کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۵۸۰۹۱
تاریخ خبر:

زنجیره فرارهای مخفیانه ‌از هتل؛ خاطره جام ملت‌های آسیا ‌

روزنامه هفت صبح، تیمور مستور | کنترل فوتبالیست‌های ایرانی در اردوها و مسابقات خارجی یک معضل همیشگی برای مربیان و سرپرست‌های تیم‌ها بوده است. در سال‌های پس از انقلاب این مسئله تشدید هم شد. فوتبال در ایران در حال پیشرفت بود و لازمه این کار تبعیت از زندگی و کسب و کار حرفه‌ای از سوی فوتبالیست‌ها بود. و خب بعضی‌اوقات ماجرا به همین سادگی هم نبود. فوتبالیست‌ها مشهور شده بودند اما زندگی اشرافی نداشتند.

در نتیجه یک مسافرت خارج از کشور برای آنها فرصتی برای تجربه تفریحات غیرمجاز و سرگرمی‌های پردردسر بود. این اتفاق تا سال‌ها اردوهای تیم ملی را تحت‌الشعاع خود قرار داد. تنها وقتی آتش این ماجراها خوابید که فوتبالیست‌ها به آن درجه از ثروت رسیدند که دیگر یک اردوی خارجی برایشان فرصت و غنیمت محسوب نمی‌شد چرا‌که در زندگی خصوصی و سفرهایشان فرصت تجربه این نوع تفریحات نه‌چندان به‌هنجار را داشتند. بگذریم.

راه کنترل فوتبالیست‌ها در همان دوران قبل از ثروت را ابتدا حشمت مهاجرانی یاد گرفت. او که از کلاس‌های دتمار کرامر برگشته بود، تبدیل به برادر بزرگ خیرخواه بازیکنانش شد و از آن موضع ناظم بداخلاق و همه‌چیز‌دان خارج شد. هرچند به شیوه او هم انتقاداتی وارد است. این شیوه را بعدها حسن حبیبی و به‌نوعی علی پروین نیز به‌کار بستند و از مواجهه با بازیکنان گریختند بی‌آنکه تیم‌هایشان دچار بی‌انضباطی ملموسی بشود.

اولین پرونده شیطنت‌های اردویی ثبت شده، به بازی‌های آسیایی ۱۹۶۶ تایلند برمی‌گردد. فرار‌های شبانه حمید جاسمیان و عزیز اصلی از پله‌های پشتی هتل محل اقامت و غوطه خوردن در زندگی شبانه بانکوک (البته بانکوک آن دوران احتمالا با بانکوک نه‌چندان خوشنام فعلی فرق می‌کرد) و درماندگی گیورگی سوچ مربی مجار تیم ملی. اگر از طغیان‌های دوره‌ای ناصر حجازی در تیم ملی دوره حشمت مهاجرانی بگذریم و ناسازگاری‌های منصور رشیدی، یاغی‌ترین و غیرقابل‌کنترل‌ترین بازیکن تیم ملی در دهه پنجاه علیرضا عزیزی مهاجم تکنیکی و آبادانی بانک ملی و پرسپولیس و تیم ملی بود.

فرارهای او از اردو و شیطنت‌های جوانانه‌اش دست آخر موجب شد تا حشمت مهاجرانی پس از گرفتن مچ او، در بازگشت از پوسان کره‌جنوبی، عزیزی را برای همیشه خط بزند. این وینگر درجه یک به این ترتیب جام‌جهانی ۱۹۷۸ را مفت و مسلم از دست داد. این در حالی است که تصاویر باقی‌مانده از تیم ملی در آستانه پرواز به آرژانتین و همین‌طور زندگی اردویی در آنجا نشان می‌دهد که حشمت‌خان با خوشگذرانی بازیکن‌هایش مشکل چندانی نداشته!

تصاویر پایکوبی کاپیتان تیم ملی با نادیا رقاص معروف کاباره‌ها در یک ضیافت به افتخار تیم ملی و همین‌طور حرکات موزون دفاع چپ بسیار جوان تیم ملی که به شکل تشویقی همراه تیم به آرژانتین رفته بود، نشان می‌دهد مهاجرانی سختگیری در این مسائل نداشته است. در سال‌های ۵۸ تا ۶۰، گیتار زدن حمید علیدوستی و اتومبیل‌های شیک حسن روشن و حمید درخشان برایشان دردسرساز شده بود و با محرومیت‌های کوتاه‌مدت روبه‌رو شده بودند. یا داستان مشهور عدم حمل یک تمثال توسط ناصر حجازی که البته ممکن است فقط یک افسانه باشد.

در جام ملت‌های آسیا در سال ۱۹۸۴ نوبت به بهروز سلطانی دروازه‌بان پرسپولیسی و رضا احدی هافبک چپ پای جوان استقلالی رسید که به جزای یک‌بار خروج بی‌اجازه از اردوی تیم ملی در سنگاپور (لامصب شب‌های این کشورهای شرق آسیا بدجوری وسوسه‌کننده بوده) تا سال‌ها پیراهن تیم ملی را از دست بدهند. به‌خصوص رضا احدی که تازه ۲۳‌ساله بود و می‌توانست سال‌ها بدرخشد. داستان‌های معروف دیگری هم هست.

ماجرای احد شیخ‌لاری ستاره تراکتورسازی تبریز که به‌خاطر پخش یک شایعه در مورد تصمیمش به پناهندگی در سال ۱۳۶۵ و برخلاف میل مربیان تیم ملی از لیست ملی‌پوش‌ها خط خورد. یا مثل علایق دودی چهار ستاره بی‌همتای فوتبال ما در سال ۱۳۶۸ و در اردوی آمادگی شوروی قبل از بازی سرنوشت‌ساز در چین که موجب شد بهترین بک چپ تاریخ فوتبال ما، هافبک وسط شمالی بی‌نظیر دهه شصت فوتبال ایران و دفاع وسط قلدر پرسپولیس و نیروی زمینی از اردوی تیم خط بخورند.

و تیم ناقص مهدی مناجاتی در چین با دو گل از حریف خود شکست بخورد و شانس آورد که چند گل دیگر هم نخورد. زندگی شبانه در آلمان هم در سال‌های ابتدایی دهه هفتاد و در اردوی آمادگی تیم پاس دردسرساز شده بود. هرچند این‌بار مسئله کاملا فیزیکی بود. بازیکنان گرسنه بودند!

به‌هرحال پاس به نیروی انتظامی تعلق داشت و آن‌طور که مجله تماشاگر نقل کرده بود پاس در هتلی مستقر شده بود که سرپرست‌های تیم از حلال بودن گوشت استفاده‌شده در رستورانش مطمئن نبودند و تنها مارکار آقاجانیان بازیکن ارمنی تیم مجاز بود تا از استیک‌ها و کباب‌های رستوران بی‌دریغ استفاده کند و بقیه بازیکن‌ها مجبور شدند تا یک رژیم گیاهخواری موقت را تجربه کنند. دست آخر گروهی از آنها طاقت نیاوردند و شبانه با گره زدن ملحفه‌ها از پنجره آویزان شدند و برای پیدا کردن غذای گوشتی آواره آن شهر کوچک آلمانی شدند.

باز هم هست. مثلا جام ملت‌های بیروت سال ۲۰۰۰ که جلال طالبی (که سال‌ها بود در آمریکا زندگی می‌کرد) کلا سختگیری در مورد زندگی شبانه بازیکنانش نداشت و بازیکن‌ها مدام در حال گریز شبانه از هتل دیده می‌شدند و بساط قلیان و بقیه سرگرمی‌ها برای بازیکن‌ها تا نیمه‌های شب در کافه‌های(!) بیروت برپا بوده است.

در دوره مایلی‌کهن هم خروج بی‌اجازه رضا شاهرودی و نعیم سعداوی از اردو برای شرکت در یک بازی خیریه موجب غضب مایلی‌کهن شد و شاهرودی که حاضر به عذرخواهی نشد، لباس تیم ملی را در بهترین دوره بازی خود از دست داد و آن را به مهرداد میناوند بخشید.
همه را گفتم، از مهمترین اتفاق رد شدم. داستان شورش بزرگ سال ۱۹۸۶ در سئول. شماره بعدی به شکل مفصل به این اتفاق می‌رسیم.

کدخبر: ۴۵۸۰۹۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر