روایت علیمردانی از حواشی شبهای مافیا
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | مروری گذرا بر داشتههای تلویزیون نشان میدهد مسابقات خوب همیشه مشتری داشتهاند؛ چه زمانی که امکانات برنامهسازی محدود بود و سازندگان مسابقات به یک میز و مجری و شرکتکننده اکتفا میکردند، چه حالا که برنامهای در حد و اندازه عصر جدید ساخته میشود. بهرهبری از ظرفیت مسابقات تلویزیونی یک فرمول جهانی است که کشورهای پیشرو همچنان از آن سود میبرند.
ما و دیگران هم بارها مشابه مسابقات را ساختهایم که غالبا هم منجر به نتیجهای خوب شده است. در دهه ۶۰ چند مسابقه تلویزیونی روی آنتن رفت که عمدتا مخاطب کودک و نوجوان را دربر میگرفتند. کمی بعد نوبت به مسابقه هفته رسید و خیلی زود جایش را میان مخاطبان گسترده باز کرد. در ادامه سروکله مسابقات دیگری با شکلوشمایل تازه پیدا شد. حالا همچنان سهم مسابقات از برنامههای تلویزیونی بالاست؛ اینکه چقدر موفق هستند، بحثی دیگر است…
شبهای مافیا تازهترین مسابقهای است که توانسته توجه طیفی از مخاطبان را به دست بیاورد. این مسابقه ملهم از بازی قدیمی شهروند و مافیاست که با تغییراتی به شکل کنونی تولید شده و حالا به مرحله فینال رسیده است. همانطور که میدانید، شبهای مافیا با حضور بازیگران مطرح ساخته شده و همین یکی از دلایلی است که مخاطبان آن را پیگیری میکنند. درباره چندوچون این مسابقه با محمدرضا علیمردانی، گرداننده شبهای مافیا گفتوگو کردهایم. بحث به مسائل دیگر هم رسید.
* از تجربه اجرای شما شروع کنیم. پیشتر سابقه بازیگری، صداپیشگی و خوانندگی داشتید. ماجرای اجرا چطور پیش آمد؟
از خیلیوقت پیش، خیلی جدی از اجرا فراری بودم. هرچند که اجرا جزو مشقهای بازیگریام بود، اما هراس این را داشتم که به عنوان یک مجری، جا بیفتم. بنابراین از سال ۷۷ که پیشنهاد اجرا داشتم، تمایلی نشان نمیدادم تا اینکه شبکه نسیم به شکل آزمایشی شروع به کار کرد و اولین برنامه تولیدیاش را با اجرای خودم به همراه دوست عزیزم احسان مهدی ساختیم که ویژه شب یلدا بود.
قصدمان این بود که مسئله تولید در شبکه نسیم را جا بیندازیم. بعد از آن هرچه پیشنهاد اجرا پیش آمد، قبول نکردم تا اینکه سرکار خانم حاتمی برای برنامه چهلتیکه پیشنهاد دادند. ابتدا تمایلی نشان ندادم تا اینکه نشستیم و تصاویر خاطرهآمیز از ورزشکاران و هنرمندان و دیگر عزیزان را تماشا کردیم. بعد از آن احساس کردم جای یک برنامه گفتوگومحور همراه با تکریم و احترام و قدردانی از زحمات کشیدهشده، خالی است.
اینطور شد که دو فصل در خدمت چهلتیکه بودم. یک فصل نزدیک به ۹۰ قسمت بود و بعد یک ویژهبرنامه برای سال نو روی آنتن رفت و بعد از آن فصل دو را اجرا کردیم که بیش از ۶۰ قسمت شد و حالا صحبت از فصل جدید شده. البته نمیدانم کی برای این کار فرصت خواهم داشت.
* اجرای شما در برنامه چهلتیکه به دلیل ماهیتی که دارد، آنطور که باید طیفی از مخاطبان (از جمله گروه تلویزیون هفت صبح) را راضی نکرد.
این یک نظر است و چنین قصدی هم نداشتیم که اجرای من همه را راضی کند. اشاره کردم که با چه هدفی اجرای چهلتیکه را پذیرفتم. محدودیتهای موجود، شیوع کرونا و خیلی مسائل دیگر موجب عدم حضور خیلی از مهمانها میشد و به درصد زیادی از چیزی که میخواستیم، نرسیدیم. بنابراین خیلی طبیعی است که بعضی از مخاطبان از برنامه راضی نباشند. بااینحال به طیف وسیعی که چهلتیکه را پسندیدند احترام میگذاریم. ما با توجه به همه سختیها و محدودیتها کار را ساختیم و اگر شما را راضی نکرده، بضاعت ما بیش از این نبوده است. انشاءالله بتوانیم سریهای بعد را طوری بسازیم که شما هم بپسندید.
* تلاش شما در چهلتیکه مشهود بود؛ اینکه میخواستید به امضای خاص خود در اجرا برسید قابل لمس بود، اما در نهایت این مهمانها بودند که بر برنامه غالب میشدند.
ممنون که به تلاش بنده اشاره میکنید. کوشش در جهت این بود که مهمانها دیده شوند و به طور عمد خودم قصد داشتم کمتر مورد توجه قرار گیرم. هرچند کارگردان محترم برنامه میخواستند که اجرای پلاتوها که به شکل استندآپ بود هم برعهده من باشد. بههرحال یک بار سنگین روی دوشم بود، اما از ابتدا شرط کرده بودم در مواجهه با مهمانها به مصاف کسی نخواهم رفت؛ پرسشهای عجیبوغریب نمیپرسم و اجازه نمیدهم گفتوگو به سمت بازجویی پیش برود. نظرم این بود که هرچه مهمان دوست داشت بگوید. خوشبختانه این پیشنهاد از سوی تهیهکننده و کارگردان محترم برنامه مورد استقبال واقع شد و با همین شیوه پیش رفتیم.
* پیشنهاد شبهای مافیا از کی مطرح شد؟
مدتی بعد از اینکه توسط آقای سعید ابوطالب به برنامه شام ایرانی دعوت شدم، پیشنهاد گردانندگی شبهای مافیا داده شد. شکل کلاسیک این بازی را میشناختم و میدانستم جذاب است. اینکه آقای ابوطالب میخواست آن را با حضور چهرهها بسازد کمی قلقلکم داد و توجهم را جلب کرد و در نهایت گفتم اجرای آن خالی از لطف نیست.
* به بازی مافیا علاقهمند بودید؟
از قبل بازی را میشناختم و همیشه برایم جذاب بوده است، اما از اینکه چطور باید آن را اجرا کنم، تصوری نداشتم. گذشت تا اینکه با دوستان تمرین را شروع کردیم. مربیان عزیز به همه آموزش میدادند و من هم گردانندگی میکردم. از بیرون نظارهگر بودم و به این شیوه رسیدم.
* بدون تعارف برگ برنده قسمت اول شبهای مافیا اجرای شما بود. تسلط کامل بر بازی و قاطعیت در برخورد با شرکتکنندهها مهمترین مشخصههایی است که اجرای شما را توی چشم آورد. برای آن چقدر تمرین کرده بودید؟
ممنون از حسن نظر شما نسبت به اجرا. عرض شد که تمرینها مقدارش هم زیاد نبود. چند جلسه مختصر و در کنار دوستان من هم آموزش میدیدم؛ چون شکل کلاسیک آن را میدانستم. بهخاطر اینکه نقشهای بیشتری وارد شبهای مافیا شده بود، باید آموزش میدیدم. اما خب در همین تمرینها بلافاصله فهمیدم در این مدل اجرا باید چگونه باشم. نمیدانستم مورد پسند واقع میشود یا خیر، اما تشخیصم این بود که باید با این قاطعیت و بعضیوقتها جبروت و بعضیوقتها آرامش برخورد کنم. خدا را شکر رضایت مخاطب کم نبوده است.
* شرکتکنندهها همکاران شما هستند و جنس برخورد با آنها ممکن است گاهی سوءتفاهم ایجاد کند. استرس نداشتید؟
درست میفرمایید. همکاران من بعضا دوستان صمیمی و قدیمیام هستند که در این مسابقه شرکت کردند. خدا را شکر در همان تمرینها، دوستان ناخواسته (شاید خودشان متوجه نشده باشند) به من فهماندند تا چه حد اجازه دارم قاطعیت نشان دهم و ظرفیتش وجود دارد. این موضوع در زمان ضبط پررنگتر شد. وقتی هم ضبط نداشتیم، دوستان همه صمیمی و خوشبرخورد بودند. ولی زمان ضبط همه قاطع و جدی بودیم. یکی، دو بازی که انجام میشد، دوستان میگفتند همین رویه خوب است و خواهش میکنم کوتاه نیا و با همین روش پیش برو.
* در فصل مربوط به خانمها شیوه میزبانی شما تغییری محسوس داشت. رفتار شما بر اساس طیف مهمانها متفاوت میشود؟
طبیعتا باید برخورد من وقتی خانمها شرکت کردند، متفاوت میبود؛ چون جنس بازی خانمها تفاوت دارد. درواقع آقایان با چند اخطار و هشدار سریع نظم را رعایت میکنند. خانمها هم واقعا به نیت رعایت کردن قوانین، بازی میکنند، اما در طول بازی یک مقدار شدیدتر درگیر هیجانات میشدند. بهناچار مجبور میشدم یک مقدار قاطعیت بیشتری نشان دهم و خدا را شکر اعتراضی به من نشد.
یک بازی به این شکل برگزار شد و خانمها به من تأیید دادند. میگفتند اولا ممنون که صبوری میکنید، چون میدانیم گاهی اعصابت بههم میریزد. دوما هرجا لازم میدانی با قاطعیت برخورد کن که این شیوه خیلی خوب است. میخواهم بگویم خود آنها من را تشویق میکردند که با این رویه ادامه دهم. از آنها بهخاطر این منش و لطف ممنون هستم. اما اگر تشویق نمیکردند احتمالا به همین شکل ادامه میدادم.
* میزبانی از آقایان سختتر است یا خانمها؟
گردانندگی بازی خانمها یک مقدار دشوارتر است، چون تحلیلهای آن یک مقدار متفاوت است؛ از جنس دیگری است و تا من زبان آنها را متوجه شوم کمی زمان برد و شاید برای آنها هم سختتر باشد. ولی در هر صورت خیلی هم اختلاف ندارند؛ من از هر دو گروه همیشه راضی بودهام و از بازی و هیجانی که به مسابقه تزریق میکنند، لذت بردهام.
* سوال سختی است، ولی اگر بخواهید از میان شرکتکنندهها انتخاب کنید؛ از بازی چه کسانی بیشتر لذت بردهاید؟
چون سوال سختی پرسیدهاید، من هم جواب سختی به شما میدهم. برای انتخاب از بین شرکتکنندهها؛ چه خانمها چه آقایان، چه ملاکی را باید در نظر بگیریم؟ هر کسی به تناسب شخصیت خودش بازی میکند و خیلی نمیتوان خوب و بد تعیین کرد. چون مثلا ممکن است در یک بازی از یک عزیزی بازی ضعیفی ببینید، اما بارها در تمرین از همان فرد بازی قوی دیدهایم. ملاک ارزیابی را اگر بخواهیم آنچه ضبط شده قرار دهیم، منصفانه نیست.
چون اولا دوستان زمان زیادی برای تمرین ندارند و به همین خاطر در چند دور همه نقشها را تجربه نمیکنند. برای بعضی عزیزان در بازی که دارد ضبط میشود، یکباره یک نقش برای اولینبار به او محول میشود و ممکن است دقیق نداند خاصیتهای آن نقش چیست و باید چگونه با آن برخورد کند و به نحو احسن از آن بهره ببرد. من این قضاوت را به خود مخاطب میسپارم. من یک گردانندهام و باید کاملا بیطرف باشم.
* خود شما قبل از هر مسابقه چقدر با شرکتکنندهها تمرین دارید؟
تمرینهای خود شرکتکنندهها با یکدیگر بسیار بیشتر از تمرین با من است. حتی گاهیاوقات پیش میآید با گروهی در تمرین اصلا حضور پیدا نمیکنم. گذشته از اینکه پرمشغله هستم و افتخار حضور پیدا نمیکنم، از این مسئله هم بدم نمیآید. به دلیل اینکه دوستان با گردانندههایی که مربی هستند کار میکنند و بازی را یاد میگیرند. وقتی به ضبط میرسیم و بنده این وظیفه را برعهده دارم، یک مقدار التهاب بازی افزایش پیدا میکند. چون دقیق نمیدانند که من چه واکنشهایی نشان خواهم داد و سعی میکنند دقتشان را بیشتر کنند.
* خودتان هوس نمیکنید بازی کنید؟
خیر، زیاد هوس نمیکنم که بازی کنم. در تمرین چرا؛ پیش آمده که دلم بخواهد خودم هم بازی کنم.
* برخی مخاطبان برایشان این سوال پیش آمده که آیا دعواها و کلکلها جدی است؟! واقعا بعد از مسابقه فضا دوستانه است؟
درون بازی؛ چه در تمرین و چه ضبط، رقابت داغ داغ است و کلکلها جدی، اما قشنگیاش این است که بعد از بازی میشود. چون دیگر همهچیز رو میشود و هر کس متوجه برداشتهای اشتباه، شلیکهای اشتباه، رایهای اشتباه و … میشود و حالا تحلیل میکنند. معمولا هم به شوخی و خنده میگذرد.
* اگر موافقید درباره یک حاشیه شبهای مافیا هم صحبت کنید؛ همان که درباره ناشنوایان سوءتفاهم ایجاد کرده بود.
اولا از نگاه منصفانه شما متشکرم که متوجه هستید و اسم آن را سوءتفاهم گذاشتید. این ماجرا واقعا یک سوءتفاهم بود و عدهای کاسه داغتر از آش شدند. به هومن حاجیعبداللهی به دستور روانپزشک بازی سکوت داده شده بود. نمیدانست موقع رایگیری حق رای یا تایید و عدم تایید دارد یا خیر. حتی کلی هم صبر کرده بود تا متوجه روند مسابقه بشود که نکند اخراج شود.
بنابراین بهترین چیزی که به ذهنش رسید، این بود که با روش شوخطبعانه از من بپرسد میتواند رای بدهد یا نه. هادی کاظمی هم میخواست به او کمک کند. چرا میگویم عدهای کاسه داغتر از آش شدند؟ چون اولا کسی قصد توهین به ناشنوایان عزیز را نداشت. آنها که تهمت ناروا میزنند نمیدانند هادی و هومن چقدر برای ناشنوایان حرمت قائل هستند و چه کارهایی کردهاند.
یک ماه از پخش این قسمت گذشت، عدهای میگویند چه گیری به شبهای مافیا بدهیم و این بهانه واهی را علم میکنند، درحالیکه نمیدانند نیت این دوستان چه بوده. بعضا عذرخواهی هم کردند بدون اینکه کار اشتباهی کرده باشند.
* وقتی تاریخچه تلویزیون را نگاه میکنیم، میبینیم مسابقهها اگر خوب طراحی و اجرا شوند، همیشه مخاطب دارند؛ از «مسابقه هفته» بگیر تا همین شبهای مافیا. نظر شما چیست؟
هر مسابقه و برنامه سرگرمکنندهای اگر طراحی خوب و نگاه خلاقانه و هوشمندانه داشته باشد، توجه مخاطب را جلب میکند. مخاطب هم دوست دارد آن برنامه ادامهدار باشد.
* نکتهای، حرفی، چیزی اگر باقی مانده بفرمایید.
من جانانه از کادر پزشکی کشور تشکر میکنم که جان خود را برای سلامتی مردم کف دست گرفتهاند. به روح شهدای سلامت درود میفرستم. امیدوارم هرچه زودتر این ویروس برود و زندگی به روال عادی بازگردد. ما هم با پذیرش ریسک ویروس کنار هم جمع میشویم تا این روزهای نهچندان خوشایند را برای دقایقی هم که شده خوشایند کنیم. از خدا میخواهم که به همه دوستان و همکاران من سلامتی بدهد. از شما هم تشکر میکنم.