ردی از بزرگ علوی در سریال بوم و بانو
روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | از چند روز گذشته ماجرای اقتباس سریال «بوموبانو» از رمان «چشمهایش» بزرگ علوی دست به دست میچرخد و خیلیها تلاش میکنند آن را اقتباسی ناموفق از این رمان معرفی کنند. در این نقدها «بوم و بانو»، «اقتباسی آماتوری و سطحی از رمان چشمهایش» معرفی شده و نوشتهاند که استاد حافی با بازی مهدی احمدی در واقع همان استاد ماکان داستان «چشمهایش» است و ماهور هم بدل شخصیت فرنگیس در آن رمان به حساب میآید.
تا به حال ۱۵قسمت از این سریال روی آنتن رفته و با وجود شباهتهایی که وجود دارد هنوز نمیتوان خیلی دقیق درباره اینکه آیا واقعا «بوم و بانو» اقتباسی از «چشمهایش» است یا خیر نظر داد. شباهتها و تفاوتهای میان این دو اثر را بررسی میکنیم.
*** شباهت در الگوی اصلی
ماهور، دختری از یک خانواده متمول، بعد از سالها زندگی در خارج به ایران برمیگردد. پدرش به استاد نقاش ماهر سفارش داده تا تصویر دخترش را از روی یک عکس بکشد. استاد از این سفارش سرباز میزند و میگوید باید از روی طرح زنده نقاشی بکشد. با آمدن ماهور، پدر او را نزد استاد میفرستد و استاد طرحی از چهره او میکشد.
ماهور تلاش میکند رابطهاش را با استاد حفظ کند و بحث آموزش نقاشی را پیش میکشد. تا این نقطه از داستان شباهت زیادی با چشمهایش وجود دارد. البته در رمان، پدر فرنگیس او را نزد استاد ماکان میفرستد تا از او نقاشی یاد بگیرد تمرینهای فرنگیس از نظر استاد قابل قبول نیست و او را تحقیر میکند. فرنگیس قید کلاس زدن را میزند و حتی از ایران هم میرود.
بعد از سالها برمیگردد و اینبار مجددا سراغ استاد میرود و دلداده او میشود. با اینکه تفاوتهایی وجود دارد اما میتوانیم بگوییم الگوی اصلی داستان، یعنی رابطه عاشقانه میان شاگرد و استاد و کشیدن یک تابلوی نقاشی میتواند تا حدودی از روی چشمهایش گرفته شده باشد.
*** تفاوت فرنگیس و ماهور در مبارزه
مسئله دیگری که به این شباهت دامن میزند دوره زمانی هر دو داستان است. «چشمهایش» در دوره رضاشاه روایت میشود و استاد ماکان جزو مخالفان این نظام است. او ظاهرا گوشهنشینی اختیار کرده اما با گروههای مختلفی در ارتباط است و فعالیتهایی ضد نظام انجام میدهد. «بوم و بانو» هم در دوره رضاشاه روایت میشود و به سختگیریهای شاه با مردم بارها تاکید شده است.
استاد نقاش سریال، فعالیتهایی علیه نظام انجام میدهد. تفاوت ماجرا اینجاست که فرنگیس «چشمهایش» دختر خوشگذرانی است که عملا کاری به کار سیاست ندارد و صرفا به خاطر علاقه به استاد ماکان وارد فعالیتهای سیاسی میشود. در «بوم و بانو» اما ماهور از لحظه ورود به کشور تحت نظر است. او در خارج از کشور با کمونیستها در ارتباط بوده وبستههای آنها را در ایران پخش میکند. بنابراین ورود او به عرصه سیاست ربطی به استاد نقاش ندارد.
*** تفاوت در ویژگی شخصیتها
شاید بتوانیم بگوییم داستان کلی «بوم و بانو» از روی «چشمهایش» برگرفته شده است اما شخصیت ماهور و استاد حافی کاملا با فرنگیس و ماکان متفاوت هستند. ماهور دختری ساده به نظر میرسد که برخلاف خواهرش به ظواهر اهمیتی نمیدهد و به لحاظ تفکر و تحلیل هم کاملا پخته است. درست برخلاف فرنگیس «چشمهایش» که دختری اشرافی و ظاهر بین است. با زیباییاش مردان زیادی را فریفته خودش میکند و بعد از مدتی از خودش میراند.
درواقع مردها و عشق بازیچهاش هستند. او تنها در برخورد با استاد ماکان، جنبههای دیگری از وجودش را میشناسد و کمکم تحول فکری و روحی در او رخ میدهد. به لحاظ شخصیتی، استاد حافی «بوم و بانو» هم با استاد ماکان متفاوت است. درست است که هردو نقاشند و زیاد در جمع ظاهر نمیشوند اما مواجهه استاد ماکان با فرنگیس، همراه با گوشتلخی و بیتوجهی و تحقیر است اما استاد حافی کاملا با احترام و علاقه با ماهور رفتار میکند و کوچکترین نشانهای از تحقیر در رفتارش دیده نمیشود. درباره اینکه آیا استاد حافی هم مبارزه سیاسی را به عشق ماهور ترجیح میدهد یا خیر هنوز نمیتوانیم اظهارنظری داشته باشیم.
*** ردپای سرهنگ سپنتا برای پایان بندی
در پایان داستان «چشمهایش» استاد ماکان گرفتار پلیس میشود و زن پیشنهاد ازدواج با رئیس شهربانی را که یکی از خواستگاران قدیمی اوست، میپذیرد به شرط آنکه استاد از مرگ نجات یابد. استاد به تبعید میرود و هیچگاه از فداکاری فرنگیس آگاه نمیشود. این احتمال وجود دارد که در پایانبندی هم شباهتهایی وجود داشته باشد.
در حال حاضر نشانههایی از علاقه را میتوانیم در سرهنگ سپنتا ببینیم. این احتمال وجود دارد که در ادامه، سرهنگ با شرط گذشتن از اشتباه ماهور، از او خواستگاری کند و این لجاجت نهایتا داستان را به سمتی ببرد که ماهور برای رهایی استاد ماکان تن به ازدواج با او بدهد. البته هنوز نمیتوانیم دقیق این مسئله را پیشبینی کنیم.