کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۱۸۰۶۱
تاریخ خبر:

روایتی از زندگی هراس‌آور سال‌های جنگ

روزنامه هفت صبح، سهیلا ناظمی| درباره جنگ جهانی دوم و جنایت‌های نازی‌ها، کتاب‌های مختلفی نوشته شده. این کتاب‌ها در ابتدا عموما به شکل روایت‌های کلان‌نگر نوشته می‌شدند اما به‌تدریج با گسترش یافتن آثار تاریخ شفاهی، کتاب‌هایی هم نوشته شدند که در قالب مصاحبه با آدم‌های درگیر در جنگ چاپ می‌شدند. گاهی این مصاحبه‌ها به شکل مستقل منتشر می‌شدند و گاهی نیز تدوین‌هایی روی آن‌ها به‌واسطه نویسنده و ویراستار انجام می‌شد تا سر و شکلی مرتب‌تر و منسجم‌تر به خود بگیرد.

در این میان آثاری هم به‌تدریج شکل گرفتند که پایه آن‌ها واقعی بود اما عنصر تخیل بسیار وسیع‌تر به کار گرفته شد. با این‌حال «خوش‌شانس‌تر از همه بودیم» در طبقه‌بندی دیگری جای می‌گیرد. چون نویسنده نه قصد داشته کتاب تاریخی بنویسد نه اینکه صرفا رمانی بر پایه تخیلات. به بعضی از اقوامش که در سال‌های جنگ، گرفتار این مخمصه شوم بوده‌اند نیز دسترسی داشته و با آن‌ها مصاحبه‌های مختلف گرفته اما تصمیم نداشته به همان شکلی که این گفت‌وگوها را پیاده کرده، جملات را چاپ کند.

در واقع قصد نداشته نوعی کتاب منتشر کند که در قالب‌ آثار تاریخ شفاهی قابل طبقه‌بندی باشند. چون در مصاحبه‌های مختلف، احساسات و افکار بستگان خود را دیده و برایش مهم بوده این فضا را نیز به کار خود اضافه کند. برای همین تصمیم گرفته به نوشتن رمانی رو بیاورد که وقایع و کاراکترهای آن کاملا واقعی باشند اما فضای ذهنی را خودش به کتاب اضافه کند.

*** سفری طول و دراز
جورجیا هانتر برای نوشتن کتاب «خوش‌شانس‌تر از همه بودیم» ۹سال تمام وقت گذاشت. این کار در واقع پروژه‌ای بود که از سال ۲۰۰۸ شروع شد و در سال ۲۰۱۷ به پایان رسید. ماجرا با یک دستگاه ضبط دیجیتال شروع شد. جورجیا برای مصاحبه با بستگان مختلف، به کشورهای مختلف رفت تا تاریخچه خانوادگی‌اش را ثبت کند؛ از ورشو به پاریس، از پاریس به ریو دوژانیرو و از آنجا هم به ایالت‌های مختلف آمریکا. در این سفر او با اقوام مختلف خود دیدار کرد و داستان‌هایی شنید که هرکدام بخشی از تاریخ زندگی‌ خانوادگی‌شان را آشکار می‌کردند.

جورجیا هانتر هم‌زمان جدولی داشت که از طریق آن بتواند جزئیات مرتبط با هرکدام از افراد را طبقه‌بندی کند؛ جدولی با رنگ‌بندی و ستون‌بندی‌های مختلف. در این جدول البته جاهای خالی وجود داشت. چون تمام افرادی که در این پیشینه تاریخی سابقه‌ای داشتند، زنده نبودند. بنابراین جورجیا به امید یافتن اطلاعات دیگر به منابع خارجی، آرشیوها، موزه‌ها، وزارتخانه‌ها و دبیرخانه‌ها رجوع کرد. با گذشت زمان و با کمک مترجمان، پرس‌وجوهایی را به زبان لهستانی، فرانسوی، روسی و آلمانی نیز ارسال کرد تا کم‌کم اطلاعات را از سازمان‌های دور و نزدیک جمع کند. در نهایت هم به کتابی رسید با عنوان «خوش‌شانس‌تر از همه بودیم».

*** خانواده از هم پاشید
پیش از جنگ جهانی دوم، پدر و مادر والدین جورجیا یعنی نچوما و سول، به همراه پنج فرزندشان، در لهستان زندگی می‌کردند؛ در رادوم. آن‌ها زندگی راحتی داشتند؛ رفت‌وآمدی همراه با صمیمیت، موسیقی، عاطفه و فعالیت‌های مختلف هنری که بین اعضای خانواده در جریان بود. اما سال ۱۹۳۹ همه چیز به‌هم ریخت. آلمان نازی به لهستان حمله کرد و وقایعی بعد از آن اتفاق افتاد که سراسر اروپا و تاریخ بشر را تحت تأثیر قرار داد. سیل جریانات و وقایع تلخ به حدی بود که خیلی زود خانواده کِرک هم از هم پاشید.

چون آن‌ها ناچار بودند هرکدام از مسیرهای مختلفی فرار کنند؛ مسیرهایی که از دالان‌های مختلف و مخوف شروع می‌شد و به پناهگاه‌هایی می‌رسید که دشمن هر لحظه در آن‌ها منتظرشان بود. بعضی از اعضای خانواده دستگیر شدند، یکی فرار کرد، دیگری ساعت‌های طولانی با گرسنگی دست و پنجه نرم می‌کرد و… جورجیا هانتر در دوران کودکی از این تاریخچه وحشتناک خانوادگی بی‌خبر بود. بعدها اما از طریق والدین، پدربزرگ و مادربزرگش کم کم فهمید بر آن‌ها چه گذشته است.

بعد از آن در مدرسه هم پروژه را شروع کرد. نه اینکه قرار باشد آن را به شکل کتاب چاپ کند. این پروژه به شکل مصاحبه با مادربزرگش پیش رفت و همانجا بود که متوجه شد پیرزن مهربان خانواده، یکی از بازماندگان هولوکاست است. پنج‌سال بعد بود که تازه جرقه یک رمان در ذهنش زده شد؛ رمانی با عنوان «خوش‌شانس‌تر از همه بودیم». به همین دلیل، «خوش‌شانس‌تر از همه بودیم» پر است از وقایع مختلف.

برای هرکدام از اعضای خانواده اتفاقات متعددی افتاده است و نویسنده هم طبیعتا هرکدام از وقایع را مسیری برای گشودن اتفاقات تازه در رمانش در نظر گرفته. بسیاری از رویدادهای تاریخی در این رمان از طریق مبارزات اعضای خانواده، با تنظیمات و جزئیات کامل و صحنه‌های مملو از اتفاقات گنجانده شده است. به این ترتیب شخصیت‌های داستان با جزئیات کامل ترسیم شده‌اند و داستان عجیب و هولناکی که برای یهودیان لهستان اتفاق افتاده، شخصی‌سازی شده است.

*** احساسات یک فراری
جورجیا هانتر در یکی از مصاحبه‌هایش درباره این کتاب می‌گوید: «هدف من از نوشتنِ «خوش‌شانس‌تر از همه بودیم» نه تنها روایت داستان به روشی بود که عدالت خانوادگی را مراعات کنم، بلکه به خوانندگان اجازه بدهم تا خود را جای اقوام من بگذارند و برای خودشان تصور کنند یک جوان لهستانی یهودی بودن و فرار کردن در طول جنگ جهانی دوم چه حسی دارد. بنابراین، درحالی‌که روایت من مبتنی بر افراد حقیقی و حوادث واقعی است، در پایان تصمیم گرفتم مجوز داستان‌پردازی خلاقانه‌ای برای خودم صادر کنم تا بتوانم جزئیاتی در احساسات انسانی و عاطفی رمان اضافه کنم؛ احساساتی که قادر به کشف آنها در تحقیقاتم نبودم.

می‌خواستم دقیقا طوری بنویسم که ما در طول کتاب متوجه باشیم شخصیت‌ها در آن زندگی گذشته چطور فکر کرده‌اند، چطور احساس کرده‌اند و چطور بوده‌اند.» او در ادامه مصاحبه عنوان می‌کند، به هیچ‎وجه دوست نداشته مخاطب احساس کند، درحال خواندن یک کتاب تاریخی است؛ برای همین از حقیقت استفاده کرده تا کتاب را بر پایه اتفاقات واقعی، با دخیل‌کردن احساسات کاراکترها به کتابی خواندنی تبدیل کند.

او در گفت‌وگویی دیگر می‌گوید: «وقتی در تحقیقاتم فهمیدم مسیر نجات پیدا کردن خانواده کِرک، یکی نبوده و آن‌ها از طرق مختلف برای نجات جان‌شان در تلاش بودند، به چند خط داستانی فکر کردم. ضمن اینکه از آنجا که بیشتر خانواده‌ها در آغاز جنگ پراکنده بودند، معلوم شد که نیاز به نوشتن کتابی با چندین زاویه دید دارم. راستش را بگویم زاویه دید دیگری غیر از سوم‌شخص توجه مرا به خود جلب نکرد؛ احساس کردم این زاویه دید بیشترین حس را برای خوانندگان ایجاد می‌کند.

زاویه دید سوم‌شخص به تفاوت یک خط داستان با خط دیگر هم کمک می‌کرد. مسیر خانواده کِرک برای زنده ماندن، طیِ شش‌سال در پنج قاره سپری شد. هرچند متوجه شدم با دامنه گسترده داستان من، ایده گفتن آن به صورت یک روایت منسجم اشتباه است. بنابراین با داشتن تعداد زیادی شخصیت که باید آنها را پیگیری می‌کردم، خیلی فکر کردم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که هرکدام از شخصیت‌ها باید صدای خود را داشته باشند و اتفاقات خود را پیگیری کنند. از دل این اتفاقات و وقایع، خواننده در کل می‌توانست انسجام کلی ماجرا را درک کند.»برگرفته از سایت باشگاه کتاب بابل.

کدخبر: ۳۱۸۰۶۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر