کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۸۱۱۵۹
تاریخ خبر:

روایتی محتاطانه از مرگ ناگهانی آزاده نامداری

روزنامه هفت صبح، کمال بردبار | فقط ۳۶ سال داشت‌. در اوج جوانی چهره محبوب تلویزیونی شده بود‌. دختر اهل کرمانشاه. جوان‌ها دوستش داشتند و با شیوه پرجنب و جوش اجرایش احساس صمیمیت می‌کردند. با چادرهای قهوه‌ای و روسری زرد. اقبال مخاطبان تلویزیون را به این سو واداشت که از این دختر خوش چهره محجبه یک ستاره بسازد. خب این رویای هر رسانه‌ای در جهان است که از چهره‌های دست پرورده خود ستاره بسازد.

هم به لحاظ تبلیغاتی هم اقتصادی. ستاره‌های تولیدی مثل مدرسه لاماسیا برای بارسلونا هستند. لازم نیست در موعدها و مراسم و سالگردها دست به دامان چهره‌های سینمایی و ورزشی بشوید برای جذب تماشاگر. آزاده نامداری چنین ستاره‌ای برای تلویزیون بود. وقتی با فرزاد حسنی ازدواج کرد تلویزیون تلاش کرد از این ستاره خود بیشترین استفاده را ببرد و آزاده خوشحال و سرمست، به این فرایند تن داد. نباید این کار را می‌کرد.

به صفحه تلویزیون آمد و همراه همسر خود نمایش زوج موفق ایرانی اسلامی دادند. تنها چند وقت بعد نامداری در هیاهوی جدایی خود از همسر صورت کبود شده خود را منتشر کرد. نشانه‌ای افشاگرانه از یک خشونت خانگی. دختر جوان خودش را وسط افکار عمومی انداخت. ماجرای خانگی خودرا به یک سوژه روز بدل کرد. کسی نبود بهش بگوید این گونه خود را به میانه ماجرا پرت نکن. نمی‌دانست‌، مشاوران خوبی نداشت‌،دوستان خوبی نداشت‌.

نمی‌دانست در ایران لطمات و صدمات چنین ماجراجویی‌هایی برای زنان ده‌ها برابر مردان است‌. اما کینه یک زندگی ناموفق زناشویی دریچه‌های مصلحت را در ذهن او و دوستانش بسته بود. دوستانی که حتی حالا پس از مرگ او با انتشار پیام‌های خصوصی او نشان می‌دهند که تا چه اندازه بی‌خرد و کم عقل هستند.او چنین مشاورانی داشت. در این میانه سعی کرد برند خودش را ترمیم کند.در برنامه‌های فضای مجازی ظاهر شد و در صفحه اول روزنامه‌های اصولگرا و حتی یک فیلم هم بازی کرد.

فیلم مالاریا ساخته پرویز شهبازی. اما او نور اول صحنه را می‌خواست و بعد ازدواج دوم. با یک آقازاده محترم‌. با پسر رحیم عبادی که در دوره خاتمی رئیس سازمان ملی جوانان بود و معاون رئیس‌جمهور. باز هم ازدواجش را رسانه‌ای کرد‌. شاید در ادامه همان کینه‌ورزی گذشته. به عنوان مشت محکم. با سخاوت لحظات خوشی‌اش را به صفحات مجازی بازگرداند …تا آن مکافات پیش آمد.

آن هموطن بی‌مقدار در پارکی در سوئیس با ولع لحظاتی از زندگی خصوصی آزاده نامداری را رسانه‌ای کرد. این تصاویر با شدت و حدت در فضای رسانه‌ای و مجازی پخش شدند. آن تصویر مبالغه شده قبلی در مورد زوج ایرانی اسلامی حالا آنتی تز خودرا پیدا کرده بود و در آن سوی آب توسط جنون زده‌هایی مثل سالی تاک پمپاژ هم می‌شد و به یک طوفان رسانه‌ای بدل شد. آزاده نامداری مجبور بود و مجبور شد که تقاص شهرت خودخواسته‌اش را به شکلی تراژیک پس دهد.

و در این سو بازیگران درجه دو در شهوت لایک و تلفن‌های تشویق‌آمیز رفقای کم عقل‌تر از خود به میانه ماجرا آمدند و طعنه‌های نیشدار خودرا روانه کردند و او به هدف شبکه‌های اجتماعی بدل شد. توضیحات کودکانه و بی‌دلیلش کار را بدتر کرد. ماجرا مال سه سال و نیم پیش بود.
در هفت صبح هم مقصریم. یادم است روز اولی که این خبر آمد چه وسوسه‌ای بود برای تیتر یک شدن. و در نهایت تصمیم بر استفاده از سه عکس در صفحه اول شد‌. عکس‌هایی هم قد از پسر دکتر عارف‌، قاضی‌زاده هاشمی و آزاده نامداری با تیتر تیغ تیز و دقیق افکار عمومی.

زیر تیتر هم زدیم واکنش مردم به ژن خوب پسر دکتر عارف‌، ثروت وزیر بهداشت و پوشش آزاده نامداری.حد مقاومت‌مان درمقابل افکار عمومی همین قدر بود. بعدها بهتر شدیم. بعدها یاد گرفتیم که حتی همین قدر هم لازم نیست در مقابل افکار عمومی وا بدهیم. افکار عمومی هم در بسیاری از مواقع اشتباه می‌کند…حالا باز هم به صفحه اول بازگشته است. در مرگ مظلومانه‌اش. در آپارتمان شیک خود در شهرک غرب‌. تنها و در غیاب همسر و دخترش.چه بگوییم؟چه نتیجه‌ای می‌خواهید در انتهای این مطلب بگیریم؟چیزی هم باقی مانده است؟این یک روایت بود. همین‌.

کدخبر: ۳۸۱۱۵۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر