کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۷۲۱۵۳
تاریخ خبر:

زلزله منجیل و گل برزیل، زیر درختان زیتون

روزنامه هفت صبح | نیمه‌شب ۲۰ خرداد ۱۳۶۹ مردم ایران مثل صدها میلیون تن از مردمان دیگر نقاط جهان محو بازی برزیل و اسکاتلند در جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا بودند؛ مسابقه‌ای سخت و فشرده که برزیل بالاخره با ضربه بازیکن موفرفری خود، مولر، به تک‌گل پیروزی دست یافت.

درست در ثانیه‌ای قبل از گل برزیل، زمین‌لرزه‌ای شدید شمال ایران را تکان داد؛ آن‌قدر شدید که مردم تهران با صدها کیلومتر فاصله از کانون زلزله، سراسیمه از دیدن ادامه بازی صرف‌نظر کردند و به خیابان‌ها ریختند. زمین‌لرزه‌ای که مرکزش در استان گیلان بود؛ در رودبار و منجیل. با شدت ۷/۳ ریشتر. شدیدترین و پرتلفات‌ترین زلزله یک قرن اخیر ایران با بیش از ۳۰ هزار کشته.

عباس کیارستمی که ۴ سال قبل در اطراف رودبار و در منطقه رستم‌آباد فیلم مهم «خانه دوست کجاست» را ساخته بود، فکر یک سوژه تازه سینمایی در ذهنش جرقه زد؛ اینکه به منطقه برود و ببیند چه بر سر قهرمانان خانه دوست کجاست آمده است. حاصل این فرصت‌شناسی سینمایی، فیلمی شد با نام «زندگی و دیگر هیچ» که در سال ۱۳۷۱ به نمایش گذاشته شد. رفت‌وآمد کیارستمی به منطقه زلزله‌زده به تدریج مضامین تازه‌ای را مورد توجه او قرار داد.

در گذر از ۵۰سالگی و در پای گذاشتن به دوران میانسالی، کیارستمی به این فکر افتاد که در پس این غرش مرگبار طبیعت دربرابر جریان زندگی، می‌تواند به مفاهیم بزرگ‌تری در مقایسه با فیلم‌های قبلی‌اش دست بیاویزد؛ به مفاهیمی مثل زندگی، عشق و مرگ. حاصل این دگردیسی ذهنی فیلمی شد با نام زیر درختان زیتون.

اما داستان فیلم: یک گروه فیلمسازی به روستای کوکر در رستم‌آباد آمده‌اند و در پی یافتن نابازیگرانی برای ایفای نقش‌های اصلی فیلم خود هستند. طاهره، دختری روستایی که خانواده و خانه‌اش را در زلزله از دست داده انتخاب می‌شود و برای نقش مقابل او حسین برگزیده می‌شود. اما صحنه‌های مربوط به این دو نفر دچار چالشی برآمده از زندگی واقعی‌شان می‌شود.

حسین خواستگار طاهره بوده، اما به‌خاطر نداشتن خانه از سوی خانواده طاهره طرد شده بود. حالا پس از زلزله دیگر هیچکس خانه‌ای ندارد و حسین بخت خود را برای خواستگاری دوباره می‌آزماید، آن هم درحالی‌که مردم روستا هنوز عزادار کشته‌شدگان زلزله هستند… کیارستمی تا اواخر دهه ۶۰ عمده شهرت خود را مدیون مهارتش در استفاده از عناصر واقعی محیط و نابازیگرها در داستان‌هایی دراماتیک بود.

او از دل واقعیت نوعی رئالیسم شاعرانه کشف می‌کرد که اوج آن را در خانه دوست کجاست و البته زندگی و دیگر هیچ دیده بودیم. اما در یکی از مهم‌ترین فیلم‌هایش؛ یعنی کلوزآپ که در سال ۱۳۶۹ ساخته شده بود، کارگردان نشان داد که فرایند بازآفرینی واقعیت در مقابل دوربین، خود می‌تواند دستمایه‌ای به‌شدت پیچیده و جذاب محسوب شود. فاصله میان دوربین کیارستمی و دوربین داخل فیلم، سبک بدیعی را به سینمای دنیا عرضه می‌کرد.

درواقع کیارستمی به ما نشان می‌داد که چگونه جاذبه حضور جلوی دوربین برای آدم‌های معمولی، می‌تواند به یک مفهوم دراماتیک و تماشایی ختم شود. مردمانی که در جلوی دوربین، بخش‌های مغفول شخصیت خود را به نمایش می‌گذارند. پس این ایده را در زیر درختان زیتون با اعتماد‌به‌نفس بیشتری به کار گرفت.

طاهره و حسین در جلوی دوربین گروه فیلمسازی باید طبق فیلمنامه، یک داستان بیافرینند، اما خود درگیر ماجرایی بزرگ‌تر هستند. یک «فیلم در فیلم» ماهرانه و تودرتو. نماینده کارگردان در فیلم محمدعلی کشاورز است. پس از فیلم «گزارش» در سال ۱۳۵۵، این اولین استفاده کیارستمی از بازیگر حرفه‌ای است. کشاورز همان فیلمسازی است که برای ساختن فیلم به کوکر آمده است. نقش طاهره و حسین را دو نابازیگر از خود اهالی محل بازی می‌کنند.

در یکی از به‌یادماندنی‌ترین و عجیب‌ترین فصول سینمای معاصر، گروه فیلمسازی از حسین و طاهره می‌خواهند در یک خانه قشنگ روستایی دیالوگی را ردوبدل کنند، اما هردو گرفتار در واقعیات بیرونی زندگی‌شان، نمی‌توانند خواسته فیلمساز را برآورده کنند و این صحنه بارها و بارها تکرار می‌شود.

کیارستمی مثل همیشه واقع‌نمایی موردعلاقه خود را زیرکانه با گره‌های نمایشی جذاب مخلوط می‌کند؛ کاری که بسیاری از مقلدانش از آن غافل هستند، مضاف بر اینکه طنز خاص سینمای کیارستمی در جای‌جای فیلم حضور دارد و نمی‌گذارد زیر درختان زیتون، یک فیلم واقع‌نمای متکلفانه باشد. شخصیت حسین با زیرکی پرورش داده می‌شود و نگاه و جهان‌بینی خاص او در عین سادگی، پر است از نکته‌های تکان‌دهنده. او که در فیلم منادی صلح و زندگی است، در جایی به آقای فیلمساز می‌گوید: «بهتره که باسوادا با بی‌سوادا ازدواج کنند، پولدارا با پول‌ندارها، خونه‌ندارها با خونه‌دارها، اینا همدیگر رو روبه‌راه کنن».

فصل پایانی زیر درختان زیتون دیگر به مجموعه بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ سینما پیوسته است؛ وقتی که حسین خسته از سکوت طاهره در برابر ابراز علاقه‌های مداوم و مکررش، با تشویق آقای فیلمساز، او را در کوره‌راهی کوهستانی دنبال می‌کند و راز دل عاشق خود را در یک تک‌گویی طولانی به طاهره می‌گوید تا او را برای ازدواج متقاعد کند. این تک‌گویی طنازانه ادامه پیدا می‌کند تا ورود طاهره به همان کوره‌راه مشهور فیلم خانه دوست کجاست.

حسین خسته و ناامید به بالارفتن سروچمان خود از این راه مارپیچ نگاه می‌کند و سپس گویی نیرویی دوباره یافته است، به شتاب به دنبال او می‌رود. در پشت آن کوره‌راه، درختان انبوه زیتون در انتظار این زوج هستند. دوربین دیگر جلو نمی‌رود و از همان بالا نظاره‌گر آخرین تلاش حسین است. از آن دور، هم ما و هم آقای فیلمساز می‌بینیم که طاهره بالاخره چیزی به حسین می‌گوید و حسین سر از پا نشناخته و شادمان راه آمده را برمی‌گردد و موسیقی جادویی اوج می‌گیرد. تمام این فصل طولانی نشان از نبوغ و تیزهوشی یک فیلمساز بزرگ در اوج دوران خلاقیت خود دارد.

نمایش‌های این فیلم در تهران درمجموع واکنش چندان قدرتمندی میان منتقدان برنینگیخت. سبک فیلم‌هایی مثل زیر درختان زیتون و کلوزآپ و خلاقیت و بدعت نهفته در آنها مورد توجه جامعه منتقدان ایرانی قرار نگرفت و خب این از نقاط تاریک جریان انتقادی داخل کشور است. اما زیر درختان زیتون بلافاصله با تحسین جامعه جهانی روبه‌رو شد.

فیلم به بخش مسابقه جشنواره کن راه یافت. این اولین‌بار بود که یک فیلم از ایران به بخش مسابقه این جشنواره راه پیدا می‌کرد. در آن سال، زیر درختان زیتون، آثار قدرتمندی مثل قصه‌های عامه‌پسند از کوئنتین تارانتینو و قرمز از کریشتف کیشلوفسکی را به عنوان رقیب بردن نخل طلا پیش‌روی خود می‌دید و عاقبت هم فیلم مشهور تارانتینو برنده نخل طلا شد.
کارگردان: عباس کیارستمی. ساخته شده به سال : ‌۱۳۷۳٫

کدخبر: ۳۷۲۱۵۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر