:

زندگی در سایه ترس از مرگ و ترس از شکنجه

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | زندگی علی‌اکبر داور واقعا غم‌انگیز است. زندگی در سایه ترس ازمرگ و ترس از شکنجه آن هم در حالی که همه او را مهم‌ترین دولتمرد ایران می‌دانستند. بگذارید از کمی عقب‌تر شروع کنیم. علی‌اکبر داور مثل تیمورتاش و محمد‌علی فروغی و نصرت الدوله از یاران متنفذ و تحصیلکرده رضاشاه بود. شاهی که خودش تحصیلات و دانش آنچنانی نداشت و به شدت به این سه چهار نفر وابسته شده بود هرچند هر چهار نفر را از خود راند و منزوی و گاه نابودشان کرد.

داور متولد ۱۲۶۴ در تهران بود اما والدینش اصالتا اهل چهاردانگه ساری بودند. او در تهران تا ۲۵سالگی درس قضاوت خواند و دادستان شد و در یک موقعیت خاص و در سال ۱۲۸۹ برای سرپرستی فرزندان چندتاجر مشهور تبریزی که برای تحصیل به سوئیس می‌رفتند او هم عازم این کشور شد و در آنجا طی ۱۱سال اقامت دکترای حقوق گرفت. سال ۱۳۰۰ به ایران بازگشت به این امید که حکومت در دست دوست قدیمی‌اش سید ضیا باشد اما خب سیدضیا رفته بود و قوام نخست‌وزیر بود.

اما در ملاقات با سردار سپه حمایت او را به سمت خود جلب کرد.به مجلس رفت و از حکومت رضاخان طرفداری کرد و در سال ۱۳۰۵ وزیر عدلیه شد و ناگهان انقلاب اداری و پرسروصدای خودرا در عدلیه شروع کرد که جنجال‌های فراوانی به همراه داشت. او همگان را مجبور کرد که معاملات خودرا در دفاتر رسمی ثبت کنند که برای بسیاری که به شیوه‌های سنتی خو کرده بودند غیرقابل قبول می‌نمود.سال ۱۳۱۱ او مجبور شد بساط محاکمه دوتن از دوستان و یارانش را فراهم کند.

یعنی محاکمه تیمورتاش به جرم زدوبند با شوروی و همینطور محاکمه نصرت الدوله. این دو اتفاق علی اکبر داور را به شدت بیمناک جان خود ساخت. او حتی یکبار در زندان به ملاقات تیمورتاش هم رفت اما نتوانست از قتل او جلوگیری کند. خبر قتل سردار اسعد توسط عمال رضاشاه و به مباشرت ژنرال آیرم داور را در وحشتی بی‌انتها فرو برد.او در کابینه فروغی در سال ۱۳۱۲ و در اوج استبداد و دیکتاتوری لجام گسیخته رضاشاه، جانشین سیدحسن تقی‌زاده به عنوان وزیر مالیه شد.

او برای لغو پیمان نفتی دارسی فعالیت کرد و به کمک حسن تقی‌زاده این پیمان را لغو و بعد از چندی این معاهده را در شکل جدیدی دوباره با طرف انگلیسی برقرار کرد.سیاست اصلی او پیدا کردن شرکای تجاری به جز انگلیس و شوروی بود و برای همین در باغ سبز را به سوی آلمان و آمریکا گشود. افزایش مراودات اقتصادی با آلمان هیتلری و دعوت از رئیس بانک مرکزی آلمان به ایران نشانه‌های دلبستگی او به آلمانی‌ها بود.

از طرفی او امتیاز نفت شمال را نیز به آمریکایی‌ها بخشید آن هم درست در زمان قطع رابطه سیاسی ایران و آمریکا. جالب اینکه آمریکایی‌ها خودخواسته از این پروژه کنار کشیدند چراکه آن را مقرون به صرفه نیافتند.در سال ۱۳۱۴ وقتی محمد علی فروغی هم در حاشیه‌ها و جنجال‌های پس از فاجعه مسجد گوهرشاد از کار برکنار و تبعید شد داور فهمید که فقط خودش مانده است و باید منتظر فرجام شوم خودش باشد.

در همین دوران آیرم هم این موضوع را فهمیده بود و با زیرکی به آلمان گریخته بود. داور اما فرصت فرار نداشت و روحیه‌اش به شدت متزلزل شده بود. همنشینی مداومش با رضاشاه که از شدت خودرایی و غضبناکی پهلو به پهلوی پادشاهان سنگدل افسانه‌های هزارویک‌شب می‌زد خواب آرام رااز چشم داور گرفته بود.

در نهایت در اثر ماجرای توقف صدور پنبه به شوروی و امتیازات زیرکانه‌ای که روس‌ها سر این موضوع از ایران گرفتند داور با خشم موهن رضاشاه روبه‌رو شد که طبق روایتی او را با کتک از کاخ بیرون می‌اندازد. دکترای حقوق از سوئیس،‌وزیر عدلیه و وزیر مالیه در چندین دولت و بانی اصلاحات حقوقی گسترده در محاکم و وزارت عدلیه و نماینده سخنور ایران در جامعه ملل ،‌دیگر این حجم توهین و تحقیر را نتوانست تحمل کند.

می‌گویند داور پس از آنکه مورد بی‌مهری رضاشاه قرار گرفت به خانه رفت. مقداری تریاک در الکل حل کرد، خورد و خوابید. فردا که جنازه او را در بستر یافتند نوشته‌ای هم در کنار تختش بود حاوی دو بیت شعر از کلیم کاشانی.داور هنگام خودکشی تنها پانزده تومان پول نقد در جیب پالتو داشت. این داستان غم‌انگیز زندگی علی اکبر داور بود که در سال ۱۳۱۵ و در سن ۵۱سالگی به انتهای خود رسید.

کدخبر: ۳۵۹۷۱۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر