رهایی از قصاص پای چوبه دار
روزنامه هفت صبح | ماجرای خانوادهای که رضایت دادند تا قاتل پدرشان زنده بماند. این ماجرای مردیست که هفته گذشته بالاخره بعد از ۱۰سال توانست رضایت اولیای دم را بگیرد و از طناب دار و اعدام نجات پیدا کند. مردی که دو بار تا پای چوبه دار رفت و بازگشت. اما چه شد که خانواده مقتول رضایت دادند.
ماجرای قتل به سال ۸۸ بازمیگردد. همان روزی که قاسم با پسر کوچکش روی موتور سمت خانه میرفتند و در یک درگیری ساده با همسایهاش بر سر جای پارک چاقوی نوک تیز را سهوی وسط دعوا به سینه همسایه مینشاند و او هم در جا جان میدهد تا قاسم ۳۹ ساله روانه زندان شود. او در دادگاه به اعدام محکوم میشود و خانواده مقتول رضایت نمیدهند.
هر چقدر فرزندان و همسر قاسم به آنها التماس میکنند فایده ندارد تا این که بار اول سال ۹۳ او را برای اعدام میبرند پای چوبه دار اما خانواده مقتول به دریافت دیه راضی میشوند و قاسم با جانی به لب رسیده به سلول باز میگردد. دفعه اول خانواده مقتول به دریافت ۷۰۰ میلیون تومان راضی میشوند.
اما خانواده قاسم که یک کارگر ساده است نمیتوانند پول را جور کنند و دوباره قاسم سال۹۶ پای چوبه دار میرود. آنجا خانواده قاسم به دست و پای خانواده مقتول میافتند و آنها به ۵۰۰ میلیون تومان راضی میشوند تا از اعدام او بگذرند. اما همین مبلغ را هم خانواده قاسم نمیتوانند جور کنند.
پای حرف خانواده مقتول که مینشینید میگویند همه به دنبال خانواده قاتل میروند و همیشه میخواهند او را نجات بدهند اما هیچ کس نمیگوید امثال ما هم عزیزمان را از دست دادهایم. پدرمان کشته شده است. خانواده مقتول به قصاص راضی هستند و حالا خانواده قاسم همان دیه را هم نتوانسته جور کند.
همه شواهد و قرائن آن قدر به ضرر قاسم بود که او متهم اصلی است و امکان تجدیدنظر در حکم هم وجود ندارد. خانواده مقتول از همان ابتدا قصاص خواستند. خون در برابر خون. شرع و قانون نیز آنها را مجاز دانست و قاضی در نهایت حکم را صادر کرد. قصاص نفس، حکم و سرنوشت قاسم شد. او دو بار پای چوبه دار میرود اما سرنوشتش تغییر میکند.
چند ماه پیش همسر مقتول خوابی میبیند که او را از قصاص قاتل منصرف میکند. به پسر و دخترش هم میگوید بگذریم. پسر مقتول میگوید: اگر بپرسند چرا رضایت دادیم خب افراد با هم فرق دارند و کسی نمیتواند جای دیگری نظر بدهد. اما مطمئنم اگر قصاص کرده بودیم، الان بیشتر ناراحت بودیم.
به دلیل این که یک آدم دیگر این میان از بین میرفت و خانوادهای دیگر عزادار میشد. البته افرادی هستند که اگر هزار بار به عقب باز گردند، باز هم قصاص میکنند. درست است که حق شرعی همه است، اما وقتی فکر میکنی که با قصاص، هیچ وقت آدمی که از دست دادهای، برنمیگردد، شرایط فرق میکند.
شاید قصاص کمی التیام بخش باشد، بگویی دلمان خنک شد، راحت شدیم که یک عده عقیدهشان این طور است؛ اما ما نخواستیم چنین تصمیمی بگیریم. البته درخواست اولیه ما قصاص بود، اما بخشیدیم. خودمان تصمیم گرفتیم. اصل ماجرا این بود که مادرم معتقد بود که جان آن قاتل را من ندادهام که حالا بخواهم از او بگیرم.
گرفتن جان کسی، این که بخواهی بروی پای چوبهدار، صندلی زیر پایش را بکشی و شاهد جان دادنش باشی و جان انسانی را بگیری، در توان ما نبود. درست است که عزیزترین فرد زندگیات را از دست دادهای، ضربه خوردهای، اما با قصاص، هیچ وقت شرایط به قبل برنمیگردد. اما شرایط این طرف هم خیلی سخت بود که بخواهیم قصاص کنیم.
حتی دیه را هم نگرفتیم چون در توان شان نبود پرداخت کنند. البته این تصمیم ما بود هرکسی جای خودش تصمیم میگیرد.این ماجرا که در یکی استانهای غرب کشور رخ داده بود باعث شد تا قاسم هفته گذشته بعد از ۱۰ سال قصاص نشود و از زندان آزاد شود و نزد خانوادهاش بازگردد.