کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۴۱۲۵۸
تاریخ خبر:

راز سرهای کشف شده ‌در خیابان شیخ بهایی

روزنامه هفت صبح | یازدهم مرداد سال ۹۶ بود که دو سر بریده سوخته شده در نزدیکی خیابان شیخ بهایی تهران پیدا شد. ماجرایی جنجالی که سروصدای بسیاری برپا کرده بود.با حضور بازپرس ویژه قتل در محل کشف سر‌های بریده، تحقیقات در خصوص این پرونده آغاز شد تا اینکه قسمت‌های دیگری از بدن یکی از سر‌های بریده که متعلق به یک زن بود در بازیافت کهریزک پیدا شد.

تحقیقات در خصوص این پرونده ادامه داشت تا اینکه ماموران پلیس آگاهی تهران به یک پیرمرد ۷۵ساله مظنون شدند که بنا بر اظهارات همسایگانش با همسر، پسر و عروسش زندگی می‌کرده اما از چند روز قبل حادثه و به صورت ناگهانی پسر و عروسش به نام‌های بهرام ۳۸ ساله و نسرین ۳۵ ساله دیگر در محل زندگی‌شان مشاهده نشدند.

با توجه به شواهد به دست آمده در خصوص احتمال اطلاع این پیرمرد از جنایت و با هماهنگی بازپرس پرونده، کارآگاهان به محل سکونت این پیرمرد مراجعه کرده و در اولین مرحله موفق به شناسایی یک دستگاه خودرو سواری شاسی بلند دقیقا مشابه خودرو شاسی بلند شناسایی شده در تصاویر دوربین‌های مداربسته محدوده کشف سر‌های بریده شدند.

بازرسی از محل سکونت این شخص در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و با حضور تیم‌های تخصصی و تشخیص هویت پلیس آگاهی در محل، آثار وقوع جنایت در محل کشف و پیرمرد، ناپدری بهرام به ناچار لب به اعتراف گشود و ساعت ۶ عصر چهارشنبه ۲۵ شهریور سال ۹۶همزمان با حضور سردار رحیمی، رئیس پلیس تهران بزرگ در پلیس آگاهی به قتل فرزندخوانده و همسرش اعتراف کرد. با صدور کیفرخواست در پرونده سر‌های بریده، این پرونده جهت رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و روی میز قاضی قربان زاده، رئیس شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت.

*** در دادگاه
۱۹ خرداد سال ۹۸ متهم این پرونده جهت محاکمه از زندان رجایی شهر به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران منتقل شد. در ابتدای جلسه دادگاه، قاضی قربان زاده ضمن اعلام رسمیت دادگاه اظهار کرد: نماینده دادستان، متهم و وکیل مدافع وی، تعدادی از اولیای دم فرزندخوانده متهم و تنها ولی دم همسر فرزندخوانده متهم در جلسه دادگاه حضور دارند. همچنین تعدادی از اولیای دم فرزندخوانده متهم در مرحله دادسرا با اعلام گذشت از قصاص تقاضای دیه کردند.

*** قتل به دلیل اعتیاد
قاضی قربان زاده از متهم خواست تا در جایگاه قرار گیرد و خود را معرفی کند؛ متهم ضمن قرارگیری در جایگاه گفت: متولد سال ۱۳۲۱، سرهنگ ساواک و از نیروهای برون مرزی مستقر در لندن، رئیس سابق کارخانه کشتی سازی خلیج فارس و راهنمای گردشگری و دارای چهار لیسانس در رشته‌های مدیریت، علوم بانکداری، حسابداری و بایگانی، متاهل و فاقد فرزند هستم. بعد از شروع جنگ ایران و عراق از کار گردشگری خارج شدم و بیکار بودم.

* قاضی قربان زاده از متهم پرسید: آیا سابقه داری؟
متهم در پاسخ گفت: خیر.
قاضی قربان زاده درادامه ضمن تفهیم اتهام به متهم بیان کرد: حسب کیفر خواست صادره که قرائت شد. شما متهم هستید به مباشرت در قتل عمد فرزندخوانده خود در تاریخ ۸ مرداد ۹۶ و مباشرت در قتل عمد همسر وی در همان تاریخ که هردو مورد قتل از طریق شلیک با سلاح گرم از فاصله کمتر از یک متر و شلیک دو گلوله در تهران و محله یوسف آباد اتفاق افتاده است و همچنین جنایت بر میت با مثله کردن اجساد و تحریق سرهای بریده شده مقتولان که دلایل اتهام شما عینا از روی کیفرخواست قرائت و تفهیم شد.

متهم در ادامه اظهار کرد: متوجه اتهام خود و دلایل آن شدم و تمام اتهامات را کاملا قبول دارم.قاضی قربان زاده در ادامه از متهم خواست که انگیزه خود از جنایت و چگونگی آن را توضیح داد.متهم در پاسخ گفت: من نمی‌دانم که چند سال است که قضاوت می‌کنید اما فکر می‌کنم بیش از ۵ تا ۶ هزارنفر را قضاوت کرده‌اید اما تاکنون هیچ‌کس مثل من جلوی شما نایستاده است.قاضی ضمن رد ادعای متهم بیان کرد: جهت اطلاع موردی مشابه شما داشتیم که یک خانم که ساواکی هم بود اقدام به قتل کرده بود.

متهم در ادامه با بیان اینکه فرزند خوانده خود را ۳۸ سال و ۴ ماه و ۱۸ روز بزرگ کرده است،گفت: او جگر گوشه من بود او در تاریخ ۲۰ فروردین ماه ۵۸ که در بیمارستان بانک ملی به‌دنیا آمد من توسط یک آشنا برگه ولادت را جای پدرش امضا کردم البته در ابتدا قبول نمی‌کردند و می‌گفتند، چون بچه هفت ماهه به دنیا آمده است حتماً باید پدرش باشد که خواستم چشمان‌شان را ببندند و قبول کنند که پدرش هستم لذا قبول کردند و شناسنامه را صادر کردند، پدر و مادر بهرام فاصله سنی بسیار زیادی داشتند.

وقتی بهرام به دنیا آمد مادرش ۴۲ساله بود و پدرش ۲۵ساله. وقتی بچه به دنیا آمد من جای پدرش در بیمارستان امضا کردم و بعد هم پدرش را به محضر بردم و او همه اختیارات بچه را به من داد و رفت. بچه را من و همسرم که بچه نداشتیم، بزرگ کردیم. من همه کار برای بهرام کردم. او را به خارج از کشور بردم تا درس بخواند و رشد کند. پول و امکانات و همه علاقه و مهرم را به او دادم.

اما از وقتی با نسرین آشنا شد، همه چیز عوض شد. به مواد اعتیاد پیدا کرد. آن‌ها با هم مواد می‌فروختند و می‌کشیدند. آن‌قدر مواد می‌کشید که دیگر هیچ دارویی بر او اثر نمی‌گذاشت. چند بار برای ترک‌دادن او اقدام کردم اما اراده‌ای برای این کار نداشت. دو بار او را به بهترین بیمارستان‌های تهران بردم. مریض شده بود؛ دکتر‌ها گفتند مشکلش فقط اعتیاد است و بدنش دیگر جواب نمی‌دهد و باید ترک کند اما قبول نمی‌کرد.

پرخاشگر شده بود. نسرین را به شدت کتک می‌زد و خشونت عجیبی داشت؛ حتی یک بار من را چنان کتک زد که زبانم پاره شد. از من پول می‌خواست و وقتی می‌گفتم از زنت چه می‌خواهی که کتکش می‌زنی می‌گفت: به من دروغ گفته است. نسرین ۱۳سال عروس من بود و هر روز زندگی‌ام را سیاه‌تر از روز قبل کرد. او زمانی که با پسر من آشنا شد، از خانه پدری‌اش فرار کرده بود.

می‌گفت: پدرش او و خواهرانش را ترک و با زنی ازدواج کرده است. نسرین پسرم را معتاد کرد. دو سال طول کشید تا پدرش را پیدا کنم و رضایت ازدواج از او بگیرم. یعنی در مجموع نسرین ۱۵سال با ما زندگی کرد و در همه این سال‌ها هرچه داشتم فروختند. او بچه ضعیفی بود، در ۱۵سالگی او را به مکه بردم و حاجی‌اش کردم اما بعد از ۳۸ سال و اندی به‌دست خودم پرپرش کردم و دلیل آن اعتیاد هر دوی آن‌ها بود.

به او می‌گفتم که من به این زندگی هیچ نوع دلبستگی ندارم و تمامی اموال مال تو است اما زود به فروختن آن‌ها شروع کردی.قاضی در ادامه از متهم خواست تا در خصوص روز جنایت توضیح دهد. متهم در تشریح آن روز گفت: زمانی که پسرم در را باز کرد و مرا با اسلحه دید رنگش مانند گچ دیوار سفید شد که در ادامه یک تیر به سمت او شلیک کردم که به زیر چشم راست وی برخورد کرد، صدای تیر که بلند شد همسرش در را باز کرد و تا اسلحه را در دستم دید خواست فرار کند که تیری نیز به او شلیک کردم که به سینه‌اش برخورد کرد.

در ادامه فرزند خوانده‌ام از جا بلند شد و فریاد زد کور شدم و سپس مجدداً روی زمین افتاد، در ادامه بالای سر وی رفتم و یک تیر خلاص به سرش شلیک کردم و سپس وارد اتاق شدم که متوجه شدم همسرش با همان شلیک اول فوت کرده بود اما با این وجود یک تیر خلاص نیز به سر وی زدم.قاضی قربان زاده در ادامه از متهم خواست تا در خصوص جنایت بر اجساد توضیح دهد.

متهم اظهار کرد: هرکدام از آن‌ها ۱۰۰ کیلو بودند و زورم نمی‌رسید لذا ناچار بودم تا با اره برقی قطعه قطعه کنم. درمورد سر اجساد، چون دلم نیامد که با اره برقی سرها را بشکافم پیش خود گفتم که در محوطه خاکی شیخ ‌بهایی بنزین می‌ریزم و می‌سوزانم اما چون داخل کیسه پلاستیکی گذاشتم وقتی بنزین ریختم کیسه سوخته بود اما سرها نسوخته بود. در ادامه پدر نسرین در جایگاه قرار گرفت.

او گفت: من قصد داشتم درخواست قصاص کنم اما بچه‌هایم قبول نکردند و گفتند قصاص کمکی به تو نمی‌کند. برای اینکه بچه‌هایم را راضی کنم سه میلیارد تومان پول می‌خواهم و رضایت می‌دهم. قاضی خطاب به متهم گفت: همانطور که از زبان اولیای دم مقتول شنیده‌اید آن‌ها خواهان مصالحه هستند و مفاد ماده ۳۶۱ قانون مجازات اسلامی در این خصوص به شما تفهیم می‌شود آیا حاضر به مصالحه هستید البته در صورت عدم مصالحه حق قصاص اولیای دم محفوظ خواهد بود.

متهم در پاسخ به سوال قاضی اظهار کرد: من از پدر همسر فرزند خوانده‌ام می‌خواهم از حق قصاص خود صرف‌نظر نکند، من چنین مبلغی را ندارم که بخواهم پرداخت کنم و اکنون عذاب می‌کشم. او در آخرین دفاعش نیز گفت: مگر کار بد دفاع دارد؟ اگر دفاع دارد من دفاع می‌کنم اما دفاعی ندارم. ‌این مرد همچنان در زندان است و به علت عدول اولیای دم از قصاص پرونده‌ در جریان است.

کدخبر: ۳۴۱۲۵۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر