روایت معاون دادستان تهران از یک حادثه در عصر شنبه
روزنامه هفت صبح | محمد شهریاری، معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای جنایی است. زاده اصفهان و علاقهمند به رمانهای پلیسی که با رتبهای بسیار خوب در رشته حقوق دانشگاه تهران قبول شد و حالا چند سالی است معاون دادستان تهران است. مردی فعال که جنجالیترین پروندههای پایتخت از زیر دست او میگذرند. از پرونده قتل همسر دوم محمدعلی نجفی، تا پرونده آرمان و غزاله و پرونده آزاده نامداری.
یا اقدام شجاعانهاش در پرونده گروگانگیری در شیرینیفروشی خیابان آزادی که خود قاضی شهریاری وارد عمل شد و با گفتوگو، فرد مسلح را خلع سلاح میکند. او رابطه خوبی هم با اهالی رسانه دارد و این سالها تلاش پیگیرش برای مصالحه اولیایدم و مجرمین زبانزد کارشناسان بوده است. مردمدار است و وظیفهشناس و البته این مردمدار بودنش به یک تعارف مودبانه بیدلیل در اولین جلسه اکبر خرمدین ختم شد که انتقادات و شوخیهای فراوانی با او را به همراه داشت. محمد شهریاری دیروز در صفحه اینستاگرامش از حادثهای گفته که دیروز با آن دست به گریبان بوده است. متن را به روایت خودش بخوانید:
«امروز با صحنهای عجیب مواجه شدم که فکرش رو هم نمیکردم. همیشه خودم را برای مواجهه با هر تهدیدی آماده نگه میدارم. مخصوصاً تهاجم با سلاح یا هرگونه اقدام ایذایی دیگه اما اینجوریش رو دیگه فکر نکرده بودم بهش!! ساعت ۱۸ در راه برگشت از اداره بودم توی لاین وسط. خودم رانندگی میکردم. توی هزار تا فکر و خیال بودم که در یک لحظه خودروی پژو ۴۰۵ نقرهای رو در کنار سمت راست خودم دیدم. دو تا زن جوان (راننده و سرنشین) جلو بودند و یه بچه هم عقب.
در یک لحظه پنجره پژو پایین اومد و خانم راننده از پنجره سلاح رو به طرف من گرفت، مرگ جلوی چشم من اومد تا خواستم کاری بکنم ماشه رو چکاند.ناخودآگاه ماشین رو به سمت چپ گرفتم که نزدیک به تصادف و چپ کردنم هم بود. دلم هوری ریخت و وحشت زده شدم و گفتم: شلیک و تمام اما متوجه شدم شلیکی نبوده و دو تا خانم زدند زیر خنده.اونجا بود که فهمیدم سلاح اسباببازیه و احتمالا متعلق به اون بچه.
فقط عکس پلاک رو گرفتم. الان دو ساعته دارم به موضوع فکر میکنم که چه برخوردی با اینها داشته باشم.آخرش هم نتیجه گرفتم بیخیالشون بشم. احتمالاً برای دلخوشی اون بچه این کار رو کرده باشند یا خنده خودشون اما امیدوارم این شوخی رو با شخص دیگهای تکرار نکنند که ممکنه دردِسر بزرگی درست کنند.»