روایت اهالی منطقه ارس از جنگ قرهباغ
روزنامه هفت صبح | نزدیک به یک هفته است که آذربایجان و ارمنستان علیه هم آرایش کاملا جنگی گرفته و درگیریهایی هم صورت دادهاند، آن هم درست بیخ گوش روستاهای مرزی ایران که اهالیشان میگویند گوششان از صدای خمپاره و دماغشان از بوی گوگرد پر شده.
استان اردبیل ۳۶۹ کیلومتر مرز مشترک با جمهوری آذربایجان دارد و آذربایجان شرقی هم ۲۰۰ کیلومتر مرز مشترک با جمهوری آذربایجان و ۳۵ کیلومتر مرز مشترک با ارمنستان، اما اینطور که معلوم است سروصدای جنگ دو همسایه بالایی ایران بیشتردر اطراف مرز مشترک ایران و آذربایجان در شمال آذربایجان شرقی شنیده میشود؛ جایی درست مماس با رود ارس.
اهالی روستاهای این منطقه میگویند از یکشنبه هفته گذشته و با بالا گرفتن درگیریها بین دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان صداهای انفجار و گلوله از نقاط مرزی بهویژه در منطقه خداآفرین آذربایجان شرقی به وضوح و از نزدیک شنیده میشود. البته اهالی اصلاندوز اردبیل و همچنین مرزنشینان منطقه مغان اردبیل در آنسوی نوار مرزی در هورادیز هم صدای بیوقفه توپها و تانکها را از کمی دورتر میشنوند که دائم در حال شلیک هستند.
آیدا که خانوادهاش ساکن روستای بیگلو در شمال آذربایجان شرقی هستند درباره حال این روزهای آنها میگوید: «مردم میدانند که امکان ندارد درگیری به صورت رسمی وارد مرز ایران شود، اما بههرحال طی روزهای گذشته آنقدر صدای انفجار شنیدهاند و هوای روستا پر از دود شده که تحمل وضعیت برایشان خیلی سخت است.
از طرفی اهالی روستا شنیدهاند که به روستاهای منطقه خداآفرین خمپاره خورده و حتی زخمی هم داشته، برای همین خیلی ترسیدهاند، مخصوصا بچهها واقعا میترسند. خانوادهها اجازه نمیدهند بچهها بیرون بروند و اغلب اهالی طی این یک هفته خودشان را در خانهها حبس کردهاند، اما چه خانههایی؟ خانههای منطقه همگی آنقدر سست هستند که خداینکرده اگر یک خمپاره به کنار آنها بخورد، خانه روی سر اهالیاش فرو میریزد.»
اینطور که آیدا میگوید، اهالی هم ترسیدهاند و هم از این وضعیت عذاب میکشند، اما ترسشان در حدی نیست که بعضیها در شبکههای اجتماعی میگویند و ادعا میکنند که مردم روستاهای مرزی را تخلیه کردهاند. او میگوید: «مردم کجا بروند؟ جایی ندارند، تا جایی که من از خانواده خبر گرفتهام، دو زن باردار در روستا بودهاند که رفتهاند به شهر که نترسند و اتفاقی برای بچهشان نیفتد، بقیه روستا را ترک نکردهاند. اگر بروند تکلیف دامهایشان چه میشود، نمیتوان آنها را با خود جایی برد.»
*** نگران دامها هستیم
حسین از اهالی روستای قاسمآباد در منطقه خداآفرین است. او که دو بچه دارد، میگوید: «نمیگذارم بچه همسرم و بچهها بیرون بیایند، حواسم جمع است که از پنجرهها دور باشند، این وضعیت خیلی اذیت میکند، اما بیشتر نگران دامها هستیم که نمیتوانیم آنها را به چرا ببریم، ما بهجز دام چیزی نداریم. اگر یک خمپاره بخورد به گله یا یکی از گاوها بمیرد، معلوم نیست باید از چه کسی خسارت بگیریم.»
او اصلا به ادامه این وضعیت خوشبین نیست و میگوید: «ما و بزرگهای منطقه به این وضعیت عادت دارند، اینجا هیچوقت آرام نبوده، اما من با ۲۷ سال سن یادم نمیآید که هیچوقت اوضاع اینشکلی شده باشد. اینبار از صداهایی که ما میشنویم و مقدار دود و گوگردی که در هوا هست انگار اوضاع واقعا جدی است. هیچوقت اینطور نبود که مثلا نصف روز کامل صدای شلیک تانک و خمپاره بیاید یا یک شب تا صبح از شدت انفجار آسمان محل درگیری روشن باشد.»
او در جواب اینکه آیا درگیری کاملا از محل زندگی آنها قابل دیدن است؟ میگوید: «اینطور نیست که ما دقیقا ببینیم چه اتفاقی میافتد یا ماشینهای جنگی و تانک را از نزدیک مثلا آنطرف رودخانه دقیقا ببینیم، فکر نکنم از نظر قانونی هم آنها اجازه داشته باشند اینهمه به ما نزدیک شوند. ما بعضیوقتها اگر دقت کنیم یک چیزهایی میبینیم، مثلا ماشینهای نظامی را میبینیم که رد میشوند و روشنایی انفجار و گلولههای تانک و خمپاره را هم کاملا میبینیم.»
اوضاع روستاهای آنطرف مرز چطور است؟ علی میگوید: «آنطرف مرز سالهاست که تا فاصله زیادی خالی از سکنه است. اینطرف مرز مردم تا بیخ آب رفتوآمد و زندگی میکنند، اما آنطرف بهخاطر درگیریهای قبلی و ناامنیهایی که وجود داشته خالی شده. قبلا آنطرف هم مثل اینطرف، به موازات ارس روستا بوده و مردم زندگی میکردهاند، همین الان هم خانههای خالی آنها دیده میشود، اما خیلی سال است که آنها رفتهاند. خب اینجا همیشه جنگ بوده، کسی که نمیتواند زیر گلوله زندگی کند.»
به گفته آیدا، اهالی منطقه فکر میکنند طرفی که خمپارههایش به خاک ایران اصابت میکند ارمنستان است نه آذربایجان. آنها میگویند محل استقرار نیروهای آذربایجان در شمال محل درگیری است و با مرز ایران فاصله دارد و این ارمنستان است که در جنوب منطقه، درست در نزدیکی مرز ایران نیرو مستقر کرده و شلیک میکند.(این ادعا قابل تایید نیست)
با شنیدن این حرف، احتمال اینکه نیروهای آذربایجانی به سمت ارمنستانیهایی که در نزدیکی مرز ایران مستقر هستند شلیک کنند و خمپارههایشان به اشتباه نصیب روستاهای ایران شود، به ذهن میرسد، اما حسین هم مثل بقیه اهالی این را قبول ندارد و میگوید: «نخیر، ما اینجا هستیم و میدانیم اوضاع از چه قرار است.
چیزی که ما میدانیم این است که ارمنستان اینبار دست پایین را دارد و دلش میخواهد درگیری تمام شود، اما آذربایجان اینبار دیگر کوتاهبیا نیست و میخواهد کار را یکسره کند، برای همین هم ارمنستان میخواهد ایران از ترس جان ما هم که شده میانجیگری کند و دوباره دعوا بخوابد برای همین سمت ما خمپاره میاندازند.» (این ادعا قابل تایید نیست)البته، هم حسین و هم کسانی که آیدا جویای احوالشان است، این احتمال را که واقعا گلولهها اشتباهی سمت روستاهای ایران آمده باشند در نظر دارند و در نهایت چیزی که میخواهند آرام شدن اوضاع و برگشتن زندگی عادی است.
احتمالا برای شما هم سوال شده که در شرایط فعلی ماموران مرزی و نیروهای ایرانی چه وضعیتی دارند و اوضاع منطقه از این نظر چطور است. حسین میگوید: «بههرحال اینجا منطقه مرزی است و نظامیها همیشه هستند، اما در این یک هفته نیروهای مرزی ایران هم خیلی بیشتر شدهاند، من فکر میکنم دلیلش این است که میخواهند خیال مردم بیشتر راحت باشد. مامورها به مردم میگویند خیالشان راحت باشد و حواسشان به همهچیز هست، اما آنها که نمیتوانند جلوی خمپارهها را بگیرند.»