روایت یلدا پرستار وظیفهشناس بیمارستان لار
روزنامه هفت صبح، نگین باقری| هفته گذشته یک عکس بهخصوص توانست توجه افراد زیادی را به خودش جلب کند. این عکس یکی از پرسنل بیمارستان لار را نشان میداد که در عین وصل بودن سرم به دستش، با کمری خمیده مشغول کار بود. او یلدا الهی، حسابدار بیمارستان امام رضا لار از شهرهای استان فارس است که آن شب با درد زیادی همکارش را در پذیرش بیمارستان ۱۰دقیقه تنها گذاشت تا سرم بزند ولی داد و بیداد و اعتراض مردم کلافه که از کرونا به درد آمده بودند، نگذاشت این پرسنل بیمارستان یک لحظه روی تخت دراز بکشد.
او به کارش برمیگردد و اینطور عکس معروف او در کانالهای تلگرامی و پیجهای اینستاگرامی منتشر میشود. یلدا الهی متولد سال ۱۳۷۶ است و بعد از دانشگاه در بیمارستان مشغول به کار شده. آن هم همان بیمارستانی که مادرش سوپروایزر آن است. مادر یلدا، همان زن کنار او در تصویر معروف است. یلدا الهی ماجرا را برای هفت صبح اینطور روایت میکند:
«آن روز، احتمالا نوزدهم مرداد ماه، من دو شیفت کار کرده بودم؛ یعنی هم صبح و هم شب. از ۷ صبح تا ۳ بعدازظهر سر کار بودم که هیچ. بعد به خانه آمدم و دوباره قرار بود از ۷ شب تا ۷ صبح در بیمارستان حاضر باشم. اول خوب و سر حال بودم اما یک دفعه ساعت ۹ شب درد زیادی گرفتم. دردی که هیچ وقت سابقه نداشت برایم اتفاق بیفتد. مریض زیادی هم به بیمارستان آمده بود. هم برای برخی باید نوار قلب میگرفتیم و هم کارهای ترخیص برخی دیگر را باید انجام میدادیم.
خلاصه پروندههای زیادی دستمان بود. درد کم کم آنقدر زیاد شد که دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم. داشتم دولادولا کار میکردم ولی نمیشد یک لحظه صندوق را رها کنم. دکتر معاینهام کرد و بهم گفت باید سرم وصل کنم. نیاز داشتم که دراز بکشم اما همکارم نمیتوانست هم جای من و خودش را همزمان پوشش بدهد. ۱۰ دقیقه رفته بودم ولی صدای همه درآمد و داد و بیدادها همکارم را تحت فشار گذاشته بود. آخر میدانید؛ ما خانم هستیم و وقتی آقایی آنجا توهین میکند یا فریاد میزند فضا برایمان متشنج میشود. برای اینکه همکارم این توهینها را نشنود برگشتم و با آن حال بد و کمر خم کارم را ادامه دادم.»
در این حین با سوپروایزر که همان مادرش است، تماس میگیرد. او که تازه ساعت ۱۰ شب بیمارستان را ترک کرده بود دوباره به سراغ دخترش برمیگردد. «مادرم در کار دیسیپلین زیادی دارد. ایشان بهم گفتند که فقط در صورتی میتوانم از شیفت بیرون بیایم که کسی را جای خودم پیدا کنم. تا من با همکارم تماس گرفتم و ایشان از شهرهای اطراف لار آمدند، ساعت ۱۲ شب شده بود. در همین حین فردی بدون اینکه من متوجه شوم عکسی ازم گرفت و چند روز بعد متوجه آن شدم. باز در همان شلوغی با من تماس گرفته شد که واتساپم را چک کنم. آن وقت دیدم عکسم را کانالهای شهر لار منتشر کردهاند.»
الهی میگوید که او و همکار دیگرش به خاطر اینکه مجرد هستند، اکثرا دو شیفت سر کار میایستند. این موضوع درواقع از زمان شیوع کرونا بیشتر شده است. بعد از این ماجرا و درد کمرشکن هم هرچه تست داده دست آخر مشخص نشده آن درد از کجا آمده، ولی میگوید حالا دیگر حالش خوب است.
بعد از این ماجرا پستهای اینستاگرامی زیادی در ستایش او نوشته شد، نماینده شهر هم با الهی تماس گرفت و از او تشکر کرد. خودش میگوید وقتی کامنتهای مردم را در اینستاگرام دیده خیلی خوشحال شده. حالا چرا؟ آن را از زبان خودش بخوانید: «وقتی این پستها را میخواندم از درک مردم لذت میبردم. ولی این درک در بیمارستان و بین همه مردمی که آن روز آنجا حضور داشتند، وجود نداشت. نه همه، ولی خیلی از افراد با خشونت و توهین در بیمارستان رفتار میکردند.رفتار آدمها در شبکههای مجازی و زندگی واقعی با هم خیلی فرق دارد.»