راویان واقعیت؛ گزارشهایی نشان از روزنامهنگاری تحقیقی
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | در دورانی که عادت کردهایم از پشت تلفنهای همراه و در شبکههای اجتماعی برای تقریبا همه چیز نسخه بپیچیم، هنوز میتوان روزنامهنگارانی را یافت که برای نگارش یک گزارش میدانی کیلومترها سفر میکنند یا برای نگارش یک گزارش تحقیقی ماهها زمان میگذارند تا آنچه واقعا در حال روی دادن است را به ما نشان بدهند.ریحانه یاسینی یکی از این راویان واقعیت بود که حالا دیگر در بین ما نیست.
گزارش افشای مافیای گوشت که در اواخر سال ۱۳۹۷ در روزنامه ایران منتشر شد احتمالا یکی از به یاد ماندنیترین گزارشهای میدانی تحقیقی ریحانه یاسینی است. او در این گزارش شرح داده بود که تقریبا دو برابر شدن قیمت گوشت طی مدت یکسال بیش از آنکه به خاطر قاچاق دام به خارج باشد در انحصار توزیع ریشه دارد.کافی است گزارش را بخوانید تا دریابید که برای نگارش آن چه راه طولانیای طی شده است.
ریحانه یاسینی اسناد مربوط به تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی را بررسی کرده بود و بر اساس آن به ۱۰۰شرکت واردکننده گوشت رسیده بود. سپس بر اساس میزان ارز تخصیص یافته،این فهرست را به پنج شرکت عمده واردکننده گوشت تقلیل داده بود. بعد از آن با بررسی اسناد دیگری که به واردات گوشت از استرالیا مربوط میشد به یک شرکت رسیده بود که بخش اصلی واردات گوشت را برعهده داشت. این شرکت را از مشهد تا تهران دنبال کرده بود و حتی برای کسب اطلاعات بیشتر درباره شرکت با مدیران چند فروشگاه محصولات پروتئینی حرف زده بود.
این گزارش تصویری جامع از آنچه در بازار گوشت میگذشت را ارائه میداد؛از محاسبه هزینههای مربوط به واردات گوشت و میزان آن گرفته تا شیوه تخصیص ارز مربوط به واردات گوشت و محاسبه سود روزانه واردکنندگان گوشت،حرف زدن با افرادی که حاضر بودند گوشت را با نرخ آزاد وارد کنند اما اجازه چنین کاری را نیافته بودند و در نهایت برخوردهای قوه قضائیه با قاچاقچیان گوشت،پدیدهای که بنابر این گزارش سهمش در افزایش قیمت گوشت تنها حدود ۲۰درصد بود.
به گفته خود ریحانه یاسینی، جمعآوری اطلاعات و نگارش این گزارش یک ماه زمان برده بود.خانم یاسینی گزارشهای به یاد ماندنی دیگری هم دارد. یکی از آنها که باز هم در روزنامه ایران منتشر شده بود به آسیبهای اجتماعی کودکان در مناطق حاشیه پایتخت میپردازد.گزارش میدانی ریحانه یاسینی از آنچه فقر و اعتیاد بر سر خانواده میآورد آنقدر تلخ و تکاندهنده بود که حتی خواندن آن هم کار راحتی نبود. گزارشهای تحقیقی و میدانی احتمالا جذابترین بخش روزنامهنگاری برای ریحانه یاسینی بود به خصوص که پایان نامه او هم به همین شاخه از روزنامه نگاری مربوط میشد.
ما به چنین روزنامهنگارانی نیاز داریم. آنهایی که روزنامهنگاری را نه برای پیشبرد گفتمانهای سیاسی و رقابتهای جناحی، بلکه برای خود روزنامهنگاری دوست دارند. آنهایی که در میدان حاضر میشوند تا واقعیت را برای ما بازگو کنند، اسناد را بررسی میکنند تا از مافیاهای اقتصادی بگویند، به حاشیه شهر میروند تا بگویند پشت آمارهای تورم و بیکاری چه داستانهای تلخی نهفته است،به بازار تهران میروند تا اعتصاب این نهاد اقتصادی را آنگونه که بود روایت کنند.
روزنامهنگارانی که همچنان میکوشند ما را از جهان تلگرام و توئیتر بیرون بکشند و آنچه بیرون این جهان میگذرد را به ما نشان بدهند.مرگ تلخ ریحانه یاسینی و همکارش مهشاد کریمی، آخرین باری بود که او واقعیتی دیگر را به رخ ما کشید: ترکیبی از ناکارآمدیهای مدیریتی، زیرساختی و انسانی که به از دست رفتن جان دو روزنامهنگار انجامید.