روایتی ترسناک از جابجایی جسد بابک خرمدین
روزنامه هفت صبح | فیلم جابهجایی جسد مثله شده بابک خرمدین، کارگردان و مستندساز سینما، ۴۷ساله و مجرد وقتی اواخر شب دوشنبه منتشر شد، وهم این داستان را بیشتر کرد. این فیلم در فضای مجازی میچرخید و همه هراسان دربارهاش نظر میدادند. در فیلم اول پیرمرد۸۱ساله، متهم به مباشرت در قتل پسرش، در آسانسور را میزند و با دو ساک دستی وارد آسانسور میشود.
نمیشود گفت خونسرد است اما واقعا در حرکاتش اضطراب خاصی هم دیده نمیشود، ساکدستیها را کنار آسانسور میگذارد و حتما در گزارش دیروز خواندهاید داخل این دو ساک دستی چیست؟ بله. دو کف دست، دو پاشنه پا، دو بازو و سرشانه در واقع قطعات مثله شده بدن پسرشان داخل این ساکدستیهاست. پیرمرد خونسرد رو به آینه آسانسور ایستاده اول یقه لباسش را مرتب میکند سپس کلاه از سر برداشته و موهایش را با انگشتان کشیده و لاغرش شانه میزند و دوباره کلاه را بر سر میگذارد.
درباره این لاغری مفرطش هم در جلسه دادسرا گفته بود آزمایش مغز دادم و دکترم گفته بود که به دلیل استرس فراوان من ۱۳کیلو وزن کم کردهام و به دلیل همین موضوع میخواستم از زندگی با بابک خلاص بشوم. به آسانسور بازمیگردیم، پیرمرد با عینک و کلاه از آنجا خارج میشود در حالی که دو ساکدستی بر دست دارد.
*** انتشار فیلم دوم
در فیلم دوم، پیرزن ۷۰ ساله متهم به معاونت در قتل پسرش بابک هم در آسانسور است. دستش را روی دکمه آسانسور نگه داشته تا در بسته نشود، مقنعه بلند به رنگ روشن سرش کرده و داخل آسانسور ساکدستی چرخدار قرار دارد. پیرمرد با کیسههای مشکی بزرگ سر میرسد و سعی میکند کنار ساکدستی چرخدار، کیسهها را هم داخل آسانسور جا دهد به طوری که خودش و همسرش نیز آنجا جا شوند.
بعد با عصبانیت زیر دست زن میکوبد تا دکمه بسته نشدن در آسانسور را رها کند. شاید چندبار به او گفته باشد دکمه را رها کن اما زن نشنیده باشد، چرا که در جلسه بازپرسی که در دادسرای جنایی روز دوشنبه بود، حرفهای بازپرس پرونده را هم به خوبی نمیشنید انگار یکی از گوشهایش سنگین باشد و باید چند بار با صدای بلند سوالات را تکرار میکردند.
در دست دیگر زن یک کیسه است که انگار داخلش ملافه سفیدرنگ باشد. صدای روی فیلم میگوید حتما پارچههایی است که با آن خونها را تمیز کردهاند! در آسانسور ایران و اکبر با هم حرف میزنند و دستهایشان را عصبی در هوا تکان میدهند. آسانسور به طبقه همکف میرسد و زن دوباره دست خالیاش را روی دکمه بسته نشدن در آسانسور میگذارد انگار مثل ربات از قبل همه چیز را حفظ است و پیرمرد شروع میکند به بردن کیسهها وساکدستیای که جسد مثله شده پسرشان داخل آن است.
سه ساکدستی آخر سر بیرون برده میشوند و زن و مرد میروند تا قطعات جسد را سر به نیست کنند. اکبر به نگهبان ساختمان ده هزار تومان پول داده تا خودرو را بتواند جلوی در بیاورد و حتی گفته قند همسرم بالا رفته و به بیمارستان میرویم. این ماجرای فیلم داخل آسانسور است درباره قتل بابک خرمدین، کارگردان که بنا به اعتراف پدر و مادرش توسط آنها به قتل رسیده است.