دو پاره یادداشت یکی بیاهمیت و یکی حساس
روزنامه هفت صبح | یک: قدم زدن در بعضی بازارها مکافات خودش را دارد.مثلا بروید خیابانی در شرق تهران و بخواهید از فروشگاههای مبل و صندلی و سرویس خواب دیدن کنید.تقریبا هر سه قدم یک نفر با اصرار و با فریادهایی توی صورت شما و با جملاتی تکراری شبیه بلندگوهای وانتهای دورهگرد ،میخواهد که از مغازه آنها دیدن کنید چون بینظیر است.
این دوستان که از سوی صاحبان مغازهها استخدام شدهاند و معلوم است ساعات زیادی هم در گرما ایستادهاند، اکثرا ماسک راه کنار گذاشتهاند و در فراخوان تهاجمیشان درباره اینکه باید از فروشگاه آنها دیدن کنید مجموعه فشردهای از هوا و قطرات ریز بزاق را به صورت شما ارسال میکنند.
و عجیبتر آنکه واکنش منفی شما نسبت به این دعوت یا حتی بیتفاوتیتان یا حتی واکنش مودبانهتان معمولا با متلکهای ریزی همراه میشود که طبیعی است و ناشی از خستگی زیاد.در واقع در این بازار راکد ما تک و توک مشتریها هم همچون قوای چهرههای معاندی میمانیم که بیدلیل و لجبازانه نمیخواهیم برای رونق کسبوکار این دوستان قدمی برداریم!
* دو: یکی از نامزدها با اشاره به تورم مسکن به نکات درستی اشاره کرده اما در قسمتی از حرفهایش گفته:زمین، مصالح تولید داخل و نیروی انسانی دخیل در صنعت مسکن چه ربطی به تحریم دارد؟ خب این قسمتی است که اتفاقا برای عامه مردم خیلی ملموس و مشهود است.وقتی آرامش اقتصادی از جامعه بیرون برود این حوادث رخ میدهد و مردم خیلی راحت این مسئله را متوجه شدهاند.
دوستی دارم که در بازار آهن و پروفیل کار میکند و میگفت آرامش سیاسی جامعه در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵،موجب شده بود تا هیچ تاجر بازار آهن در فکر انبار کردن و احتکار و زدوبند نباشد.اما اولین تلاطمات سیاسی که رئیسجمهور وقت آفرید و دورنمای تیره سیاسی و دیپلماسی پیشروی ایران تاجران را بلافاصله به دوراندیشی و در صورت لزوم انبار کردن و احتکار کردن واداشت.
از نظر دوستم این اتفاق کاملا طبیعی بود. تاجران قرار نیست انقلابیون دلسوز کشور باشند.آنها به اقتضای شغلشان نگران سرمایه خود هستند.این موج اضطراب سیاسی به آن سونامی قیمت مسکن در سالهای ۶۷ تا ۹۰ کشیده شد.آن ثبات درخشان پنجساله بیخود و بیجهت بر باد رفت آن هم نه با اکت سیاسی بلکه با حرف سیاسی و این عوارض فراوانی برای اقتصاد کشور ما داشت.
تا وقتی دورنمای سیاسی و دیپلماسی آرام نشود کنترل قیمتها در هر بازاری کار شاق و ناممکنی محسوب میشود و مجبوریم برگردیم به کلماتی مثل گرانفروشی و احتکار، کشف فلان انبار و از اینجور چیزها که ۶۰ سال است در ادبیات اقتصادی ایران وجود دارد و مردم ما کاملا آن را درک میکنند.